صفحه محصول - تبیین رقابت های منطقه ای در تحولات اخیر سوریه با نظریه توازن قدرت در تحولات سوریه

تبیین رقابت های منطقه ای در تحولات اخیر سوریه با نظریه توازن قدرت در تحولات سوریه (docx) 36 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 36 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

دانشکده حقوق و علوم سیاسی رشته مطالعات منطقه ای( گرایش خاورمیانه و شمال آفریقا ) عنوان: نگارش: سید علی نجات تقدیم به او که شوق دانستن را در وجودم نهاد و تقدیم به کسانی که عاشقانه روشنی وجودشان، چراغ هدایتم شد پدر، مادر و خانواده ام. تقدیر و تشکر خدای من! با نعمتت مرا آغاز کردی، بیش از آنکه چیزی به یاد آمدنی باشم. ستایش یگانه ای را که حضورش، همواره روح پویایی را در زندگانی ام می دمد و آوای هلهه در ستارگان را نوید می دهد. موازنه قدرت 2-1- مقدمه مهم ترین کارکرد نظریه های روابط بین الملل تبیین و توضیح رویدادهای جهانی و پیش بینی آینده ی آن است. در این میان گاه ممکن است رویدادی همزمان بر اساس چندین نظریه قابل تبیین باشد. برای تبیین رقابت های منطقه ای در تحولات اخیر سوریه که از مارس2011 آغاز شد، می توان از موازنۀ قدرت کمک گرفت. برای چند دهه متوالی تهدید، جنگ، بحران، تنش و بی ثباتی سیاسی، همواره از مشخصه های منطقه خاورمیانه بوده است که ایران، ترکیه و عربستان به عنوان بازیگران مهم منطقه ای در آن ایفای نقش نموده اند. لذا مصادیق تجربی و واقعیت های عینی خاورمیانه ای بیش از هر مدل دیگری با تئوری موازنه قدرت قابل تبیین و توصیف است. 2-2- تاریخچه موازنه قدرت موازنه قدرت به عنوان یک موضوع تاریخی توسط پژوهشگران، نویسندگان و تئوریسین های مختلف مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. مطالعه این نوع نوشته ها پراکندگی و عدم هماهنگی در معنی این واژه در ذهن جوینده به وجود می آورد. تلاش برای فهم نظریه موازنه قوا در روابط بین الملل به بیش از پانصد سال پیش باز می گردد. به طور تلویحی پذیرفته شده است که : پیدایی و کاربرد این تئوری به هند و یونان باستان باز می گردد. علاوه بر این، موازنه قوا در حوزه مطالعات بین الملل و سیاست خارجی بسامد فراوانی داشته است. در پی این اهمیت و پیشینه است که عده ای موازنه قوا را شناخته شده ترین و احتمالاً مؤثرترین نظریه موجود برای توضیح ماهیت روابط بین الملل از قرن پانزده به بعد دانسته اند. پس از جنگ جهانی دوم، مورگنتا موازنه قوا را به صورت نظریه ای تدوین نمود و سپس متفکرانی چون اسپایکمن، آرون، کسینجر، مکیندر و راینهولت نیبور آن را کامل کردند. در خصوص نظریه موازنه قوا نظریه واحدی وجود ندارد. هر یک از نظریه ها از این فرضیه هسته ای واقع گرا الهام گرفته اند که دولت ها بازیگران اصلی نظام بین الملل هستند که تحت فشارهای نظام آنارشیک بین المللی، به طور عقلایی در پی افزایش قدرت و یا امنیت خودند. این نظریه بیش از هر چیز کوششی برای فهم هر چه بیشتر ثبات و صلح در سیاست بین الملل است(لیتل، 1389: 12). موازنه قدرت به عنوان یک وضعیت ناشی از رضایت نسبی کشورها از تقسیم قدرت در میان آنان می باشد. موازنه قدرت به عنوان یک تمایل عمومی و قانون رفتار دولتها در پی پدید آمدن یک عامل بر هم زننده موازنه باعث ترس و وحشت اعضای سیستم خواهد گردید و آنان را به عکس العمل متقابل وا خواهد داشت. موازنه قدرت به عنوان راهنمای دولتمردان، آنان را به عاقلانه عمل کردن وا می دارد و به علاوه به آنان می آموزد که همیشه برای ایجاد اتحاد و ائتلاف در آمادگی کامل بسر برده، تا بدین نحو بتوانند با بر هم زننده موازنه مقابله نمایند. موازنه قدرت به عنوان اسلوبی برای حفظ خصوصیات سیستم بین المللی زمانی کاربرد دارد که تمام اعضای جامعه بین المللی بخواهند از این طریق هویت، استقلال و تمامیت ارضی خود را حفظ کنند( علی بابایی، 1370: 17). موازنه‌ی قدرت، قانون رفتار دولتهاست، بدین معنا که آنان در صورت رویارویی با قدرتی متجاوز و برهم‌زننده‌ی تعادل، به تأسیس یک ائتلاف متوازن‌کننده مبادرت ورزیده و از ظهور قدرتی مسلط و برتر جلوگیری می‌کنند(دوئرتی و گراف، 1372: 67). 2-3- شیوه های تامین و حفظ موازنۀ قدرت اصول عمده نظریه موازنه قدرت را بدینگونه می توانیم بیان کنیم : تعداد کثیری از ملل را که میزان قدرتشان با یکدیگر فرق دارد در نظر میگیریم که هر کدام از آنها می کوشد قدرت خود را به میزانی مناسب و مقدور بالا برد. در نتیجه تلاش و کوششی که آنان در جهت ایجاد نظام کامل موازنه به کار می بندند نظام موازنه قدرت شکل می گیرد. بدین معنی که ملل مختلف حتی با یکدیگر متحد می شوند بطوریکه هیچ ملتی به تنهایی یا گروهی از ملل به طور دسته جمعی به آن اندازه قوی نشوند که بتوانند سایرین را ببلعند. در دوران صلح، موازنه های متعدد و جداگانه ای از قدرت ممکن است در قسمت های جهان وجود داشته باشد، ولی در هنگام بحران های سیاسی تنها یک موازنه قدرت حکمفرما خواهد بود. این امر چندان خلاف انتظار نیست، زیرا هنگام بحران های سیاسی مبارزه بزرگی در طریق تحصیل قدرت در دنیا گسترش می یابد (سیف زاده، 1385: 56)؛ دولت ها همچنین تلاش می کنند به روش های کم و بیش معقول ابزارهای موجود را بکارگیرند... که به دو گروه دسته بندی می شوند: کوشش های داخلی (حرکت هایی برای افزایش توان اقتصادی، برای افزایش قدرت نظامی، برای پیشبرد راهبردهای هوشمندانه) و کوشش های خارجی (حرکت هایی در جهت تقویت و گسترش اتحادهای خود یا تضعیف یا نابودی اتحادهای مقابل) (امرسون، 1381: 125). مورگنتا ایجاد توازن را از طریق«کاهش وزن کفۀ سنگین تر» و «افزایش وزن کفۀ سبک تر» عملی می داند و برای آنها تاکتیک هایی ذکر می کند: 1. تفرقه بینداز و حکومت کن، و 2. افزایش قدرت دولت ضعیف تر که شیوه های غرامت، کاهش و افزایش تسلیحات و اتحادها، ابزار آنند.(مورگنتا، 1379: 303) توضیح آنکه هرگاه سنگینی قدرت یکی از دو کفه بر دیگری سخت چربید دولت هایی که در کفه مقابل قرار دارند دو راه در پیش دارند. یا بر قدرت خود بیفزایند یا آنکه در پی کاهش قدرت رقبای خویش برآیند. از جمله راههای حفظ موازنه قدرت می توان به موارد ذیل اشاره کرد: تسلیحات نظامی: کوتاه ترین راه به دست آورده قدرت، تامین اسلحه می باشد. البته گاهی خلع سلاح صورت می گیرد.( معمولاً در مذاکرات ) تصرف اراضی به عنوان جبران قدرت: از جمله روش های مهم افزایش قدرت دولتی آن است که اراضی مناسب بیشتری به دست آورد. این فعالیت ممکن است از سر اضطرار صورت گیرد، یعنی زمانی شکل می گیرد که یکی از دولتهایی که در کفه دیگر موازنه قرار دارد صاحب قدرت اضافی شود و موازنه را مختل سازد. در نتیجه این اختلال، دولتی که در کفه مقابل موازنه قرار دارد بلافاصله دست به اقداماتی برای افزایش قدرت خویش می زند تا کسر قدرت خویش راجبران نماید.  ایجاد منطقه حایل: دو قدرت بزرگ را از یکدیگر دور نگه می دارد و در نتیحه از خطر تصادم می کاهد.  مداخله در امور داخلی: هیچگاه نمی توان به صمیمیت حتی متحدین اطمینان داشت. چراغ راهنمای فعالیت هر کشور منافع آن کشور است. منافع باعث می شود که هر کشور تلاش یا تغییر جهت و روش بدهند یا وارد بازی خطرناکی بشوند. از دولتی حتی بزرگ انتظار می رود که به هنگام تغییر موازنه قدرت تلاش کند تا متحد از دست رفته ای را دوباره در سلک اتحاد خویش وارد سازد یا با مداخله در امور داخلی کشور و روی کار آوردن حکومت مساعدی در آن جا متحد تازه ای به دست بیاورند تا موازنه را دوباره برقرار سازند. موازنه خودکار و نیروی موازنه دهنده: نیروی خنثی در زمان عادی اما وقتی کفه ای سنگین شد وارد صحنه موازنه می شود و با پیوستن به ضعیف باعث حفظ موازنه می شود ، این نیرو برایش حفظ موازنه مهم است(سیف زاده، 1385: 58-57). 2-4- رویکردهای نظری به موازنه قدرت تأثیر تمامیت و دامنه شمول و موفقیت تبیینی علوم طبیعی در حوزه تفکر سیاسی – بین المللی چندان شدت داشته است که با همه بازنگری ها معرفت شناختی در علم الاجتماع، هنوز هم رگه های آن تأثیرها به صورت اهتمام نظریه پردازان برای بخشیدن ماهیتی ابژکتیو به نگرش خود، سبب قوام گرفتن جوهره ای مادی در این نظریه ها شده، تا جایی که چنین ماهیتی به سند اعتبار نظریه بدل شده است. توازن قوا/ موازنه قدرت نیز به عنوان نظریه ای محوری در عرصه سیاست بین الملل از این تأثیر مصون و بی بهره نمانده است. در میان قائلان به مادیت امر توازن قوا / موازنه قدرت، واقع گرایان نقش کانونی دارند و در مباحث آنها، این نظریه محوریت دارد. جالب اینکه خود آنان نیز در این زمینه وفاق ندارند و جالب تر اینکه عمده پراکندگی ها، برآمده از مناظرات درون گفتمانی همین واقع گرایان است. از این مناظرات دو برداشت متعارض صورت می گیرد که یکی سترونی رویکرد واقع گرایان و سرآمدن تاریخ مصرف آن را نتیجه می گیرد و دیگری به عکس، آن را دال بر درک پیچیده تر واقع گرایی از سیاست بین الملل و به طور اخص توازن قوا / موازنه قدرت می انگارد(لیتل، 1389: 15). 2-4-1- نظریه کلاسیک واقع گرا از جمله مهمترین نظریه های توازن قوا / موازنه قدرت، نظریه مورگنتاست که حاصل بازسازی تاریخی سه سده فاصل میان معاهدات وستفالیا (1648) و پایان جنگ جهانی دوم (1945) است. نگرش مورگنتا نگرشی سرزمین محور و استراتژی مدار است که در کنار سایر واقع گرایان، از کلاسیک ها گرفته تا متأخران، اساس کارشان مفهوم سازی قدرت است(لیتل، 1389: 16)؛ از نظر مورگنتا، اساس مفهوم موازنه بر دو پیش فرض اساسی بنا نهاده شده است: اولاً عناصری که باید متوازن گردند برای جامعه ضروری هستند یا حق وجود دارند، و ثانیاً، بدون حالت تعادل میان آنها، یکی از عناصر بر دیگران تفوق می یابد، به منافع و حقوق آنها تجاوز می کند و ممکن است نهایتاً دیگران را نابود و مضمحل کند و جایگزین آنها شود. اما از آنجا که هدف، علاوه بر حفظ همه عناصر سیستم، ثبات آن است، هدف تعادل باید جلوگیری از تفوق یکی از عناصر بر دیگری باشد. حفظ تعادل به این ترتیب صورت می گیرد که عناصر مختلف مجاز باشند گرایشهای متضاد خود را تا نقطه ای ادامه دهند که گرایش هیچیک از آنها چنان قوی نباشند که بر گرایش سایر عناصر تفوق یابد، اما گرایش هر یک به آن اندازه ای قوی باشد که مانع از تفوق سایرین بر خود شود(مورگنتا، 1389: 289). از نگاه مورگنتا، موازنه قدرت به مثابه پیامد طبیعی و اجتناب ناپذیر مبارزه قدرت، عمری به درازای تاریخ دارد، اما اندیشه نظری منظم، که در قرن شانزدهم آغاز شد، و در سده های نوزدهم و بیستم به اوج خود رسید، عموما موازنه قدرت را ابزاری حراستیمي دانند که اتحادی از دولتها، که نگران استقلال خود هستند، در مقابل طرحهای دولتی دیگر برای سلطه جهانی، که در آن زمان پادشاهی جهانی نامیده می شدند، از آن استفاده می کنند.(همان،315) برداشت مورگنتا از مفهوم توارن، بر گرفته از علوم طبیعی است. او هدف توازن را ممانعت از تفوق یکی از عناصر بر دیگری و نتیجه آن را پویایی و ماندگاری جمعی می داند. مورگنتا توازن قوا / موازنه قدرت را پدیده ای اجتماعی عامی می داند که کارکردهای آن در سطح داخلی و بین المللی و همچنین نتایج آن متفاوت است. این تفاوت منبعث از تفاوت بنیادینی است که واقع گرایان میان جامعه داخلی و نظام بین الملل قائلند و تحت عناوینی چون متمرکز بودن و نامتمرکز بودن جامعه داخلی و نظام بین الملل، فقدان اقتدار – مرجعیت، تشابه کارکردی و تخصص یافتگی کارکردها عرضه داشته اند. مورگنتا توازن قوا / موازنه قدرت، را در سیاست داخلی در چارچوب نسبتاً ثابت جامعه ای یکپارچه که اجتماع قوی و قدرت بلامنازع حکومت مرکزی آن را حفظ می کند می بیند، حال آنکه نظام بین الملل، اجتماع را ضعیف و اقتدار مرکزی را غایب می داند و در چنین شرایطی ثبات جامعه و آزادی بخش های تشکیل دهنده آن را تا حد زیادی منوط به عملکرد توازن قوا / موازنه قدرت می پندارد(لیتل، 1389: 17). مورگنتا توازن قوا / موازنه قدرت را به حیطه های ریزتر و عینی تر هم می کشاند. او فرایند ایجاد توازن را از طریق «کاهش وزن کفه سنگین تر» و «افزایش وزن کفه سبک تر» عملی می داند و برای آنها تاکتیک هایی ذکر می کند : 1. تفرقه بینداز و حکومت کن، و 2. افزایش قدرت دولت ضعیف تر که شیوه های غرامت، کاهش و افزایش تسلیحات و اتحادها، ابزار آنند. در کنار مفاهیم توازن و موازنه مورگنتا عنصر سومی را نیز بر می شمرد که همچون حسگری عمل می کند که هر گاه توازن میان دو ائتلاف را در حال تغییر ببیند، وارد عمل می شود و از طریق افزودن وزن خود به کفه در حال سبک شدن، توازن را اعاده می کند وی این عامل را «حافظ توازن» می نامد و نمونه ی آن را بریتانیای کبیر در حفظ توازن قوا در اروپا معرفی می کند(لیتل، 1389: 19). 2-4-2- تلقی نو واقع گرایانه از توازن قوا نو واقع گرایان نیز جایگاهی محوری برای توازن قوا / موازنه قدرت قائل شده اند. پدر نو واقع گرایی یعنی کنت والتز (1979)، نگاه تاریخی کلاسیک را رها کرده، نگرشی ساختاری به سیاست بین الملل بر می گزیند(ليتل،1389: 20). از دید والتز نظریه موازنه قوا با این فرض شروع می شود که دولت ها حداقل خواهان حفظ خود و در طیف حداکثری استیلای جهانی می باشند. دولت ها از روش های مختلفی برای رسیدن به این هدف استفاده می نمایند. این ابزارها به دو دسته تقسیم می گردند : تلاش های داخلی از جمله افزایش توانایی اقتصادی، توان نظامی و اتخاذ استراتژی های هوشمندانه می باشد. تلاش های معطوف به خارج است. مانند گسترش و تقویت اتحادهای خودی و یا تضعیف اتحادهای مخالف. بازی استراتژیک خارجی نیاز به دو یا چند بازیگر خواهد داشت. در این میان روش جبران بی تعادلی خارجی در مراحل اولیه داخلی است. شرط تحقق نظریه نیز همزیستی دو یا چند دولت در درون یک سیستم مبتنی بر خودیاری است. بر این اساس نظریه موازنه قوا در مقام مقایسه با حوزه اقتصادی، نوعی نظریه خرد می باشد.سیستم بین الملل مانند بازار اقتصادی توسط اقدامات و تعاملات واحدهای خود شکل می گیرد و نظریه بر اساس مفروضاتی در مورد رفتارهای آن شکل می گیرد(قاسمی، 1390: 477). به طور کلی از دید والتز نظریه موازنه قوا در مورد نتایج ناشی از اقدامات ناخواسته دولت هاست و مفروضاتی را در مورد منافع و انگیزه دولت ها و تبیین آنها بیان می کند. در بنیان گذاری و ترسیم نظریه مذکور اصول متعددی را مطرح می نمایدکه مهمترین آنها عبارتند از : جایگاه دولت ها بر رفتار آنها مؤثر است، دولت ها برای توازن قدرت تلاش می کنند تا به حداکثر رساند آن، نظریه موازنه قوا عرصه سیاست بین الملل را به عنوان گستره رقابتی تصور می نماید. سرنوشت هر دولت بستگی به پاسخ های آن به رفتار دولت های دیگر دارد. رقابت تمایل به یکسان بودن رقابت کنندگان را ایجاد می کند. تاثیر رقابت، صرفا محدود به گستره نظامی نیست. جامعه پذیری نسبت به سیستم نیز رخ می دهد ( قاسمي، 1390: 478). والتز انتظارات زیر را از موازنه قوا مطرح می کند : دولت ها در رفتار توازن بخشی درگیر می شوند و این الزاما به معنای توازن قدرت نیست، سیستم تمایل شدید به قدرت دارد ولی انتظار بر آن نیست که توازن به صورت دفعی ایجاد شود یا حفظ و پایدار باشد، توازن قوایی که به صورت دفعی از بین برود، مجددا ایجاد خواهد شد، توازن قوا مکرراً شکل می گیرد، با توجه به رقابتی بودن سیستم دولت ها، ویژگی رقباء مشخص خواهد شد، دولت ها از یکدیگر تقلید می نمایند و بنابر این نسبت به این سیستم جامعه پذیر شده یا خواهند شد(همان: 479). موضوع دیگر در نظریه سازی موازنه قوا والتز تعدد بازیگران می باشد. به نظر وی با وجود تعداد زیاد دولت ها در سیستم بین الملل، تعداد کمی از قدرت های بزرگ در آن وجود دارند. سیستم های بزرگ و کوچک با یکدیگر متفاوت می باشند. والتز برای تبیین موضوع از منطق اقتصادی بهره می گیرد. ساختار بازار از بعد ریشه ای فرد دگراست، از بعد نسلی خود بخودی است و از بعد ترکیب متجانس است. و تفاوت نه در کارکردها و ویژگی بازیگران بلکه بر اساس توزیع توانایی بین آنهاست. به این سبب متغیر تعداد نقش مهمی در تمایز دارد. در این راستا والتز اصول زیر را مطرح می کند: اقتصادیون بر این باورند که بیش از هر عامل دیگر اندازه نسبی شرکت، بقاء آن را شرکت را تامین می کند، شرکت های بزرگ راه های مختلفی برای حفظ خود دارند؛ ثبات با توجه به مشکلات تازه وارد ها در رقابت با شرکت های مستقر و درای جایگاه در بازار افزایش می یابد؛ هرچه سد و موانع بیشتر باشد، تعداد کمی می توانند از آن عبور نمایند و بنا بر ایجاد موانع بیشتر در برابر تازه واردها، ثبات بیشتر سیستم را در پی خواهد داشت؛ با افزایش تعداد واحدها هزینه چانه زنی نیز افزایش خواهد یافت؛ با افزایش تعداد انگیزه هر کدام از طرف ها به صورت فردی در تحمل هزینه ها افزایش می یابد؛ با کاهش تعداد اعضاء سیستم، انگیزه طرف ها در حفظ سیستم افزایش خواهد یافت؛ هر چه گروه افزایش یابد هزینه اجرای توافقات و دستاوردهای احتمالی به صورت نامتناسب تری توزیع می گردد؛ تنوع طرف ها، مشکلات دستیابی به توافق را افزایش می دهد؛ به علت تاثیر توافق و مطلوبیت حفظ یا اصلاح آن در طی زمان، نحوه نظارت بر اعضاء به مشکل جدی تبدیل می شود؛ هر چه تعداد طرف ها افزایش یابد، مشکل پیش بینی و بررسی رفتار طرف ها نیز بیشتر بروز خواهد کرد. البته اینکه کوچکتر بهتر است و اینکه سیستم دوتایی از همه بهتر است باید منوط به این موضوع شود که فقط برای رسیدن به هدف خاص و نه هر نتیجه ای که طرف ها دنبال می کنند (قاسمی، 1390: 479). و سرانجام وابستگی متقابل در سیستم مطرح می نماید و در این قالب دو موضوع زیر مد نظر وی قرار می گیرد: وابستگی متقابل در قالب حساسیت و آسیب پذیری تعریف می شود. به علت اینکه دولت ها واحدهایی مشابه هستند، وابستگی متقابل بین آنها در مقایسه داخلی پایین است (همان: 480). به طور کلی نظریه موازنه قوا والتز را می توان به صورت زیر ترسیم نمود : شکل 1 - 1 : والتز و نظریه موازنه قوا نظریه موازنه قوا به عنوان مکمل نظریه سیستمی (دیدگاه والتز)اصول زیربنایی نظریه موازنه قدرتتلاش دولت ها برای توازن قدرت نه به حداکثر رساندن قدرتعرصه سیاست بین الملل به عنوان گستره رقابتتمایل به شباهت رقابت کنندگانجامعه پذیر شدن دولت ها به سیستم رقابتیالیگوپلی بودن سیاست بین المللشکل گیری و زوال مکرر موازنه قدرتفرد گرا بودن سیستم بین المللخودبخودی و ترکیب متجانسشباهت کارکردی بین دولت ها، مهم بودن توزیع توانایی ها، مهم شدن تعداد بازیگران در موازنهمنطق والتز در تبیین تعداد طرف ها:بهره گیری از منطق اقتصادیون:مهم بودن اندازه نسبی شرکت در بقاء آنهاجلوگیری از ورود بازیگران تازه وارد و جدید و افزایش ثباتتاثیر افزایش تعداد بر افزایش هزینه چانه زنیتاثیر افزایش تعداد بر کاهش انگیزه تحمل هزینه هاکاهش تعداد و افزایش انگیزه طرف ها در حفظ سیستمافزایش تعداد و توزیع نامتناسب هزینه اجرای توافقات و دستاوردهای احتمالیتنوع طرف ها و افزایش مشکلات دستیابی به توافقافزایش تعداد طرف ها و افزایش معضل نظارت بر اعضاء در طی فرآیند زمانبروز مشکل پیش بینی و بررسی رفتار طرف ها 2-5- موازنه قوا و مطالعات منطقه ای در دوران پس از جنگ سرد، موازنه قدرت در دو سطح منطقه ای و جهانی مورد توجه قرار گرفته است. تغییر در ماهیت سیاست بین الملل منجر به شکل گیری گزینه های مختلفی در عرصۀ موازنه قدرت شده است(مصلی نژاد،134:1390). در حوزه مطالعات منطقه ای موازنه قوا از ویژگی خاصی برخوردار است. این ویژگی ها به ساخت فیزیکی منطقه بویژه بخش بندی داخلی آن، حضور بخش مداخله گر و پیوند آن باسیستم جهانی و سیستم های کنترل نظم آن مرتبط می باشد. از سوی دیگر سطح و میزان انسجام داخلی منطقه نیز بخش دیگری از ویژگی های سیستم موازنه قوا منطقه ای و الگوهای رفتاری مرتبط با آن را تشکیل می دهد. از این منظر سیستم موازنه قوا منطقه ای از بعد مدل فیزیکی دارای ویژگی هایی است که با مدل کلاسیک آن متفاوت می باشد. از این بعد سیستم و مواز نه قوای منطقه ای محل تلاقی دو نوع سیستم نظم سیستمی است؛ نخست هر منطقه جولانگاه دو نوع سیستم کنترلی است. از یک سو سیستم کنترل نظم جهانی و از سوی دیگر سیستم کنترل منطقه ای با یکدیگر برخورد می نمایند. در این میان قدرت مداخله گر منطقه ای به عنوان قدرت بزرگ جهانی حلقه چنین پیوندی است. از سوی دیگر تفاوت قدرت در سطح درون منطقه با سطح بین الملل الگوهای رفتاری خاصی را از ناحیه واحدها سبب می گردد(قاسمی، 1390: 493). وظیفه موازنه قوا منطقه ای حفظ استقلال کشورها و جلوگیری از بلعیدن آنها توسط دولت قوی تر می باشد. به هر حال امروزه نیز مانند گذشته موازنه قوا در سطح عمومی و یا منطقه ای موجب ایجاد نظم می گردد. این سیستم نیز مانند عوامل دیگری چون حقوق بین الملل، مذاکره دیپلماتیک و جنگ در پی ایجاد جامعه ای است که در آن هیچ یک از کشورها به آن اندازه قوی نشود که داعیه تشکیل امپراطوری بزرگ و سلطه بر دیگران را داشته باشد(علی بابایی، 1370: 45-144). موازنه منطقه ای یکی از اصلی ترین شاخص های سیاست قدرت در دوران پس از جنگ سرد محسوب می شود. از آنجا که هر گاه موازنه قدرت دچار دگرگونی شود، زمینه برای شکل گیری منازعه و جنگ به وجود می آید، بنابراین بخشی از منازعات کنونی در روابط آمریکا، ایران، عربستان سعودی، ترکیه، سوریه را می توان انعکاس تغییر در توازن قدرت دانست. 2-6- نقش مؤلفه های ژئوپلیتیکی در موازنه منطقه ای کشورهایی که در معرض تهدیدات ژئوپلیتیکی قرار می گیرند، بیش از سایر کشورها به توازن قدرت نیازمندند. کشورهای خاورمیانه و خلیج فارس در چنین شرایطی قرار دارند. همواره نشانه هایی از توازن قدرت ناپایدار در این حوزه جغرافیایی وجود دارد. علت اصلی آن را می توان مداخله قدرت های بزرگ در حوزه سیاست منطقه ای دانست. در چنین شرایطی است که تهدیدات فراروی واحدهای سیاسی به صورت دائمی در حال افزایش و پیچیدگی است(کاکس، 1387: 297). در همین راستا، تحولات اخیر در خاورمیانه را می توان به عنوان محور اصلی تغییر در موازنۀ قدرت منطقه ای دانست. هر گونه جابه جایی در ساخت قدرت سیاسی کشورهای منطقه، دارای پیامدهای راهبردی برای کشورهای مختلف خواهد بود. به عبارتی دیگر، جا به جایی قدرت و رهبران سیاسی در خاورمیانه نه تنها منجر به ایجاد خلاء قدرت در سطح منطقه ای می شود بلکه می توان آن را زمینه ساز دگرگونی های بنیادی تری در حوزۀ امنیت منطقه ای دانست. بنابراین تحولات مربوط به بهار خاورمیانه بر معادله قدرت و موازنه منطقه ای خاورمیانه تأثیر گذار خواهد بود. در این مورد می توان تحولات سوریه از مارس 2011 را در زمره عوامل تأثیر گذار بر نیازها و شکل بندی ها امنیتی ایران دانست. هر تحول منطقه ای می تواند بر چگونگی توازن قدرت بین کشورهای خاورمیانه و خلیج فارس تأثیر گذارد. با شکل گیری تحولات در منطقه خاورمیانه، کشورهایی همانند ترکیه، عربستان و قطر در صدد برآمدند تا بر موازنۀ منطقه ای تاثیر به جا گذارند برخی اقدامات انجام شده توسط ترکیه و عربستان سعودی را می توان در زمره عوامل و مؤلفه هایی دانست که توازن منطقه ای را تحت تأثیر قرار داده است. از جمله این عوامل می توان به حمایت های مالی، تسلیحاتی و لجستیکی کشورهایی همچون ترکیه، عربستان و قطر از مخالفان اسد، نام برد. این امر موازنه منطقه ای را تحت تأثیر قرار داده و منجر به بروز واکنش های جدیدی در فضای منطقه ای و بین المللی می شود. بنابراین بازیگرانی که نقش رقیب منطقه ای ایران ایفا می نمایند، تلاش دارند تا نقش ایران در برقراری امنیت منطقه ای در خاورمیانه را کاهش دهند. به همین دلیل از یک سو درصدد تغییر موازنه قدرت منطقه ای علیه جمهوری اسلامی ایران هستند، از سوی دیگر تلاش می کنند تا موج های جدید نوگرایی را در حوزه شکل بندی های قدرت منطقه ای تحت تاثیر قرار دهند(مصلی نژاد،1391: 35). 2-7- نظم های منطقه ای 2-7-1- تعریف منطقه : منطقه به مجموعه ای از کشورها اشاره دارد که با جغرافیا و یک ویژگی مشترک یا بیشتر- مانند سطح توسعه، فرهنگ، یا نهادهای سیاسی- باهم در پیوندند. یک منطقه دسته ای از کشورهاست که از نظر سیاسی وابستگی متقابل داشته یا تصور می کنند که اینگونه هستند (دیوید و همکاران، 1392: 29). 2-7-2- ساختار نظام های منطقه ای کانتوری و اشپیگل از چهار متغیر الگویی نام می برند که جریانات مختلف منطقه ای را تعیین می کنند و سبب تمایز آنها از یکدیگر می شوند. این چهار متغیر عبارتند از : ماهیت و سطح انسجام یا میزان تشابه و مکمل بودن؛ هر چه انسجام یا تشابه بین واحدها بیشتر باشد شرایط برای ایجاد یک نظم منطقه ای مساعدتر است. همچنین میزان مبادلات بین این واحدها برای شناخت یک نظام منطقه ای، بسیار مهم است. شباهت سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی همراه مجموعه ای از میراث تاریخی، فرهنگی، زبانی و قومی می تواند زمینه ای را برای انسجام درون یک منطقه یا نظام تابعه فراهم نماید. سطح قدرت در نظام تابعه؛ این متغیر به سطح قدرت بازیگران منطقه ای باز می گردد. میزان قدرت هر یک از بازیگران منطقه ای، نقش کلیدی در معادلات درون منطقه ای ایفا می کند. از نظر سطح قدرت، بازیگران منطقه ای را می توان به 3 دسته تقسیم کرد : 1) بازیگر انی که نقش مؤثری در نظام منطقه ای خود ایفا می کنند مانند ایران، ترکیه، مصر، عربستان سعودی و عراق. 2) بازیگرانی که توانایی آنها برای اثر گذاری در نظام منطقه ای محدود است مانند سوریه، لبنان، اردن و یمن.3 ) بازیگرانی که توانایی ایجاد تغییرات در نظام منطقه ای را ندارند مانند بحرین، قطر و عمان. ماهیت ارتباط بین نظام تابع و نظام مسلط؛ سومین متغیر الگویی که در شکل گیری یک نظام تابعه مؤثر است، ماهیت ارتباط بین نظام تابعه و نظام مسلط بین الملی است. این ارتباطات در قالب مناسبات دیپلماتیک، روابط اقتصادی، تجاری، مبادله نخبگان و دانشگاهیان، حمل و نقل و وسایل ارتباط جمعی پدیدار می گردد. بدون تردید افزایش ارتباطات، مبادلات و مناسبات در گسترش پیوند های بین یک نظام منطقه ای و نظام مسلط منطقه ای می تواند مؤثر باشد. برخی از بازیگران منطقه ای ممکن است مناسبات بسیار نزدیکی با نظام مسلط داشته باشند. در این موارد می توان اسرائیل و مصر در خاورمیانه نام برد یا برعکس که مناسبات آنها با نظام مسلط خصمانه باشد مانند ایران. ساختار روابط درون منطقه ای؛ این متغییر الگویی به ساختار روابط بین بخش های پیرامونی و مرکزی مربوط می شود. به طوری که گفته شد سطح قدرت و ماهیت ارتباطات بین بازیگران مرکزی و پیرامونی، سبب پیدایش نوع خاصی از روابط ساختاری در بین آنها می شود. با توجه به بیگانگی بازیگران از یکدیگر در توزیع قدرت میان آنها، می توان انتظار داشت که ساختار روابط بین بازیگران بیشتر به وابستگی یک طرفه نزدیک باشد تا به وابستگی متقابل، اما این عدم مساوات در توزیع قدرت، قانون عام نیست. در مواردی اتفاق افتاده است که یکی از بازیگران قدرتمند نظام تابعه، به مقتضای عوامل فرهنگی نتواند به طور مسالمت آمیزی نقش مرکزی را ایفا کند. دستیابی این بازیگران به نقش مرکزی، زمانی ممکن است که در بین بازیگران مرکزی به گونه ای تعارض ساختاری وجود آید که حفظ نظام تابعه در گرو نقش آفرینی یک بازیگر بیگانه باشد. تا کنون دو بار تعارض بین کشورهای محافظه کار عرب این موقعیت را برای ایران فراهم کرده است که به نقش آفرینی در خاورمیانه بپردازد. بار اول ایران در اوائل دهه 1970 شروع به دخالت در شمال عراق ، سرکوب جنبش ظفار، دخالت در شاخ آفریقا و مداخله در یمن کرد. بار دیگر نیز اخلاف در بین کشورهای عربی در جریان تجاوز عراق به کویت، سبب شد ایران نقش مهمی در منطقه به عهده بگیرد و با محکوم کردن تجاوز عراق و حمایت از استقلال و تمامیت ارضی کویت روابط خود را با کشورهای عربی – که بدنبال جنگ ایران و عراق تیره شده بود – بهبود بخشید( جعفری ولدانی، 1388: 31). 2-7-3- ساختار نظام موازنه قدرت در منطقه خاورمیانه منطقه خاورمیانه در میان مناطق استراتژیک جهان با دارا بودن 15 کشور با ویژگی های متفاوت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و طبیعی نمونه بارز و پیچیده ای از رقابت ها، کنش ها و واکنش ها و جستجوی ایفای نقش ملی و منطقه ای به وسیله این کشورها ارائه می دهد. از دیدگاه قدرت برتر جهانی این منطقه، کمان بی ثباتی استراتژیک نام گرفته و روند کلیدی در آن، اغتشاش و بی ثباتی استراتژیک می باشد( افشردی و همکاران، 1388: 114). آمریکا در مقطع زمانی اولیه بعد از یازده سپتامبر در چارچوب طرح خاورمیانه بزرگ سعی داشت اصلاحاتی بنیادین در جهان عرب ایجاد کند و عراق به عنوان اولویت اول انتخاب شد. اما بعد از چند سال متوجه شد که این اقدام به افزایش نفوذ منطقه ای ایران و افزایش شکاف با متحدین عرب سنتی اش منجر شده است. با توجه به این تغییر و تحولات، امریکا از اواسط سال 2006 به ویژه از زمان جنگ 33 روزه تغییراتی در رویکرد خاورمیانه ای خود داد و پس از آن ایجاد بازدارندگی و موازنه سازی در مقابل ایران بسیار پرنگ تر شد. در این راستا بود که آمریکا تأکید بر اصلاحات در جهان عرب را بسیار تعدیل و حتی تعطیل کرد و کوشید به کشورهای میانه رو عربی نزدیک شود. با تلاش امریکا و برجسته شدن تهدیدات ناشی از موقعیت جدید ایران برای کشورهای عربی، سیاست مداران واشنگتن سعی کردند جبهه و ائتلاف جدیدی متشکل از دولت های میانه رو عربی، اسرائیل و امریکا در مقابل محور ایران و متحدان آن شکل دهند. در شرایط کنونی ائتلافی ضد ایرانی توسط کشورهای منطقه خاورمیانه به رهبری ایالات متحده شکل گرفته است. برای تبیین این ائتلاف، نخست باید تعریفی از مفهوم ائتلاف ارائه داد. ائتلاف یک تعهدرسمی یا غیر رسمی به همکاری امنیتی با نیت افزایش قدرت، امنیت و نفوذ هریک از آنان است. عنصر کلیدی در معنادار ساختن یک ائتلاف، تعهد به حمایت متقابل در برابر تهدیدات ناشی از یک یا چند بازیگر خارجی است. در شرایط کنونی چنین ائتلافی بر علیه ایران شکل گرفته، کشورهای غربی، عربی و اسرائیل به دلایلی مشترک و متفاوت ایران را تهدید تصور می کنند و با نگرانی به فعالیت های آن نگاه می کنند و به همین دلایل است که این کشورها با نگرانی و احساس تهدید به فعالیت های هسته ای ایران نگاه می کنند. این بازیگران سعی می کنند تا با تشکیل ائتلاف هایی جلوی هژمون منطقه ای را بگیرند. 2-7-4- ائتلاف ها و محورهای منطقه ای ائتلاف غربی – عربی موجود در منطقه خاورمیانه را می توان ائتلاف چرخ پره ای نامید ، بدان معنا که ایالات متحده به مثابه چرخ و محور ائتلاف عمل می کند و اعراب و اسرائیل با همراهی با آن، به پره های این ائتلاف شکل می دهند و سعی در موازنه گری در برابر ایران دارند. اگر چه این ائتلاف، به ویژه با حضور اسرائیل در آن تا حدودی شکننده است، اما مأموریت آن روشن است و آن موازنه کردن و مهار ایران است( شریعتی نیا،1389: 202). در مقابل مدل چرخ پره ای یا محافظه کار، ایران محوری دیگری از ائتلاف و موازنه ایجاد کرده است که موسوم به «محور مقاومت یا پایداری» عربی است که در این مدل متحدان استراتژیک ایران حماس، حزب الله و پل ارتباطی آنان سوریه است که به عنوان عمق نفوذ استراتژیک ایران و خط مقدم مقاومت شناخته می شود. سقوط صدام (2003) و به قدرت رسیدن حکومت شیعی در عراق نیز این کشور را به این حلقه تا حدودی نزدیک کرد. روابط نزدیک حکومت شیعی عراق با جمهوری اسلامی ایران، رابطه با سوریه و حزب الله لبنان ؛ همواره این مسأله در سطح منطقه مطرح بوده است که توازن استراتژیک منطقه ای به هم خورده است و ایران جایگاه ویژه و برتری در سطح منطقه به دست آورده است، از جمله کشورهای منطقه که نسبت به این مسئله واکنش نشان دادند رژیم صهیونیستی و عربستان بودند و در مقابله با ایران، تشییع و مقاومت برآمدند، بعد از تحولات اخیر منطقه ترکیه نیز به تدریج به این جریان نزدیک شده است و درصدد جلوگیری از نقش ایران در منطقه پرداخت. در مورد بحران سوریه می توان گفت که تداوم و پیچیدگی بحران این کشور ناشی از رقابت بین دو جریان متضاد «مقاومت» و «محافظه کار» در منطقه خاورمیانه است. توضیح آنکه، پیش از انقلاب‎های عربی و به راه افتادن موج بیداری اسلامی در کشورهای عربی، نظام منطقه‎ای حول دو محور مشخص یعنی «محور اعتدال یا محافظه کار» و «محور مقاومت یا پایداری» شکل گرفته بود. محور اعتدال شامل کشورهای عربستان سعودی، قطر، ترکیه و چند کشور دیگر خلیج فارس بودند. ویژگی اصلی این محور این بود که اعضای این محور سیاست خارجی خود را در چارچوب سیاست‎های خاورمیانه‎ای غرب و به ویژه ایالات متحده آمریکا تعریف می‎کردند. در حالی که «محور مقاومت» یا «پایداری» که شامل کشورهای ایران و سوریه هستند، در تضاد با سیاست‎های منطقه‎ای آمریکا قرار دارند. در این میان، سوریه در محور مقاومت از جایگاه ژئوپلیتیک و استراتژیک ویژه‎ای برخوردار است؛ چرا که حلقه اتصال بین ایران با حزب الله در لبنان وجریان مقاومت حماس در فلسطین است. با آغاز بهار عربي شاهد بروز رقابت فزاینده بین جریان مقاومت شامل كشورهاي ایران و سوریه و گروههاي مقاومت حزب الله لبنان و حماس در مقابل جریان محافظه کار در منطقه خاورميانه بوده ايم. در جریان تحولات عربی، جريان ميانه رو که در ابتدا به دلیل سرعت وقایع به نوعی تضعیف شده بود كم كم به كنترل اوضاع پرداخت و با همكاري غرب تلاش كرد تا جريان مقاومت را تحت فشار قرار داده و حرکتی را که بعد از انقلاب مصر به سمت جریان مقاومت و ضد آمریکایی منطقه راه افتاده بود متوقف کند تا از این قافله تغییرات در منطقه خاورمیانه بی نصیب نماند و به بازنده مطلق تبدیل نشود. در همین راستا جريان محافظه كار در تلاش است با منزوی کردن سوریه، یکی از متحدان کلیدی ایران را در منطقه که پل ارتباطی با گروههاي مقاومت حزب الله و حماس هم هست، ضربه‌اي به اين جريان بزند. تغيير جهت سياست خارجي سوريه به طرف جريان محافظه كار باعث تغيير نقشه سياسي و قدرت در خاورميانه شده و ضربه جبران ناپذيري بر جريان مقاومت است و هر يك از طرفين با درك اين مطلب سعي در حفظ يا تغيير اوضاع در سوريه دارند. منـابـع و مـآخـذ الف) منابع فارسی 1. آجرلو، حسین (1390) «تحولات سوریه ریشه ها و چشم اندازها»، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، سال هجدهم، شماره سوم. 2. آقایی، داوود؛ صادقی، سعید و هادی، داریوش (1391) «واکاوی نقش اینترنت و رسانه های اجتماعی جدید در تحولات منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا»، روابط خارجی، سال چهارم، شماره دوم، تابستان. 3. ابراهیمی، نبی لله (1390) « اخوان گرایی و سیاست خارجی قطر در قبال انقلاب های عربی 2011»، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال پانزدهم، شماره اول. 4. احمدیان، حسن؛ زارع، محمد (1390) «استراتژی عربستان در برابر خیزش های جهان عرب»، فصلنامه ره نامه سیاست گذاری، سال دوم، شماره دوم. 5. اخباری، محمد (1383) بررسی جغرافی کشورهای همجوار: جمهوری ترکیه، چاپ اول، تهران: سازمان جغرافیایی نیروی مسلح. 6. اسدی، علی اکبر (1391) «بحران سوریه و تاثیرآن بر بازیگران و مسائل منطقه ای»، فصلنامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، سال سیزدهم، شماره 50. 7. اسدی، علی اکبر (1390) «نقش قطر در خیزش های مردمی جهان عرب:ظرفیت ها ومحدودیت ها »، ره نامه سیاست گذاری، سال دوم، شماره سوم، پاییز. 8. افشردی، محمد حسین؛ مدنی، سید مصطفی (1388) «ساختار نظام قدرت منطقه ای در خاورمیانه(با تاکید بر کشورهای برتر منطقه)»، فصلنامه مدرس علوم انسانی،دوره 13،شماره 3. 9. امامی، محمد علی (1377) «بررسی سیر روابط ترکیه وسوریه»، مجله سیاست خارجی، سال دوازدهم، شماره 3. 10. امرسون.ام.اس.نیو و دیگران (1381) موازنه قدرت، چاپ اول، ترجمه پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی. 11. امیدی،رضا؛ رضایی، فاطمه (1390) «عثمانی گرایی جدید در سیاست خارجی ترکیه: شاخص ها و پیامدهای آن در خاورمیانه»، فصلنامه روابط خارجی، سال سوم، شماره سوم. 12. ایزدی، جهانبخش؛ اکبری، حمیدرضا (1389) «برآورد دهه ی سوم مناسبات راهبردی جمهوری اسلامی ایران و سوریه؛ همگرایی بیش تر یا گسست»، فصلنامه ی ره نامه سیاست گذاری، سال اول، شماره دوم. 13. برچر، مایکل؛ جاناتان، ویلکفلند؛ پاتریک، جیمز و دیگران (1382) بحران، تعارض و بی ثباتی، ترجمه علی صبحدل، تهران: پزوهشکده مطالعات راهبردی. 14. برزگر، کیهان (1392) تحولات عربی، ایران و خاورمیانه، چاپ اول، تهران: مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه. 15. برزین، سعید (1365) تحول سیاسی در سوریه، تهران: شرکت سهامی انتشار. 16. پلنو، جک سی؛ آلتون، روی (1387) فرهنگ روابط بین الملل، ترجمه ابوالفضل رئوف، تهران: انتشارات سرای عدالت. 17. تحلیل (آذر1391) «بحران سوریه و آرایش مخالفان» ماه نگار راهبردی دیده بان امنیت ملی، شماره هشتم. 18. ترابی، طاهره (1390) « آمریکا و ثبات خلیج فارس در روند رقابت های ژئوپلیتیکی ایران – عربستان»، تهران: فصلنامه دیپلماسی صلح عادلانه، شماره پنجم. 19. جعفری ولدانی، اصغر (1388) چالش ها و منازعات در خاورمیانه، چاپ اول، پژوهشکده مطالعات راهبردی. 20. جنتی، علی (اردیبهشت1391) «اهداف و نقش قطر در قبال تحولات اخیر خاورمیانه و شمال آفریقا» همشهری دیپلماتیک، ماهنامه سیاسی – تحلیلی ، شماره 59. 21. جویس، استار (1371) «بحران آب: زمینه ساز درگیری های آینده در خاورمیانه»، ترجمه طباطبایی، فصلنامه اطلاعات سیاسی – اقتصادی، شماره 56-55. 22. حافظ نیا، محمد رضا (1379) «تعریفی نو از ژئوپلیتیک»، مجله تحقیقات جغرافیایی، شماره ۵۸ و ۵۹٫. 23. حافظ نیا، محمد رضا (1390) اصول و مفاهیم ژئوپلیتیک، مشهد: انتشارات پاپلی. 24. حسینی، سید محمد (اردیبهشت 1391) «نگاهی به سیاست خارجی ترکیه در سال های اخیر؛ چیرگی کمالیسم بر پراگماتیسم»، همشهری دیپلماتیک، شماره 59. 25. خوشایند، حمید (مهر1391) «ناکامی سیاست خارجی ترکیه در قبال تحولات سوریه» ، روزنامه مردم سالاری. 26. دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی وزارت امور خارجه (1387) کتاب سبز سوریه، تهران: وزارت امور خارجه، مؤسسه چاپ و انتشارات. 27. دهشیار، حسین (1390) «بهار عرب: شورش بر مدرنیته وارداتی»، فصلنامه سیاسی - اقتصادی، شماره 283. 28. دوئرتی، تری (1385) سوریه، ترجمه مهسا خلیلی، چاپ اول، تهران: ققنوس. 29. دوئرتی، جیمز ؛ فالتز گراف، رابرت(1372)، نظریهی متعارض در روابط بینالملل، ترجمه علیرضا طیب و وحید بزرگی، چاپ اول، تهران: قومس. 30. دیوید، ای لیک؛ پاتریک، مورگان (1392) نظم های منطقه ای؛ امنیت سازی در جهانی نوین، ترجمه سید جلال دهقانی فیروز آبادی، چاپ اول، تهران: پژوهشکده ی مطالعات راهبردی. 31. رحمت الله، فلاح (1390) «سیاست خارجی ترکیه و تحولات انقلابی جهان عرب»، فصلنامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، سال دوازدهم، شماره 46. 32. سهرابی، عبدالله (اردیبهشت1391) «سایه عربستان بر سر قطر» همشهری دیپلماتیک،ماهنامه سیاسی – تحلیلی ، شماره 59. 33. سیف زاده، سید حسین (1385) اصول روابط بین الملل(الف و ب)، تهران: میزان. 34. شریعتی نیا، محسن (1389) «ایران هراسی دلایل و پیامدها»، فصلنامه بین المللی روابط خارجی،سال دوم، شماره ششم. 35. صادقی، حسین؛ احمدیان، حسن(1389) « عربستان سعودی؛از هژمون نفتی تا رهبری منطقه ای»، فصلنامه بین المللی روابط خارجی، سال دوم، شماره سوم. 36. طاهایی، سیدجواد (1388) خاورمیانه جدیدتر(چشم انداز وسیع روابط ایران وسوریه)، چاپ اول، تهران: دانشگاه آزاد اسلامی، معاونت پژوهشی. 37. علوی، حسن (1374) قطر، چاپ اول، تهران: وزارت امور خارجه. 38. غرایاق زندی، داوود (1392) «سوریه در انتظار تحولی جدید»، ماه نگار راهبردی دیده بان امنیت ملی، شماره پانزدهم. 39. علی بابائی، مجتبی (1370) موازنه قوا در روابط بین الملل، چاپ اول، تهران: نشر همراه. 40. فرزندی، عباسعلی (شهریور1391) «اهمیت راهبردی سوریه برای ایران»، پیام انقلاب، شماره 62. 41. فنایی، داوود (آبان 1390) «چالش های سیاست خارجی ترکیه: دوری ازمدار صفر»، همشهری دیپلماتیک، شماره 50. 42. قاسمی، فرهاد (1390) نظریه های روابط بین الملل و مطالعات منطقه ای، چاپ اول، تهران: میزان. 43. کاظمی، سید علی اصغر (1366) مدیریت بحران های بین المللی، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی. 44. کاکس، رابرت (1387) رئالیسم نو: چشم اندازی بر چند جانیه گرایی، ترجمه مهدی رحمانی، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی. 45. ــــــ کتاب سال همشهری (1380) «الجزیره تحول درنظام رسانه ای». 46. کرمی، کامران (1390) «بهار عربی و عربستان سعودی: آثار و واکنش ها»، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، سال هجدهم، شماره سوم. 47. لارابی، استفان (1386) «نگاه دوباره ترکیه به خاورمیانه»، ترجمه سلطانی نژاد، فصلنامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، سال هشتم، شماره 29. 48. لنچافسکی، ژرژ (1377) تاریخ خاورمیانه، ترجمه هادی جزایری، تهران: انتشارات اقبال 49. لیتل، ریچارد (1389) تحول در نظریه های موازنه قوا، بررسی وترجمه غلامعلی چگنی زاده، چاپ اول، تهران: موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر. 50. متقی، ابراهیم (1390) «نقش و راهبرد امریکا در گسترش نافرمانی مدنی سوریه»، فصلنامه ره نامه سیاست گذاری، سال دوم، شماره 3. 51. محمدی، مصطفی (دی 1391) «مثلث ایران، روسیه وچین در بحران سوریه»، پیام انقلاب، شماره 66. 52. مصلی نژاد، عباس (1391) «پیامدهای بی ثباتی امنیتی بر موازنۀ قدرت در خاورمیانه»، فصلنامه ژئوپلیتیک، سال هشتم، شماره 3. 53. مورگنتا، هانس جی (1389) سیاست میان ملت ها، ترجمه حمیرا مشیر زاده، چاپ اول، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی. 54. نادری نسب، پرویز ( 1389) « چالش های روابط جمهوری اسلامی ایران و عربستان در منطقه»، فصلنامه سیاست،مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی،دوره40،شماره 1. 55. نای، جوزف، اس (1387) قدرت در اطلاعات، از واقع گرایی تا جهانی شدن، چاپ اول، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی. 56. نقدی نژاد، حسن (1387) سیاست خارجی حزب عدالت وتوسعه ترکیه، چاپ اول، مرکز تحقیقات استراتژیک. 57. نیاکوئی، سید امیر (1391) کالبد شکافی انقلاب های معاصر در جهان عرب، چاپ اول، نشر میزان. 58. نیاکوئی، سید امیر ؛ بهمنش،حسین (1391) «بازیگران معارض در بحران سوریه: اهداف و رویکردها»، فصلنامه روابط خارجی، سال چهارم، شماره4. 59. هينه بوش، ريمون (1386) سياست خارجي كشورهاي خاورميانه، ترجمه علی گل محمدی، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی. ب) منابع عربی 1. البستانی، ناجی. س. (2013) «السعودیه حاولت سحب الدعم الروسی للاسد...هل نجحت؟»، موقع بانوراما الشرق الاوسط. 2. الشرقاوی، احمد (2013) «السعودیه ومخططاتها الجدیده فی سوریه ولبنان»، موقع بانوراما الشرق الاوسط. 3. الفاس، إسراء (2013) «بنـدر السعـودية : فليكن التفجير! »، موقع قناه المنار. 4. باکیر، علی حسین (2011) «محددات موقف الترکی من الازمه السوریه»، سلسلة دراسات و اوراق بحثیه، الدوحه: المرکز العربی للابحاث و دراسه السیاسیات. 5. حسام، مطر (2013) «ترکیا فی الشرق الاوسط بین الطموح وقیود النفوذ»، فصلیه شؤون الاوسط، بیروت، شتاء 2103، رقم144. 6. عبدالباری، عطوان (2012) «سوریا و فرص التدخل العسکری»، القدس العربی : www. Alquds.co.uk 7. عبد الباري، عطوان( 2013) «الامير بندر هدد بالحرب .. وها هو اوباما يستعد للتنفيذ» موقع بانوراما الشرق الاوسط . 8. عمر، حسن (2012) «دول الخلیج و الازمه السوریه: مستویات التحرک و حصیله المواقف»، مرکز الجزیره للدراسات. 9. مرسی، مصطفی عبدالعزیز (2013) «الأزمة السورية: أي مستقبل في ظل التطورات الأخيرة؟»، مرکز الامارات للدراسات و البحوث الاستراتیجیه. 10. ناجی، محمد عباس (2013) «إيران والربيع العربي: اعتبارات متداخلة واستحقاقات مؤجلة»، مرکز الاهرام للدراسات السیاسیه و الاستراتیجیه. 11. نيفين، عبدالمنعم مسعد (2011) «موقف تركيا من الأزمة السورية وإعادة تشكيل خريطة الشرق»، مرکز الامارات للدراسات و البحوث الاستراتیجیه. 12. والرشتاین، ایمانوئل (2012) «جیبولیتیک الاضطرابات العربیة»، ترجمه موسی الحالول، مرکز الجزیرة للدراسات. ج) منابع انگلیسی -Goodarzi, Jubin (2006) Syria and iran, tauris academic studies London. New york. -Rapoport, anatol( 1968) General system theory ,International Encyclopedid of social science, vol.15. -Mehran, Kamrava ) 2005( The Modern Middle East, University of California Press. -Philip K. Hitti )1959( Syria: A Short History, The McMillan Company, New York. -https://www.cia.gov/library/publications/the-world-factbook, 2012.

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

نگین ایران زمین دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید