صفحه محصول - اهداف و تاثیر حضور آمریکا و اسرائیل در کردستان عراق

اهداف و تاثیر حضور آمریکا و اسرائیل در کردستان عراق (docx) 1 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 1 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

دانشکده حقوق و علوم سیاسی پایان نامه جهت دریافت درجه کارشناسی ارشد مطالعات منطقه ای خاورمیانه موضوع: نقش آمریکا و اسرائیل در تحولات سیاسی و امنیتی کردستان عراق (1990-2010) استاد راهنما: دکتر مجید عباسی استاد مشاور: دکتر مرتضی نورمحمدی نگارنده: عبدالسلام جوانمردی سال تحصیلی: تقدیر و تشکر: بدون شک این کار با وجود نواقص متعددی که ناشی از ضعف آگاهی من می باشد، بدون همراهی، مساعدت و پشتیبانی استادان گرامی ای که حضور گرم نورانی شان مشوق ادامه راه و تلاش افزونتر است، امکان پذیر نبود. بر خود واجب می دانم سپاس همیشگی خود را از استاد گرامی جناب آقای دکتر عباسی که با راهنمایی های ارزشمندشان الگویی والا را عرضه نموده اند، اعلام کنم. از استاد ارجمند جناب آقای دکتر نورمحمدی نیز که زحمت مشاوره این کار را متقبل شدند، بی نهایت سپاسگزارم. "تقدیم" پروردگارا: نه می توانم موهایشان که در راه غربت من سفید شدند، سیاه کنم و نه برای دست های پینه پسته شان که ثمره ی تلاش برای افتخار من است، مرهمی دارم، پس توفیقم ده که هر لحظه شکرگزارشان باشم و ثانیه های عمرم را در عصای دست بودنشان بگذرانم. و تقدیم به سه وجود مقدس آنان که ناتوان شدند تا به توانایی برسم... موهایشان سفید شد تا رو سفید شوم... و عاشقانه سوختند تا گرمابخش وجودم و رو شنگر راهم باشند... پدرم مادرم برادر و خواهرم چكيده پژوهش حاضر دربرگيرنده اوضاع سياسي و فرهنگي كردها به خصوص كردهاي عراق در دهه‌هاي (1990-2010) ميلادي مي باشد در پرتو چنين امري اختلاف‌هاي قومي موجود و تلاش‌هاي كردها در جهت تعيين سرنوشت سياسي خود و نيز اهداف آمريكا و اسرائيل در اين منطقه و تحولات آن توضيح داده مي‌شود در اوايل قرن بيستم كردستان جزء قلمرو عثماني به شمار مي‌رفت كردها چه در زمان حكومت عثماني‌ها و چه بعد از آن خواهان تشكيل حكومت بودند. بعد از فروپاشي عثماني كردستان با نقشه انگليسي‌ها به سه قسمت تقسيم شد كه با اين كار بذر نفاق و درگيري در منطقه كاشته شد با تشكيل كشور عراق تحت سلطه بريتانيا كردها سر به شورش برداشتند چون مفاد قرارداد «سِور» عملي نشده و سرزمين كردها تقسيم شد مسئله كرد همواره از نقاط ضعف حاكميت‌هاي سياسي عراق به شمار آمده و ذهن تمام رژيم‌هاي حاكم بر آن كشور را به خود مشغول ساخته است اين مسئله زمينه‌ساