صفحه محصول - روشهای مبارزه با فقر در اسلام

روشهای مبارزه با فقر در اسلام (docx) 1 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 1 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

دانشکده معارف قرآنی اصفهان گروه معارف تحت عنوان : پژوهشگر: مرضیه عابدینی فهرست مطالب شيوه هاي مبارزه با فقر 1-4- اهميت به کار و تلاش78 4-2- انفاق 81 4-2-1-برّ86 4-2-2- ايثار88 4-3- ايجاد قرض الحسنه 89 4-4- مبارزه با مصرف گرايي و تجمل گرايي93 4-5- همسان زيستي حاکمان با محرومان94 منابع و مآخذ شيوه هاي مبارزه با فقر بايد دانست که فاصله طبقاتي زياد تعادل رواني جامعه را بر هم مي زند و عده اي از آحاد جامعه را به سوي اسارت روحي و تحقير مستمر سوق مي دهد. از اين رو در جامعه حق مدار فقر مطرود است و نوعي بيماري خطرناک تلقي مي شود. پس بايد به سرعت درمان شده و ريشه کن گردد. زيرا فقر قابليتهاي رشد و تکامل فرد را مي کاهد و استعدادهاي تعالي را منحرف مي سازد و اصول اخلاقي را از بين برده و اخلاق و دين را ناکارآمد جلوه مي دهد. جامعه درگير فقر هرگز نمي تواند جامعه ديني و مورد رضايت پروردگار باشد. پس مقبول ترين عبادت در ارتباط با فقر اقدامي است که آن را ريشه کن مي سازد. در اين راستا موارد ي ذکر مي گردد که انجام آنها به صورت صحييح مي تواند اثر بسزائي داشته باشد که عبارتند از: 4-1- اهميت به کار و تلاش: اولين موضوعي که در بحث فقر و غنا بايد از نظر ديني مورد توجه قرار گيرد اين است که اسلام دين کارو فعاليت وآيين سعي و عمل است . تمام مردم براي تامين زندگي با عزت و شرافتمندانه بايد از پي کار و کوشش بروند و در جامعه وجودي موثر داشته باشند که اگر چنين نکنند در اسلام مورد بد بيني و انزجارند. همه مي دانيم که کار يکي از نيازهاي روحي و رواني انسان نيز هست. اگر کار نباشد نشاط و شادابي از بين خواهد رفت و زندگي خسته کننده و ملال آور خواهد شد. امام صادق( عليه السلام) در سفارش خود به مفضل چنين مي فرمايند: «لَوْ کَفَي النّاسُ کُلَّ ما يحْتاجونَ اِلَيهُ لِما تَهِنوروا بِالْعَيشِ وَلا وَجَدوا لَهُ لِذَّةَ. اگر تمام نيازهاي انسان آماده بود زندگي برايش گوارا نبود و از آن هيچ لذتي نمي برد.» سپس حضرت با ذکر مثالي به تو ضيح بيشتر در اين زمينه مي پردازند و مي فرمايند: «آيا نمي بيني که اگر کسي مدتي ميهمان باشد و تمام نيازهاي خوراکي و نوشيدني و کاري او را برآورده سازد هر آيينه از بيکاري آزرده مي شود و نفسش با او به نزاع بر مي خيزد که بايد به کاري مشغول گردد. حال اگر نياز انسان در تمام عمر برآورده شود و هيچ نيازي نداشته باشد چه خواهد شد. پس بهترين تدبير در آنچه براي انسان آفريده شده اين است که جايي براي تلاش نيز قرار داده شود تا بي کاري او را به رنج نيندازد. بنابراين زندگي بدون کار ،ملال آور و خسته کننده است و کار و تلاش يکي از ارزشهاي مهم زندگي است. با کار کردن، نيازهاي زندگي انسان تأمين مي شود و بدين وسيله، «استقلال زندگي» تأمين مي گردد. کسي که با تلاش و زحمت خود، زندگي اش را تأمين مي کند، وابسته به ديگران نيست . تأمين نياز، يک اصل در تداوم حيات است. حال اگر نيازهاي زندگي، با کار و تلاش و به وسيله ي صاحب زندگي، تأمين نگردد، بايد از راه ديگري به وسيله افراد ديگري تأمين گردد و اينجاست که وابستگي در زندگي شکل مي گيرد و زندگي هاي قارچ گونه به وجود مي آيد. اين پديده ، فقط تإثير اقتصادي ندارد. عميق ترين و زيان بارترين تأثير خود را بر روح وروان فرد بر جاي مي گذارد. سربا رديگران بودن ، مايه ي خواري و ذلَت انسان مي گردد. در حقيقت، کسي که کار نمي کند ، با آبروي خويش معامله مي کند . آبرو مي دهد و کالا مي خرد. تجارت با آبرو، مساوي است با خوار شدن نزد ديگران و از بين رفتن عزّت نفس . پيامبر خدا صلّي الله عليه و اله به ابوذر توصيه مي کنند :«يا أباذَر إياکَ وَ السُّؤال فإِنّهُ ذُلّ ٌحاضِرٌ، وَ فَقْرٌ تتَعَجّلَهُ ، وَ فيهِ حِسابٌ طَويلٌ يوْمَ الْقيامَةَ؛ اي ابوذر از سؤال و گدايي بپرهيز که حالت خواستن از مردم، ذلّت حاظر است و فقري است که به سوي آن، شتاب گرفته اي و روز قيامت مدت زمان طولاني بايد براي آن حساب و کتاب پس بدهي.» قانون عليت بر جهان آفرينش حاکم و عالم ، عالم اسباب است و زمين و هرچه در آن است براساس حکمت ومصالح کل جهان آفريده و هرچه را خلق کرده به او اثربخشيده که درجاي خويش نيکو و مبتني برحکمت و مصلح جهان است. سنت الهي بر اين است که «اِنَّ اللهَ لا يغَيرُ ما بِقَوْمٍ حَتّي يغَيروا ما بِاَنْفُسِهِمْ ؛ خداوند سرنوشت هيچ قوم و ملتي را تغيير نمي دهد مگر آن که آنان آنچه را درخودشان است تغيير دهند.» مشيت الهي بر اين است که اين تغيير و تحولها بايد از درون صورت گيرد. ازجمله دگرگوني هايي که در زندگي افراد و جوامع ممکن است پديد آيد تغيير در درآمد ، ثروت و رفاه است. سنت خداست که «مَنْ جَدَّ وَجَدَ؛ هرکس بکوشد بيابد». هر جامعه اي مي تواند با تدبير و کار وفعاليت ثروتمند شده يا با سوءمديريت و کم کاري به جامعه اي فقير تبديل شود. خداوند زمينه کار و تلاش را براي انسان فراهم ساخته است و نيازها و تمايلات دربشر به وجود آورده است و از طرفي به انسان انگيزه و توانايي لازم داده است تا درتلاش براي کسب روزي باشد و بتواند نيازهاي مادي و معنوي خود را تامين کند و رفاه دنيايي و سعادت آخرتي خويش را به دست آورد. اين روند معمول است ولي توجه به چند نکته ضرورت دارد: اول: خداوند مجموعه اين غرايز، نيازها و خواهشها را درون انسان تعبيه کرده و توانايي لازم را به انسان داده است.علة العلل اوست و آنچه هرکس دارد روزي و عطاي خداوند متعال است. دوم: جمله «من جد وجد» قاعده اي هميشگي و کلي نيست. درجامعه فراوان ديده مي شود که افراد يا اقوامي به هر دري مي زنند، گشوده نمي شود. قرآن از اقوام و جوامع متعددي نام مي بردکه خداوند آنان را خوار و به آن ها خشم کرده است. درمقابل اقوامي هم هستند که به راحتي و به سرعت به درآمدهاي بالا مي رسند. بايد فراموش نشود که در وراي نظام سبب و مسبب قدرت نامتناهي قرار دارد که جهان را بر اساس حکمت و عدل تدبير مي کند. گاهي بنابر مشيت الهي کار بر انسان مشکل و گاهي ساده مي شود. پس با کار کردن نيازهاي اساسي انسان تامين مي شود و بدين وسيله استقلال زندگي تامين مي گردد. کسي که با تلاش و زحمت خود، زندگي اش را تامين مي کند وابسته به ديگران نيست. تامين نياز يک اصل در تداوم حيات است. حال اگر نيازهاي زندگي با کار و تلاش و بوسيله صاحب زندگي تامين نگردد بايد از راه ديگري به وسيله افراد ديگري تامين گردد و اين جاست که وابستگي در زندگي شکل مي گيردو زندگي هاي قارچ گونه به وجود مي آيد.اين پديده فقط تاثير اقتصادي ندارد . بلکه عميق ترين و زيان بار ترين تاثير خود را بر روح و روان انسان بر جاي مي گذارد. سربار ديگران بودن مايه خواري و ذلت انسان مي گردد. در حقيقت کسي که کار نمي کند، با آبروي خويش معامله مي کند؛ آبرو مي دهد و کالا مي خرد. و تجارت با آبرو مساوي است با خوار شدن نزد ديگران و از بين رفتن عزت نفس. در فرهنگ ديني از کار کردن به عنوان « حرکت به سمت عزت» ياد شده که نشانگر نقش عزت نفس افراد است. از امام کاظم عليه السلام روايت است که ايشان همواره به مصادف مي فرمودند: «اُغْدُ اِليٰ عِزِّکْ ؛صبح زود به سوي عزت خودت حرکت کن. 4-2- انفاق: يکي از اهداف اسلام در ارائه الگوي اقتصادي ، توجه دادن ثروتمندان به رفع نيازهاي تهيدستان جامعه است تا به اين وسيله باکاهش اختلافات اقتصادي ميان طبقه غني و فقير ، سطح زندگي نيازمندان در شرايط بهتر قرارگيرد و از هدر رفتن منابع اقتصادي و نيز منابع انساني جلوگيري شود.در اين راستا اسلام برنامه انفاق را در دستور کار خود قرار داده و همگان را تشويق به انجام آن مي نمايد و آنچنا ن بهره و پاداشي براي آن قرار مي دهد تا همگان را به اين کار ترغيب کرده باشد . آنجا که مي فرمايد:« مَثَلُ الَّذينَ ينفِقُونَ أَموَالََهُم فِي سَبيلِ اللهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنَبَتت سَبعَ سَنابِلَ فِي سُنبُلُةٍ مائَةُ حَبَّةٍ ؛ کساني که اموال خود را در راه خدا انفاق مي کنند همانند دانه اي است که هفت خوشه بروياند که در هر خوشه يکصد دانه باشد.» انفاق به معني خرج کردن و هزينه کردن است .و مي گويند:«انفق المال » يعني مال را خرج و مصرف کرد. علامه طباطبايي در تفسير خود ذيل آيه 261 بقره در باب انفاق چنين مي نويسد: يکي از بزرگترين اموري که اسلام در يکي از دو رکن «حقوق الناس» و «حقوق الله» مورد اهتمام قرار داده و به طرق و انحاي گوناگون مردم را بدان وادار مي سازد ، انفاق است.و غرضش اين بوده که بدينوسيله طبقات پايين را که نمي توانند بدون کمک مالي از ناحيه ديگران حوائج زندگي خود را برآورند مورد حمايت قرار داده تا سطح زندگيشان را بالا ببرند تا افق زندگي، طبقات مختلف را به هم نزديک ساخته و اختلاف ميان انها را از جهت ثروت و نعمات مادي کم کند. و از سوي ديگر توانگران و طبقه مرفه جامعه را از تظاهر به ثروت يعني از تجمل و آرايش مظاهر زندگي ازخانه و لباس و ماشين و ... نهي فرموده و از مخارجي که در نظر عموم مردم غير معمولي است و طبقه متوسط جامعه تحمل ديدن اينگونه خرجها را ندارند تحت عنوان نهي از اسراف و تبذير و امثال آن جلوگير ي نموده است. و غرض از اينها ايجاد يک زندگي متوسطي است که فاصله طبقاتي در آن فاحش و بيش از اندازه نباشد تا در نتيجه ناموس وحدت و همبستگي زنده گشته ، خواستهاي متضاد و کينه هاي دل و انگيزه هاي دشمني بميرند، چون هدف قرآن اين است که که زندگي بشر را در شئون مختلفش نظام ببخشد و طوري تربيتش دهد که سعادت انسان را در دنيا و آخرت تضمين نمايد و بشر در سايه اين نظام در معارفي حق و خالي از خرافه زندگي کند، زندگي همه در جامعه اي باشدکه جو فضائل اخلاق حاکم بر آن باشد و در نتيجه در عيشي پاک از آنچه خدا ارزانيش داشته استفاده کند و داده هاي خدا برايش نعمت باشد نه عذاب و بلا و در چنين جوي نواقص و مصائب مادي را برطرف کند. و چنين چيز ي حاصل نمي شود مگر در محيطي پاک که زندگي نو در پاکي و خوشي و صفا شبيه به هم باشند و چنين محيطي هم درست نمي شود مگر به اصلاح حال نوع به اينکه حوائج زندگي تامين گردد و اين نيز به طور کامل حاصل نمي شود مگر به اصلاح جهات مالي و تعديل ثروتها و به کار انداختن اندوخته ها و راه حصول اين مقصود انفاق افراد از اندوخته ها و مازاد آنچه با کد يمين و عرق جبين تحصيل کرده اند، مي باشد چون مومنين همه برادر يکديگرند و زمين و اموال زمين هم از آن يکي است و او خداي عزوجل است. استاد مصباح يزدي در سلسله درسهاي اخلاقي خود در اين باره چنين مي گويد: بخش ديگري از اخلاق اسلامي بر محور امور مالي شکل مي گيرد و شامل دو دسته از ارزشهاي اخلاقي مي باشد. يک دسته ارزشهايي که زير مجموعه عدالتند و در پرتو کلي عدالت بايد از آنها ياد کرد و دوم ارزشهايي که زير مجموعه احسان و پرتوي از ارزش اصلي احسان هستند.... روابط اين دسته در جايي شکل مي گيرد که از يک طرف کاري به نفع طرف ديگر انجام شود ولي توقع نمي رود که از طرف ديگر عمل متقابلي صورت گيرد. يعني کاري مالي است ولي اساس آن بر معاوضه و مبادله مادي نيست. مثل زکات، انفاق، صدقه و...... هميشه تصور آدمي بر اين بوده است که در مقابل کاري که براي کسي انجام مي دهد بايد عکس العملي مساوي با آن و يا بيش از آنچه انجام داده است مشاهده نمايد. مثلا وقتي به شخصي کمکي مي کند انتظار دارد که فرد آن را در جايي ديگر و بيش از آن براي او جبران نمايد.اين خصيصه در وجود همه افراد کم و بيش ديده مي شود و آدمي خواسته يا ناخواسته چنين انتظاري را از ديگران دارد و در افکار خود چنين مي پندارد که فلان کار را براي کسي انجام مي دهم تا در مقابلش او نيز براي من در زماني که نياز دارم جبران کند.اين يک قانون کلي است اما در اين قانون کلي يک استثناء وجود دارد و آن اين است که شخص آن چنان از لحاظ ايماني ،اعتقادي و روحي غني شده و تربيت يافته است که عمل مثبتي را در هر زمينه اي که توانايي داشته باشد براي فردي انجام مي دهد بدون آنکه انتظار عکس العملي را داشته باشد و در اين مورد هدفش تنها رضاي خداوند است. خصوصا در امور مالي، که شخص حاضر است قسمتي از دارايي خود را بدون در نظر گرفتن سود دنيوي و برگشت بلاعوض آن به ديگري مي بخشد و اين همان انفاق است که خداوند متعال فرمود پاداش آن را براي شما هفتصد برابر مي کنم و در روزي که به آن محتاجيد به شما برمي گردانم. علامه طباطبايي براي توجيه ازدياد نعمت بوسيله انفاق مي گويد: انفاق کننده گرچه ابتدا به قلبش خطور مي کند که با انفاق مال او از دست مي رود ولي با اندک تاملي مي يابد که جامعه انساني به منزله يک پيکر با اعضا و جوارح مختلف است که اگر عضوي بيمار شود تمام بدن سست و رنجور مي گردد. و همه اعضا از انجام وظائف خود باز مي مانند و زيان مي کنند ؛ اگر از همان ابتدا از نيروي اضافي ساير اعضا در سلامت آن عضو سالم استفاده شود در واقع تمام آن اعضا اصلاح شده اند. پس يک فرد از جامعه عضوي از يک جامعه است؛ اگر دچار فقر شد و با انفاق ما آن را نجات داديم دل او را از رذايلي که فقر پديد مي آورد پاک کرده ايم. محبت دردلش ايجاد کرده ايم و زبانش را به گفتن خوبي ها راه انداخته ايم و او را در عملکردش نشاط بخشيده ايم. اين فوايد عايد همه جامعه مي شود چون همه افراد جامعه به هم مربوطند. شکاف اقتصادي در جامعه و بي توجهي مرفهان جامعه به نيازمندان مسيري است که پيشوايان دين پيوسته مردم را از آن بر حذر داشته اند و از جريان چنين روندي در جامعه تاسف خورده و شکوه مي کرده اند و همواره همگان را به پرداخت اين فريضه مهم سفارش مي کرده اند.چرا که انفاق را وسيله اي جهت از بين بردن فقر و تنگدستي مي دانستند. خداوند متعال مي فرمايد: از آنچه ما به شما داده ايم در آن حق مشخصي است که اين حق مربوط به درماندگان و افراد بيچاره است. «وَ في اَموالِهِم حقٌ مَعلومٌ لِلسائِلِ وَ الْمَحرومِ» پس بر ثروتمندان جامعه و آنان که در حد توان قادر به کمکهاي مالي هستند تا بخشي از دسترنج خود را به فقرا اختصاص دهند.که پرداخت آن هم به نفع پرداخت کننده است و هم به نفع گيرنده آن. علامه طباطبايي با ضروري دانستن انفاق براي تعديل ثروتهاي اقتصادي جامعه مي نويسد:« گذشت روزگار نظريه قرآن را تاييد مي کند و ثابت مي کند همانگونه که قرآن فرموده تا زماني که طبقه پايين جامعه از راه امداد رساني و کمک به حد متوسط نزديک نگردند و طبقه مرفه از زياده روي و اسراف و تظاهر به جمال جلوگيري نشوند و به آن حد متوسط نزديک نشوند بشر روي رستگاري را نخواهد ديد. همه ما تمدن غرب را ديده ايم که چگونه داعيان آن بشر را به بي بند و باري در لذات مادي و افراط در لذات حيواني واداشته اند و اين باعث شده است که ثروت ها و لذات خالص زندگي مادي همه به طرف قدرت مداران و توانگران سرازير گردد و چيزي جز محروميت در دست اکثريت مردم جهان که همان طبقات. پايين جوامعند، نباشند. پس از بزرگترين عواملي که اين فسادها را بوجود آورده است آنکه باب انفاق به روي مردم بسته شده است و درهاي ربا خواري به روي آنها گشوده شده است. خداوند در قرآن مي فرمايد: « وَ لا يحْسَبَنَّ الَّذينَ يبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يوْمَ الْقِيامَةِ وَ لِلَّهِ ميراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبيرٌ ؛کساني که بخل مي ورزند و آنچه را خدا از فضل خويش به آنها داده است انفاق نمي کنند گمان نکنند اين کار به سود آنهاست ؛ بلکه براي آنها شر است و بزودي در قيامت آنچه را نسبت به آن بخل ورزيدند همانند طوقي بر گردنشان مي افکنند.....» پس با يک بررسي مختصر در آيات نوراني قران به يک اصل مهم و سرنوشت ساز اقتصادي که سعادت و شقاوت جامعه به آن بستگي دارد دست پيدا مي کنيم و آن اصل مهم اين است که ثروتمندان و صاحبان سرمايه بايد اهل انفاق و رسيدگي به حال محرومان و فقرا با شندتا جامعه به آسايش و رفاه نسبي دست پيدا کند چرا که اگر اين اصل مورد غفلت قرار گيرد آثار شومي بر آن مترتب شده که سعادت همگان را مورد تهديد قرار مي دهد. روايتي است از امام رضا (عليه السلام) که در پاسخ فردي که از ايشان در مورد علت وجوب زکات پرسيده شد چنين فرمودند:و كتب الرّضا علىّ بن موسى صلوات اللَّه عليهما إلى محمّد بن سنان فيما كتب اليه من جواب مسائله انّ علّة الزّكاة من اجل قوت الفقراء و تحصين اموال الاغنياء لأنّ اللَّه عزّ و جلّ كلّف اهل الصّحّة القيام بشأن اهل الزّمانة و البلوى كما قال اللَّه تبارك و تعالى‏ «لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ» «ال عمران 186» فى أموالكم اخراج الزّكاة و فى أنفسكم. .توطين النّفس على الصّبر مع ما فى ذلك من اداء شكر نعم اللَّه عزّ و جلّ و الطّمع فى الزّيادة مع ما فيه من الزّيادة و الرّأفة و الرّحمة لأهل الضّعف و العطف على اهل المسكنة و الحثّ لهم على المواساة و تقويه الفقراء و المعونة لهم على امر الدّين و هو عظة لأهل الغنى و عبرة لهم ليستدلّوا على فقراء الآخرة بهم و ما لهم من الحثّ فى ذلك على الشّكر للّه تبارك و تعالى لما خوّلهم و اعطاهم و الدّعاء و التّضرّع و الخوف من ان يصيروا مثلهم فى امور كثيرة فى اداء الزّكاة و الصّدقات و صلة الارحام و اصطناع المعروف) و آن حضرت صلوات اللَّه عليه در جواب مكتوب محمد نوشتند از جمله جواب مسائلى كه پرسيده بود كه چه حكمت است كه حق سبحانه و تعالى زكات را واجب گردانيده است فرمودند كه علت وجوب زكات اينست كه از جهة فقراء قوتى باشد كه به آن تعيش توانند كرد و اغنياء به سبب دادن زكات مال خود را محفوظ گردانند از تلف زيرا كه چون حكمت الهى اقتضا نموده كه در ميان خلايق غنى و فقير بوده باشند تكليف فرمود اهل صحت را خواه در بدن و خواه در مال به آن كه برسند به احوال اهل مرض و فقر و بلاها چنانكه فرموده است كه با شما معامله از مايندگان كرده مى‏شود در اموال شما و در انفس شما نسبت به اهل صحت و سلامت و نسبت به اهل فقر و زمانت اما اهل صحت در مال و بدن به آن كه زكات اموال خود بيرون كنند و به فقرا و مساكين و بيماران برسانند و تعهد احوال ايشان بكنند و صبر نمايند بر دشوارى اينها بر نفس، و فقيران و بيماران بر فقر و بيمارى صبر كنند و ثواب غير متناهى هر دو بيابند و ممكن است كه آيه كريمه بعنوان لف و نشر باشد كه اختيار اغنيا به دادن زكات باشد و آزمايش فقرا بر صبر و معنى اول اشمل است و اربط با آن كه در دادن زكات اين معنى نيز هست كه بنده شكر نعمت الهى بر توانگرى كرده است چنانكه در باب حقوق خواهد آمد و معنى‏ديگر آن كه به دادن زكات خود را در معرض زيادتى نعم الهى در آورده است بموجب وعده الهى مؤكد بقسم‏ «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ» يعنى قسم بذات مقدس خود ياد مى‏كنم كه اگر شما شكر كنيد نعمتهاى مرا هر آينه من زياده كنم نعمتهاى خود را بر شما بحسب كم و كيف با آن كه در دادن خود را زياده گردانيده‏ايد. ابزارهاي تعديل ثروت و درآمد به گونه اي تنظيم شده است که به طور همزمان رشد مالي و اخلاقي را براي فرد و جامعه به دنبال داشته باشد. با فضيلت ترين فقيران را که به انفاق اولويت دارندکساني مي داند که کرامت انساني را حفظ کرده و به درجه اي از عفاف و صبر رسيده باشند. يحسَبَهُمُ الجاهِلُ أغِنياء مِنَ التَّعفُّفَ تَعِرفُهُم بِسيماهُم لَا يسالُونَ النّاسَ إِلحافا؛از شدت خويشتن داري افراد ناآگاه آنها را بي نياز مي پندارند؛ اما آنها را از چهره هايشان مي شناسي و هرگز با اصرار چيزي از مردم نمي خواهند. حضرت علي (عليه السلام ) مي فرمايند :إِنَّ اللَّهَ فَرَضَ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِياءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى الْمَالُ مَالِي وَ الْفُقَرَاءُ عِيالِي وَ الْأَغْنِياءُ وُكَلَائِي فَمَنْ بَخِلَ بِمَالِي عَلَى عِيالِي أُدْخِلُهُ النَّارَ وَ لَا أُبَالِي.‏ خداوند واجب کرده در اموال اغنياءقوت فقرا را و خداوند مي فرمايد: مال ،مال من است و فقرا عيال منند واغنياءوکلاي من. پس هرکس بخل بورزد از مال من بر خانواده ام ،او را داخل آتش خواهم کرد. پيامبر بزرگوار اسلام فرمودند: « مَنْ أَصْبَحَ لَا يهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا ينَادِي يا لَلْمُسْلِمِينَ‏ فَلَمْ‏ يجِبْهُ‏ فَلَيسَ بِمُسْلِمٍ ؛ کسي که صبح کند در حالي که اهتمامي به امور مسلمين نداشته باشد پس مسلمان نيست .و کسي که بشنود صداي مسلماني که او را به ياري مي طلبد و ياريش نکند مسلمان نيست. اما برخي پا را فراتراز اين عمل خيرگذاشته و به درجات عالي تر انفاق دست پيدا مي کنندکه عبارت است از: 4-2-1-برّ: برّبه معناي نيکوکاري نسبت به نزديکان آمده است. و در معني صدق و طاعت و صلاح و خير و نيز خير دنيا و آخرت آمده است. با اين توضيح که خير دنيا آن است که خداوند متعال هدايت و نعمت و نيکي ها را براي انسان فراهم مي نمايد و مراد از خير آخرت بهره مندي آدمي از نعمت دائمي بهشت است و شخص نيکوکارنيکي را بجا و در محل مناسب آن ،اعمال مي نمايد خواه در وفاي به عهدش باشد يا در ارتباط با بندگان خدا و خواه در ارتباط باپروردگارش. صاحب تفسير نمونه در مورد برّ چنين بياني دارد: برّ در اصل به معني توسعه است . سپس در معني نيکي ها و خوبي ها و احسان بکار رفته است. زيرا اين کارها در وجود انسان محدود نمي شود وگسترش مي يابد و به ديگران مي رسد و آنها نيز بهره مند مي شوند و برّجنبه توصيفي دارد و به معني شخص نيکوکار است . در اصل به معني بيابان و مکان وسيع مي باشد و از آنجا که نيکوکاران روحي وسيع و گسترده دارند اين واژه بر آنان اطلاق مي شود. يکي از عالي ترين غرايز انساني وجود عواطف و احساسات در درون آدمي است . عواطف لطيفي که از عمق وجود انسان سرچشمه گرفته و به صورت انواع نيکي ها و مساعدتها تجلي پيدا مي کند .چنين افرادي هميشه بخشي از زندگي و درآمد خود را به ديگران اختصاص مي دهند و از انجام هرگونه خدمتي دريغ نمي کنند. آنان که پا را فراتر ازپرداخت واجبات مانند خمس و زکات و انفاق و صدقه قرار داده و به درجه والاتري از انفاق دست پيدا کرده اند که همان برّ است. اينان معتقدند هر کار نيکي که انسان در اين جهان انجام دهد بي نتيجه نخواهد بود و انسان شاهد نتايج آن خواهد بود.پس کوشش براي رفع گرفتاريها و مصائب ديگران را وظيفه خود دانسته و از هيچ کاري دريغ نمي کنند.خصوصا جايي که قرار است کمک مالي به فقرا و مستمندان باشدحاضرند از راحتي خود سلب کرده و بر آرامش ديگران بيفزايند. پس برّ جامع همه خيرات و نيکي هاي گسترده است. همانطورکه حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايند: «جِماعُ الْخَيرِ في اَعْمالٍ البِرِّ. همچنين در جاي ديگري مي فرمايند:« اِنَّ اَسْرَعَ الْخَيرِ ثَواباً الْبِرُّ؛ به را ستي کاري که پاداشش زودتر از کارهاي ديگر مي رسد کار نيک است. حضرت امام سجاد عليه السلام به فرزندشان امام محمد باقر عليه السلام مي فرمايند:«يا بُنَي، افْعَلِ‏ الْخَيرَ إِلى‏ كُلِّ مَنْ طَلَبَهُ مِنْكَ، فَإِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِهِ فَقَدْ أَصَبْتَ مَوْضِعَهُ، وَ إِنْ لَمْ يكُنْ مِنْ أَهْلِهِ كُنْتَ أَنْتَ مِنْ أَهْلِهِ؛ فرزندم هرکس تقاضاي خير و نيکي از تو نمود، از احسان و نيکي در باره او دريغ نکن. زيرا اگر تقاضا کننده لايق و شايستگي آن نيکي را داشته باشد تو به واقع و حقيقت دست يافته اي و اگر او شايستگي آن را نداشته باشد تو در پاسخ مثبت به تقاضاي او مراتب بزرگواري و شايستگي خويش را ابراز نموده اي.» پس مشحص شد که برّ و نيکي درباره ديگران از ارزش والايي برخوردار است که در احاديث و روايات نيز به شايستگي از آن ياد شده و همگان را بر انجام آن سفارش کرده اند. 4-2-2- ايثار: از ديگر درجات عالي انفاق، ايثار مي باشد. ايثاربه معني؛ تفضيل، محبت و گرامى داشتن ديگرى. همچنين به معناي بخشش چيزى در حالى كه خود محتاج به آن باشد. در ارشاد القلوب آمده است که بزرگترين جود و سخاوت اين است که انسان در حال نياز ايثار کند. چنان که خاندان عصمت نان خود را وقت افطار ايثار کردندو شب را با گرسنگي به سر بردند و خداوند با فرستادن سوره «هل اتي» تاج کرامت بر سرشان گذاشت. پس هر کس داراي ثروت و قدرت است بر طبق معارف اهل بيت عليهم السلام بايد نسبت به ديگران از خود گذشتگي داشته باشد.و ديگران را مقدم برخود بداند . اين درجه از انفاق درجه بسيار والايي است . چرا که فرد حاضر است خود نداشته باشد اما ديگران از آن برخوردار باشند.که اين همان از خود گذشتگي است. عالي ترين نمونه ايثار و از خود گذشتگي (همانطور که گفته شد ) اهل بيت عليهم السلام بودند که نذر کردند سه روز روزه بگيرند . روز اول افطار خود را به فقيري که به آنان پناهنده شد بخشيدند و خود با قوت مختصر افطار کردند.روز دوم نيز افطار خود را به يتيمي بخشيدند و خود گرسنه ماندند و روز سوم افطار خود را به اسيري دادند و خود بدون قوت ماندند. انگيزه و هدف اين بزرگواران چيزي نبود جز رضا و خشنودي خداوند متعال بدون آنکه چشم داشت پاداش و يا سپاسي را داشته باشند. پس خداوند هم پاداش آنان را فراتر از آنچه تصور مي شود قرار داد و فرمود: « شما را از فتنه و شر آن روز محفوظ مي دارم و به آنها روي خندان و دل شادمان عطا مي کنم.و پاداش کامل بر آن ايثارشان را باغ بهشت قرار مي دهم. پس مشخص است آنگاه که فرد داراي روحي متعالي باشد تا بدانجا مي رودکه از خود بگذرد و فقط در انديشه رسيدگي به ديگران باشد و در اين راه هيچ هدفي جز خشنودي خداوند متعال ندارد. شايد بتوان گفت امروزه تعداد اين افراد بسيار کم باشد اما اگر آنان که از اعتقاد راستين به خداوند برخوردارند بتوانند اين امر عالي را در زندگي خود نهادينه کنند مي توانند در رسيدگي به فقرا و رفع احتياجات آنان قدم موثري بردارند. حضرت علي عليه السلام مي فرمايند : « اَلْايثارُ اَحْسَنُ الاِحسانِ وَ اَعليٰ مَراتِبِ الْايمانِ ؛ ايثار بهترين نيکوکاريها و والاترين مرتبه هاي ايمان است .» حتي در غرب نيز اين مسئله به خوبي قابل مشاهده است و آنان نيز به نتايج اين عمل شايسته اذعان دارند. يکي از دانشمندان غرب مي گويد:« مردم دو دسته اند : گروهي براي راحتي ديگران رنج مي برند و گروهي ديگر براي آسايش خود باعث رنج ديگران مي شوند . دومي ها در عين حال که مايه بدبختي ديگران مي شوند ،خودشان هم از دست بدبختي آسوده نيستند. ولي اولي ها خوشبختي خود را در ضمن خوشبختي سايرين پيدا مي کنند ، کارهايي که به منظور دستگيري ومساعدت ديگران به عمل مي آيد هرقدر کوچک باشد نتايج بزرگ و قابل توجهي دارد.» پس ايثار نيز از بهترين خصلتهاي آدمي است که نقش موثري در رفع فقر و تنگدستي از ديگران را دارد. 4-3- ايجاد قرض الحسنه: محبت و احسان در حق همنوعان ابعاد گسترده اي دارد و تمامي صحنه ها وعرصه ها را شامل مي شود و يکي از حساسترين حوزه ها مربوط به نيازهاي اقتصادي و مادي وکمک و انفاق و صدقه و احسان و ايثار و از جمله موضوع بسيار مهم قرض الحسنه است که طبق برخي از احاديث و روايات از صدقه نيز برتر است.چه بسا صدقه به غير مستحق داده مي شود اما کسي که تقاضاي قرض الحسنه مي نمايد حتما محتاج است و نياز مند.يکي از علل افضل بودن قرض الحسنه اين است که چون انسان قرض مي دهد دوباره قرض بدست انسان برمي گردد ودر جريان فعاليتهاي اقتصادي مکررقرار مي گيرد و مکرر نيازها را برطرف مي کند ولي صدقه نوعا به مصرف مي رسد و ديگر برگشت نداشته و در جريان فاليتهاي اقتصادي مختلف قرار نمي گيرد. اما قرض مجددا به جريان مي افتد و برکات آن مضاعف خواهد بود. آيات قرآن کريم درباره قرض الحسنه فراوان است و طرف قرض و در حقيقت مقرض واقعي خداوند است.آنجا که مي فرمايد:« مَنْ ذَا الَّذِي يقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثِيرَةً وَ اللهُ يقْبِضُ وَ يبْسُطُ وَ اِلُيهِ تُرْجَعونَ ؛كيست آنكه بخدا قرض نيكو دهد تا خداوند براى او دو چندان كند دو چندانهاى بسيار، و خدا مي گيرد و فراخى مي دهد و بسوى او بازگشت مى‏كنيد.» در تفسير اين آيه چنين آمده است:« مَنْ ذَا الَّذِي يقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً » خداوند تبارك و تعالى براى ترغيب و تحريص مؤمنين بانفاق در راه خدا در اين آيه مباركه آن را به قرض دادن بخدا تعبير فرموده و اين معنى جميع انفاقات واجبه و مستحبه را كه در شريعت مطهره اسلام مقرر شده شامل مي گردد مانند زكاة و خمس و نفقه واجب النفقه و صدقه مستحبه وصله رحم و احسان به فقراء و ايتام و سادات و اعلاء كلمه دين و مصارف حج و زيارات و سوگوارى خاندان عصمت و طهارت و اعانت باهل علم و نشر كتب علميه و ساير مصارف خيريه كه هر يك در حد خود عبادتى بزرگ و داراى مثوبات بسيار است و تعبيراتى كه در اين آيه فرموده همه از باب لطف و عنايت به مؤمنين و ترغيب و تشويق به اين امر عظيم است .اين انفاقات را به عنوان قرض به خدا تعبير فرموده به اينكه او غنى بالذات است و هيچگونه احتياجى به كسى ندارد. حضرت علي (عليه السلام) نيز مي فرمايند: «مَنْ يعْطِ بِالْيدِ الْقَصيرَةِ يعْطِ بِالْيدِ الْطَويلَةِ؛ هرکس با دست کوتاه ببخشد با دست بلند آن را مي گيرد.»در تفسير اين سخن حضرت چنين آمده است : « مَنْ يعْطيٰ يسيراً يجْزىِ بِهِ كَثيراً وَ الْيدانِ عِبارَتانِ عَنِ النِعْمَتَينِ، تامل در آيات نازل شده درباره قرض حاکي از آن است که کلمه « قرض » در کنار کلمه « حسن » آورده شده و خداوند متعال از ترکيب قرضاًحسناً استفاده کرده است. 1– وَ اَقْرَضْتُمُ اللهُ قَرْضَاً حَسَناً لَاُ کَفِّرَنَّ عَنْکُمْ سَيئاتِکُمْ ...و خداوند را قرضي نيکو دهيد، در اين صورت گناهان شما را بيامرزم. 2 – مَنْ ذَي الَّذي يقْرِضُ اللهُ قَرْضَاً حَسَنَاً فَيضاعِفَهُ لَهُ اَضْعافَاً ....کيست که خدا را قرض الحسنه دهدتا خدا براي او به چندين برابر بيفزايد؟ 3- اِنْ تُقْرِضُوا اللهُ قَرْضَاً حَسَناً يضاعِفَهُ لَکُمْ وَ يغْفِرلَکُم.....خدا براي شما چندين برابر گرداندو هم از گناه شما در گذرد. اين ترکيبات بيانگر آن است که قرض دادن بايد بصورت نيکو و بهترين روش انجام شود که نيکويي آن را نيز از چند جهت مي توان تصور کرد: اول آنکه قرض دادن آبرومندانه باشد نه آنکه طرف را تحقير کرده و او را کوچک شمارد. دوم بدون چشم داشت به سود و بهره باشد يعني انتظار نداشته باشد برگشت پول با زيادتي آن همراه باشد . سوم ،بي منت باشد.و چهارم براي خشنودي خدا باشد و از روي ميل و علاقه انجام گيرد. و چنانچه نيکويي آن حفظ شود و طبق دستور خداوند متعال انجام گيرد خداوند بشارت مي دهدکه در برابر اين عمل نيک شما اولا گناهان را از شما مي زداييم و ثانيا آن را براي شما چند برابرکرده و نعمتتان را افزايش مي دهيم. در دو روايت مشابه به نقل از ابن بابويه و عياشي از امام صادق (عليه السلام) چنين آمده است: «لما نزلت هذه الآية على النبي (صلى الله عليه و آله): مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيرٌ مِنْها «1» قال رسول الله (صلى الله عليه و آله): اللهم زدني، فأنزل اللّه و تعالى عليه: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها «2»، فقال رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله):اللهم زدني. فأنزل الله تبارك و تعالى: مَنْ ذَا الَّذِي يقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثِيرَةً فعلم رسول الله (صلى الله عليه و آله) أن الكثير من الله عز و جل لا يحصى، و ليس له منتهى». ابو ايوب خزّاز گويد: از امام صادق عليه السّلام شنيدم كه فرمودند:وقتى آيه‏ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيرٌ مِنْها [هر كس كه حسنه‏اى بياورد براى بهتر خواهد بود]. نازل شد، رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: بار خدايا بر من افزون فرما.و چون خداوند آيه‏ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها [هر كس حسنه‏اى بياورد براى او ده برابر خواهد بود. را نازل كرد. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: خدايا بر من افزون فرما.پس خداوند متعال آيه‏ مَنْ ذَا الَّذِي يقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثِيرَةً [چه كسى است كه به خدا قرض نيكويى بدهد تا برايش چندين برابر زياد گرداند]. نازل گردانيد.آنگاه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله دانست كه كثرت و زيادى از جانب خداوند متعال به شمارش نيايد و به پايان نرسد. امير المومنين به امام حسن مجتبي عليه السلام مي فرمايند: « وَ اِذا وَجْدْتَ مِنْ اَهْلِ الْفاقَهِ مَنْ يحْمِلَ لَکَ زادَکَ اِليٰ يوْمِ الْقيامَهِ فَيوافيکَ بي غَدَاً حَيثُ تَحْتاجُ اِلَيهِ فَاغْتَنِمْهُ وَ حَملَهُ اياهُ وَ اَکْثَرَ مِنْ تَزْويدِهِ وَ اَنْتَ قادِرُ عَلَيهِ فَلَعَلَکَ تَطْلبُهُ فَلا تَجِدْهُ وَاغْتَنِمُ مَنِ اسْتَقْرَضَکَ في حالِ غِناکَ لِيجْعَلَ قَضاءُهُ لَکَ في يوْمِ عُسْرَتِکَ .» وچون از اهل حاجت و نيازمندان کساني را يافتي که توشه و بار خود را به دوش او بگذاري تا قيامت براي تو به دوش بکشد و فردا هنگامي که به آن نياز داري به تو تحويل دهد پس او را غنيمت شمار و بار را به دوش او بگذار. البته بايد توجه داشت که در انجام اين سنت حسنه فرد به صفت نکوهيده « ربا » مبتلا نگردد . و هنگام برگشت پول درخواست مبلغي اضافه تر ننمايد . چرا که اگر در جريان اقتصادي « ربا» وارد شود علاوه بر عذاب اخروي صدمات دنيوي متعددي بهمراه دارد . از جمله اينکه باعث مي شود فرد ربادهنده به علت آنکه مي داند پس از برگشت پولش مقداري اضافه تر دريافت مي نمايد پس ديگر تن به کار و فعاليت نداده و کارهاي اقتصادي خود را تعطيل مي نمايد چون مي داند که از اين راه امرار معاش مي نمايد . مهم تر آنکه فرد ربا دهنده بعلت آنکه در صدد گرفتن سود و بهره اضافي است ديگر با نيت قرض افراد کمک نمي کند پس در نتيجه اصل کار که قرض دادن به عنوان احسان و نيکوکاري به فرد مستضعف بود از بين مي رود و فقط جنبه مادي و دنيوي آن در نظر گرفته مي شود که آن هم ربا محسوب مي شود .احاديث و آيات وارد در مذمت اين خصلت نکوهيده که دامنگير برخي افراد ثروتمند مي شود زياد است .از جمله خداوند متعال در قرآن مي فرمايد: «يمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يرْبِي الصَّدَقاتِ وَ اللَّهُ لا يحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثيمٍ خدا ربا را پايمال و صدقات را زيادت مي دهد و مي روياند. اسا س بر توانمندسازي جامعه اسلامي و تامين نياز نيازمندان براي کار و فعاليت و خدمت است و اين همه تاکيد براي اين است تا با وجود قرض الحسنه مشکل نيازمندان رفع شود و گره از کارآنان گشوده شود تا آنان سربار جامعه نباشند و خود بتوانند رفع نياز کنند.نه چنان باشد که اين قرض گرفتن آنان باعث ريختن آبرو، سرگرداني ذهن و پريشاني فکر گردد و فرد را در مقابل ديگران خوار نمايد.امام سجاد عليه السلام در دعاي خويش از خداوند متعال چنين مي خواهد: «اللّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ هَب لِي العَافِيةً مِن دَينٍ تُخلِقُ بِهِ وَجهِي ، وَ يحَارُ فِيهِ ذِهنِي ، وَ يتَشَعَّبُ لَهُ فِکرِي ، وَ يطُولُ بِمُمارَسَتِهِ شُغلِي . وَ أَعُوذُ بِکَ ، يا رَبِّ ، مِن هَمِّ الدَّينِ وَ فِکرِي ، وَ شُغلِ الدَّينِ وَ سَهَرِه ِ ، فَصَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ أَعِذنِي مِنهُ ، وَ أَستَجِيرُ بِکَ ، يارَبِّ ، مِن ذِلَّتِهِ فِيالحَياةِ ، وَ مَن تَبِعَتِهِ بَعدَ الوَفاةِ ، فَصَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ أَجِرني مِنهُ بِوُسعٍ فَاضِلٍ أَو کَفَافٍ وَاصِلٍ . اللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمّدٍ وَ آلِه ، وَاحجُبنِي عنِ السَّرفِ وَ الإِزدِيادِ ، وَ قَوِّمنِي بِالبِذلِ وَ الاِقتِصادِ ، وَ عَلِّمنِي حُسنَ التَّقدِيرِ ، وِ اقبِضنِي بِلُطفِکَ عَنِ التَّبذِيرِ.خداوندا بر محمد و خاندانش درود و رحمت فرست و مرا معاف دار از وامي که با آن آبرويم را ببري و ذهنم درآن سرگردان شود و فکرم براي آن پريشان گردد و کارم در چاره آن طول کشد و به تو پناه مي برم از اندوه و انديشه وام و از کار قرض و بي خوابي اش ..... و از خواري آن در زندگي و از پيامد آن پس از مرگ. پس بر محمد و خاندانش درود فرست و مرا با ثروت فراوان و روزي کافي از آن نجات ده.» 4-4- مبارزه با مصرف گرايي و تجمل گرايي : از ديگر شيوه هاي مبارزه با فقر از بين بردن فرهنگ مصرف گرايي و تجمل گرايي است . آنچه امروزه گريبانگير بسياري از افراد جامعه و خانواده ها گرديده است و فرد را به سوي مصرف بي رويه سوق مي دهد. مصرف گرايي به معناي مصرف بيش از حد در تهيه کالاها و تجمل گرايي به معناي زياده روي در آراستگي مي باشد. تنوع بيش از حد ،تغييرات مکرر در امور زندگي ، استفاده از کالاهاي لوکس و گرانقيمت و ..... زندگي سالم را تهديد مي کند و باعث گسترش فساد مي گردد. چرا که فرد با اين کار هدفي جز ارضاء هوسهاي کاذب ندارد.مصرف زدگي جاي کار و توليد و پيشرفت را مي گيرد و جايگزين ارزشهاي اصلي مي شود. مصرف گرايي با وابستگي اقتصادي همراه است. سلامت جسمي و رواني به خطر مي افتد و انسان لذت مطلوب را از نعمتها نمي برد. زندگي عاري از کرامت نفس و صفاي باطني ، سستي و کاهلي و عدم دستيابي به بلوغ فکري و نبوغ عقلي ، مرگ انسانيت و فضائل انساني وکاهش پس اندازها از جمله پيامدهاي مصرف زدگي است. درفرهنگ مصرف گرايي مترفان ، مصرف هم ارزش مادي دارد و هم ارزش نمادين ؛ بدين معنا که مصرف وسيله اي مي گردد براي ابراز وجود و به دست آوردن هويت اجتماعي. از اين رو نه تنها ارزش نمادين مي يابد بلکه دربرابر مصرف به معناي تامين کننده نيازهاي زيستي انسان قرارمي گيرد و اولويت مي يابد.آنان تلاش مي کنند با خريد و مصرف کالاهاي لوکس و تجملاتي ، مدپرستي و ريخت و پاش به پندار خود پايگاه اجتماعي و آبرويي فزونتري بدست آرند و درحقيقت به خودنمايي و فخرفروشي مي پردازند. ازديدگاه اسلام مصرف گرايي و افسارگسيختگي درتامين لذتهاي حيواني به شدت محکوم است. به همين دليل تخصيص درآمد درمورد نيازهاي مشروع و امکانات مصرفي نبايد با سطح زندگي عموم مردم تفاوت بسياري داشته باشد.به گونه اي که ازنظرعرف زندگي اشرافي و مترفانه محسوب شود. 4-5- همسان زيستي حاکمان با محرومان: از ديگر راه هاي موثر هم در زدودن فقر از جامعه و هم در برخورداري از سلامت رواني فقرا بحث همسان سازي حاکمان با محرومان است . اگر مسئولان جامعه و آنانکه در رأس نظام هستند برخورد لازم دانند که سطح زندگي آنها نيز بايد در حد متوسط جامعه قرار بگيرد و از هرگونه تجمل و اشرافيگري که امروزه در زندگي برخي از آنها مشاهده مي شود به دور باشد . تا فقر، فقرا را از پاي در نياورد و ثروت اندوزان جامعه نيز براي خود الگو و سمبل مشخصي نداشته باشند تا روز به روز بر ثروتشان بيفزايند . ساده زيستي اين گروه ( حاکمان و مسئولاان )است که باعث مي شود که اولا حاکمان و مسئولان يک جامعه خود درد فقر و رنجهاي آن را تا حدودي احساس کرده و بدانند که در زندگي فقرا چه مي گذرد و ثانيا آنکه اين گروه حاکم در صورت ساده زيستي بهتر به تقسيم اموال بيت المال انديشيده و آنرا بهتر مي توانند بين افراد تقسيم نمايند. اما چنانچه اين روح ساده زيستي در ميان آنها از بين برود و هرکس به دنبال آن باشد که در مدت حکومت خويش فقط در انديشه افزودن ثروت خود و اطرافيان باشد پس هيچ گاه نمي توانند نه درد فقر را حس کنند و نه در راه درمان آن اقدامي نمايند .علاوه برآن فقرا نيز به چنين حاکماني اعتماد ندارند تا بخواهند که آنها براي رفع فقرشان تدابيري بينديشند. حضرت علي عليه السلام در نامه 45 خود در اين باره چنين مي فرمايند: وَ لَو شِئتُ لَاهتَدَيتُ الطَّريقَ ، إِلي مُصَفّي هذَا العَسَلِ ، وَ لُبابِ هذَاالقَمحِ ، و نَسَائِجِ هذَا القَرِّ . وَ لکِن هَيهَاتَ أَن يغلِبَنِي هَوَاي ، و يقُدَنِي جَشَعِي إِلَي تَخَيرِالَأَطعِمَةِ ـ وَ لَعَلَّ بِالحِجَازِ أوِ اليمَامَةِ مَن لَا طَمَعَ لَهُ فِي القُرصِ ، وَ لَا عَهدَ لَهُ بِالشَّبَعِ أَو أَبَيتش مِبطَاناً وَ حَولِي بُطُونٌ غَرثَي وَ أَکبَادٌ حَرّي. من اگر مي خواستم ، مي توانستم از عسل پاک ، و از مغز گندم ، و بافته هاي ابريشم ، براي خود غذا و لباس فراهم آورم ، امّا هيهات که هواي نفس بر من چيره گرديد ، و حرص و طمع مرا وادارد که طعامهاي لذيذ برگزينم ، در حالي که در « حجاز » يا « يمامه » کسي باشد که به قرص ناني نرسد ، و يا هرگز شکمي سير نخورد ، يا من سير بخوابم و پيرامونم شکم هايي که از گرسنگي به پشت چسبيده ، و جگرهاي سوخته وجود داشته باشد. حضرت علي (عليه السلام) در بخشي از نامه خود به عثمان بن حنيف انصاري که دعوت مهماني سرمايه داري از مردم بصره را پذيرفته بود چنين فرمودند:اي پسر حنيف ، به من گزارش دادند که مردي از سرمايه داران بصره ، تو را به مهماني خويش فرا خوانده و تو به سرعت به سوي آن شتافتي خوردني هاي رنگارنگ براي تو آوردند و کاسه هاي پر از غذا پي در پي جلوي تو نهادند گمان نمي کردم مهماني مردمي را بپذيري که نيازمندانشان با ستم محروم شده ، و ثروتمندانشان بر سفره دعوت شده اند ، انديشه کن در کجايي ؟ و بر سر کدام سفره مي خوري ؟ حضرت علي (عليه السلام) به عنوان رهبر واقعي و شايسته جامعه اسلامي همواره بر اين اصل نظر داشتند و آن را مبارزه اي جدي در راه فقر و زدودن آن از جامعه اسلامي مي دانستند. از يک طرف امام از خود و کارگزاران خود شروع کرده و به مواسات و همدردي با فقرا مي پردازند و معتقدند که خداي تعالي برپيشوايان حق واجب فرموده است که خودرا با مردم نا توان برابر نهند تا رنج فقر تنگدست راپريشان ونگران نسازدهمچنين ثروتمندان به وسيله ي سرکشي وطغيان ننمايند. ازطرف ديگرازجايگاه حکومتي مبارزه اي سخت عليه زالوصفتاني که با مکيدن خون مردم متورم شده اند آغازمي نمايند.حضرت جهت رفع مشکلات محرومان جامعه به مالک اشتر چنين توصيه مي نمايند : ثُمَّ اللهَ اللهَ فِي الطَّبَقَةِ السُّفلَي مِنَ الَّذِينَ لَاحَيلَةَ لَهُم ، مِنَ اَلمَسَاکِينِِِِِِِ وَ المُحتَاجِينَ وَ أهلِ البُؤسَي وَ الزَّمنَي ، فَإنَّ فِي هذِهِ الطَّبَقَةِ قَانعاً وَ مُعتَرّاً ، وَ احفَظْ لِلّهِ مَا استَحفَظَکَ مِن حَقّهِ فيهِم ، وَاجعَل لَهُم قِسمَاً مِن بَيتِ مَالِکَ ، وَ قِسماً مِن غَلّاتِ صَوَافِي الإسلامِ فِي کُلِّ بَلَدٍ ، فَأنَّ لِلأقصَي مِنهُم مِثلَ الَّذِي لِلأَدنَي ، وَ کُلٌّ قَدِ استُرعِيتَ حَقَّهُ، فَلَا يشغَلَنَّک عَنهُم بَطَرٌ فَإنَّکَ لَاتُعذَرُ بِتَضييعِکَ التَّافِهَ لِأَحکَامِکَ الکَثِيرَ المُهِمَّ . فَلَا تُشخِص هَمَّکَ عَنهُم ، و لا تُصَعِّر خَدّکَ لَهُم ، وَ تَفَقَّد أُمُورَ مَن لَايصِلُ إلَيکَ مِنهُم مِمَّن تَقتَحِمُهُ العُيونُ ، وَ تَحقِرُهُ الرِّجَالُ . سپس خدا را ! خدا را ! در خصوص طبقات پايين و محروم جامعه ، که هيچ چاره اي ندارند ، گرفتاران ، دردمندان ، همانا در اين طبقه محروم گروهي خويشتن داري کرده ، و گروهي به گدايي دست نياز برمي دارند ، پس براي خدا پاسدار حقّي باش که خداوند براي اين طبقه معّين فرموده است :بخشي از بيت المال، و بخشي از غلّه هاي زمين هاي غنيمتي اسلام را در هر شهري به طبقات پايين اختصاص ده ، زيرا براي دورترين مسلمانان همانند نزديک ترين آنان سهمي مساوي وجود دارد و تو مسؤل رعايت آن مي باشي . مبادا سرمستي حکومت تو را از رسيدگي به آنان باز دارد ، که هرگز انجام کارهاي فراوان و مهم عذري براي ترک مسؤليت هاي کوچکتر نخواهد بود .همواره در فکر مشکلات آنان باش ، و از آنان روي برمگردان ، به ويژه امور کساني را از آنان بيشتر رسيدگي کن که از کوچکي به چشم نمي آيند و ديگران آنان را کوچک مي شمرند و کمتر به تو دسترسي دارند. امام صادق عليه السلام درمورد کاهش فاصله طبقاتي و تعيين حد فقرچنين مي فرمايند: « خداوند دراموال ثروتمندان نگريست آن گاه به فقرا نظرکرد پس در اموال ثروتمندان آنقدر براي مستمندان قرارداد که زندگي ايشان به رفاه باشد و اگربه آن حد نرسد بايد افزايش دهند تا جايي که بخورد و بياشامد وبپوشد و ازدواج کند وصدقه دهد و به حج رود.» ازاين کلام روشن است که تا کسي به اين حد ازامنيت اقتصادي و رفاه نرسد فقيرمحسوب مي شود وبايد تلاش کرد تا با زدن ريشه هاي اجتماعي زمينه شکوفايي عدالت اجتماعي فراهم گردد و انسان فقير و نيازمند آسوده ازدغدغه گذران معاش دربسترآسايش مادي به سوي کمال حقيقي سيرکند. منابع و مآخذ: -قران کريم ،ترجمه استاد مهدي الهي قمشه اي - آذربايجاني، مسعود و موسوي اصل ،مهدي، درآمدي برروانشناسي دين ، قم ، پژوهشگاه حوزه ودانشگاه ، 1385 - آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسين، شرح آقا جمال الدين خوانسارى بر غرر الحكم و درر الكلم، تهران، دانشگاه تهران ، 1366ش. - ايرواني ، جواد و جلائيان اکبرنيا ،علي ، اصلاح الگوي مصرف ازنگاه اسلام ، مشهد ، دانشگاه علوم اسلامي رضوي ، 1389 - ابن بابويه ، محمد بن علي ، گلچين صدوق ( گزيده من لا يحضرالفقيه ) ، ترجمه محمد حسين صفا خواه ، تهران ، نشر فيض کاشاني ، 1376 –.....................................، معاني الاخبار ، قم ، انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين قم ، 1403 ق –......................................و آقا نجفي اصفهاني ، محمد تقي ، عيون اخبار الرضا ، تهران ، انتشارات علميه اسلاميه - ......................................، الخصال ، قم ، نشر جامعه مدرسين ، 1362 -....................................، من لا يحضر الفقيه ، قم ، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم ، 1413 ق - ابن فارس، أحمد بن فارس، معجم مقاييس اللغة، ج4، مكتب الاعلام الاسلامي - قم، چاپ: اول، 1404ق. -ابن منظور ،محمد بن مکرم ، لسان العرب ،ج 4، بيروت ،نشر دار صادر ،1414ق، -.....................................، لسان العرب ، ج1، بيروت ،موسسه الاعلمي ،1426 ق - اسدي نوقابي ،احمدعلي و ديگران ،روان پرستاري (بهداشت روان ) ،تهران ،بشري ،1384 -ابن ابي الحديد ،عبد الحميدبن هبه الله،شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد،ج19،قم ،ايت الله مرعشي نجفي ،1404ق -اخترشهر، علي، اسلام و توسعه ،پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعي، گروه علمي مطالعات انقلاب اسلامي،انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي،1385 -انصاري ، عبدالله بن محمد ، منازل السائرين ، مترجم : عبدالغفور روان فرهادي – تهران – مولي 1384 - امين،سيده نصرت ، مخزن العرفان در تفسير قران، ج15 ،تهران ،نهضت زنان مسلمان ،1361 - بحراني ،سيدهاشم ،البرهان في تفسير القران ،ج4 ،تهران ،بنياد بعثت ،1416ق - بيات زنجاني، بيت الله، فقر ستيزي – قم، انتشارات شکوري -1373 – بستاني ، محمود ، اسلام و جامعه شناسي ، ترجمه موسي دانش ، مشهد ، بنياد پژوهشهاي اسلامي، 1389 - بستانى، فؤاد افرام/ مهيار، رضا، فرهنگ ابجدى،تهران، انتشارات اسلامي ، 1375ش -بني هاشمي ، محمد ، عقل ، جلد سوم - به قلم امير مسعود جهان بين – تهران – بنا – 1385 -پاينده ،ابوالقاسم ،ترجمه نهج الفصاحه،تهران ،1382 -پسنديده ،عباس ،رضايت از زندگي ،قم ، دارالحديث ،1390 - پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ،مباني اقتصاد اسلامي، سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انساني،1379 -جلالي ، سيدمحمد فريد ، برنامه ريزي استراتژيک درکم کردن فقرازطريق کسب وکار ، تهران ، نشرنيکزاد 1388 -حسيني دشتي، سيد مصطفي ، معارف و معاريف (دائره المعارف جامع اسلامي )ج 8 ، موسسه فرهنگي آرايه -حميد زاده گيوي ، اکبر، قطره اي از دريا (گذري و نظري بر حکمتهاي نهج البلاغه )–تهران ،انتشارات پيام نوين 1383 - حرعاملي، محمدبن حسن ، وسائل الشيعه ، ج17، قم ، موسسه آل البيت عليهم السلام ، 1372 - حراني ، ابو محمد ، تحف العقول عن آل رسول، ترجمه صادق حسن زاده ، قم ، انتشارات آل علي عليه السلام ، 1382 -حکيمي، محمد، معيارهاي اقتصادي در تعاليم رضوي ، بنياد پژوهشهاي اسلامي استان قدس رضوي ، 1370 -.......................،محمدرضا ، علي ،الحياة ،ترجمه احمد آرام ،تهران ،دفتر نشر فرهنگ اسلامي ،1380 -حيدري نراقي، علي محمد ، اخلاق نراقي ، قم ، انتشارات مهدي نراقي ، 1390 -جوادي آملي، عبدالله ، انتظار بشر از دين ، قم ، نشر اسراء ، 1375 - جمعي از نويسندگان ،پديده شناسي فقر و توسعه ، ج1 ، دفتر تبليغات اسلامي شعبه خراسان ، بوستان کتاب قم ، 1380 -خير اللهي ، احمد ،تربيت عقلاني و اخلاقي انسان در نهج البلاغه، اصفهان ، طراحان هنر ،1388 - دري نجف آبادي ، قربانعلي ، درسهايي از اقتصاد اسلامي – قم : واصف لاهيجي – 1390 – دلشاد تهراني ، مصطفي ، رهزنان دين ( اسيب شناسي دين و دينداري در نهج البلاغه ) تهران ،دريا ،1379 – دشتي ،محمد ، ترجمه نهج البلاغه ، قم ، موسسه تحقيقاتي اميرالمومنين عليه السلام ، 1380 -ديلمي ، حسن بن محمد ،ارشاد القلوب الي الصواب ،قم ،نشر شريف راضي، 1412ق - دهخدا ،علي اکبر ، لغت نامه دهخدا ، ج11 ،انتشارات و چاپ دانشگاه تهران ،1377 -راغب اصفهاني ، حسن بن مخمد ، مفردات الفاظ قرآن ، ترجمه مصطفي رحيمي نيا ، تهران ، سبحان 1385 - رهايي ، يحيي و رافت نيا ، مسعود ، مجموعه مقالات همايش منطقه اي پيامبر اعظم « اسوه حسنه» - اصفهان – طوبي نصف جهان – 1385 رئيس دانا، فريبرز و شادي طلب ،ژاله و پيران،پرويز، فقر درايران (مجموعه مقالات) ، تهران ، دانشگاه علوم بهزيستي وتوانبخشي ، 1379 - رسولي محلاتي ، سيد هاشم ، غررالحکم و درر الکلم ، ج2و1 ، تهران ، دفتر نشر فرهنگ اسلامي ، 1377 -رحيمي ،امين ،امام خميني و عرفان اسلامي ،تهران ،انتشارات پژوهشکده امام خميني ،1385 -زاهدي مازندراني ، محمد جواد، توسعه و نابرابري ، تهران ، مازيار، 1382 - ساجدي فر ، محمود ، شاخصه هاي فقر زدايي ازديدگاه امام علي عليه السلام ، تهران ، نسل کوثر ، 1382 –سجادي ، سيد احمد ، لغت نامه و ترجمه صحيفه سجاديه ، تهران ، پيام عترت ، 1386 -سيوطي ،جلال الدين/محلي ،جلال الدين،تفسير الجلالين، ج1،بيروت ،موسسه النور للمطبوعات ،1416ق -..................................، الدر المنثور في تفسير الماثور ،ج3 ،قم ،کتابخانه آيت الله مرعشي نجفي ،1404 ق -شرقاوي ، حسن محمد ،گامي فراسوي روانشناسي اسلامي يا اخلاق و بهداشت رواني دراسلام ، ترجمه سيد محمد باقرحجتي ، دفترنشرفرهنگ اسلامي ، 1366 -شريف الرضى، محمد بن حسين - فيض الاسلام اصفهانى، على نقى، ترجمه و شرح نهج البلاغة (فيض الإسلام)، تهران، مؤسسه چاپ و نشر تأليفات فيض الإسلام ، 1379 ش. - شريف لاهيجي ،محمدبن علي،تفسير شريف لاهيجي ،ج1،تهران ،نشر داد،1373 -شعيري ، محمد بن محمد ،جامع الاخبار ، نجف ، مطبعةحيدريه - صدر، سيد محمد باقر، اقتصاد ما ، ترجمه محمد کاظم موسوي ، انتشارات برهان ، 1350 – صانعي ، مهدي ، بهداشت روان در اسلام ، قم ، موسسه بوستان کتاب ، 1382 -طيب ،سيد عبد الحسين ،اطيب البيان في تفسير القران ،تهران ،انتشارات اسلام ،1378 عباس نژاد، محسن و سيدي،حسين و رستمي، محمد حسن ، مجموعه مقالات قران و علوم روز ، قرآن روانشناسي و علوم تربيتي 2 ، مشهد، بنياد پژوهش هاي قراني حوزه و دانشگاه ، 1389 –............................................ ، قرآن و اقتصاد ، مرکز اطلاع رساني و کتابخانه تخصصي قران و علوم روز ، مشهد ، بنياد پژوهشهاي قرآني حوزه و دانشگاه ، 1384 –........................................... ، قرآن ، روانشناسي و علوم تربتي ، مرکز اطلاع رساني و کتابخانه تخصصي قرام و علوم روز ، مشهد بنياد پژوهشهاي قرآني حوزه و دانشگاه ، 1390 - غزالي ، محمدبن محمد ، کيمياي سعادت ،تصحيح احمد آرام ،ج2 ،تهران ،گنجينه ،1379 – غياثي کرماني ،محمدرضا ، اخلاق و سلوک (برگرفته از مصباح الهدايه و مفتاح الکفايه) ،قم ،صحيفه معرفت ،1386 - فصيحي ، امان الله ، اسلام و سرمايه اجتماعي با تاکيد بررويکرد فرهنگي، تهران ، پژوهشگاه فرهنگ ، هنر و ارتباطات، 1389 - فراهاني فرد ، سعيد ، نگاهي به فقر و فقر زدايي از ديدگاه اسلام - موسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر –کانون انديشه جوان 1378 -فراهيدي ،خليل بن احمد ،ترتيب کتاب العين ،ج1 ، قم ، سازمان اوقاف و امور خيريه ،انتشارات اسوه ، 1383 - فرج پور، مجيد ، موانع توسعه: بررسي فقر، تبعيض و فساد ، تهران ، خدمات فرهنگي رسا ،1381 - فني زهره و ديگران ، تحليل وبررسي اقتصادي فقر، تهران ، موسسه مطالعات و پژوهشهاي بازرگاني 1375 - فلسفي ، محمد تقي، اخلاق از نظر همزيستي و ارزشهاي انساني ( گفتار فلسفي) ،ج2 ، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي ،1385 -فيض کاشاني ، محمد بن شاه مرتضي ، المحجة البيضا في تهذيب الاحيا فارسي ،راه روشن– ترجمه محمد صادق – مشهد بنياد پژوهشهاي اسلامي – 1379 - .........................................................،تفسير صافي ،ج2 ،تهران ،مکتبه الصدر ،1415ق - قمي ، علي بن ابراهيم ،تفسير قمي،ج1 ، قم ، نشر دارالکتاب ، 1404 ق - قمي مشهدي، محمدبن محمدرضا،تفسير کنزالدقائق و بحرالغرائب،ج10،تهران ،سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامي،1368 -قرشى بنايى، على اكبر، قاموس قرآن،جلد5، دار الكتب الاسلامية - تهران، چاپ: ششم، 1412ق -قرائتي ، محسن ،تفسير نور ،ج9 ،تهران ،مرکز فرهنگي درسهايي از قرآن،1383 -کاشاني ،ملافتح الله،تفسير منهج الصادقين في الزام المخالفين،ج10،تهران ،1336 -.............................،زبدةالتفاسير ،ج2 ،قم ،دفتر انتشارات اسلامي جامعه مدرسين حوزه علميه قم،1423ق -کاشاني ،عز الدين محمودبن علي ،مصباح الهدايه و مفتاح الکفايه ،به تصحيح استاد جلال الدين همايي،تهران ،کتابخانه سنايي ،1387 -کريمي، مظفر، راهبردهاي تحقق عدالت اجتماعي و اقتصادي درجمهوري اسلامي ايران ، تهران ، مجمع تشخيص مصلحت نظام ، مرکز تحقيقات استراتژيک ، 1388 – کرمي فريدني ،علي ، ظهور و سقوط تمدنها از ديدگاه قرآن ،قم ،نسيم انتظار ،1383 -کليني ، محمدبن يعقوب اسحاق ، اصول کافي ، ج 3 ، ترجمه سيد جواد مصطفوي، انتشارات علميه اسلاميه -..............................................، گزيده کافي ،تهران ، مرکز انتشارات علمي و فرهنگي ،1363 - گالبرايت، جان کنت، ماهيت فقر عمومي ، ترجمه دکتر سيد محمد حسين عادلي ، 1371 -گرينزپان ، آلياندرو، سياستهاي فقرزدايي ، راهبردهاي مبارزه با فقردرکشورهاي درحال توسعه ، ترجمه دکترناصرموفقيان ، تهران ، موسسه عالي پژوهش تامين اجتماعي، 1382 - مازندراني ،محمدصالح بن احمد،شرح الکافي- الاصول و الروضة،تهران ،مکتبه الاسلاميه ،1382ق -مترجمان ،ترجمه مجمع البيان في تفسير القران،ج10 ،تهران ،انتشارات فراهاني ،1360 -................ ،ترجمه مجمع البيان في تفسير القران،ج23 ،تهران ،انتشارات فراهاني ،1360 -..............،ترجمه تفسير جوامع الجامع،ج3،مشهد ،بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي،1377 -..............،ترجمه تفسير جوامع الجامع،ج5،مشهد ،بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي،1377 -محمدي ري شهري ، محمد، ميزان الحکمه ، ترجمه حميد رضا شيخي ، ج10 ،قم ،انتشارات دار الحديث ،1377 -........................................، حکمت نامه لقمان ، قم، دارالحديث ، 1385 - مجلسي، محمد باقر ، عين الحيوه ،ج2، قم ،مهر 1376 - مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ،ج25،بيروت، دار إحياء التراث العربي ، 1403 ق. -مصطفوي ،حسن،تفسير روشن،ج12 ،تهران ،مرکز نشر کتاب ،1380 -مطهري، مرتضي، حکمتها و اندرزها ،تهران ،صدرا ،1382 - ........................، تعليم و تربيت در اسلام ، تهران ، صدرا ، 1382 - ........................، عدل الهي ، تهران ،صدرا ،1389 -موسوي همداني، سيد محمد باقر، ترجمه تفسير الميزان ، ج11، قم ، دفتر انتشارا ت اسلامي – 1386 - ميرمرشدي ، احمد محي الدين ، کمال اجتماعي درجهاد اقتصادي ، اصفهان، سازمان فرهنگي تفريحي شهرداري ، 1390 -ميناگر ،عبد الرضا،تحليلي درباره هفت مقام عرفاني ،تهران ،ابتکار دانش،1386 -مکارم شيرازي ،ناصر ، تفسيرنمونه ،ج1، تهران ،نشر دارالکتب الاسلاميه ،1374 - مجلسى، محمدتقى بن مقصودعلى، لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقيه، قم ، مؤسسه اسماعيليان ، 1414 ق. -منسوب به امام صادق عليه السلام ، مصباح الشريعة ، بيروت ، نشر اعلمي ، 1400 ق - موسوي اصفهاني، سيد جمال الدين ، ملاحظاتي پيرامون پيامهاي اقتصادي قران ، دفتر نشر فرهنگ اسلامي -1368 –موسوي لاري ،مجتبي ،رسالت اخلاق در تکامل انسان،قم ،بوستان کتاب ،1386 - ميسمي، حسين، فقر، نابرابري درآمدي ومولفه هاي سرمايه انساني از ديدگاه اسلام ، تهران ، دانشگاه امام صادق عليه السلام ، 1388 – معين ، محمد ، فرهنگ فارسي معين ،ج 1 ، به اهتمام عزيز الله عليزاده و محمود نامني ، تهران ،ثامن ، 1384 -موسايي، ميثم، دين، توسعه و فرهنگ ، تهران، انتشارات جامعه شناسان ، 1390 -ميرزايي،نجفعلي ،شگفتيهاي آفرينش از زبان امام صادق (عليه السلام)- توحيد مفضل- قم ،انتشارات هجرت، 1376 - نور بخش، جواد ، فقر و فقير ، تهران ، انتشارات يلدا قلم ، 1381 - نيلي ، مسعود ، اقتصاد و عدالت اجتماعي ، تهران ، نشر ني ، 1385 -نراقي ، احمدبن محمد مهدي، خزائن ، به تحقيق علامه حسن زاده املي ، قم ، انتشارات قيام ، 1378 - ورام بن ابي فراس، ابو الحسين، مجموعه ورام «اداب و اخلاق در اسلام » - ترجمه محمد رضا عطايي ، بنياد پژوهشهاي اسلامي -1369 – وطن دوست ، رضا ديگران و فرهنگ روابط اجتماعي در آ موزه هاي اسلامي – گروه پژوهشي علوم قرآن و حديث ، مشهد – دانشگاه علوم اسلامي رضوي 1387 - هجويري ، ابوالحسن علي بن عثمان ،کشف المحجوب ، تهران ، سروش انتشارات صدا و سيما ، 1383 - هاشمى خويى، ميرزا حبيب الله/ حسن زاده آملىٍ، حسن و كمره اى، محمد باقر، منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة و تكملة منهاج البراعة (خوئى) ، تهران ،مكتبة الإسلامية ، 1400 ق.

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

نگین ایران زمین دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید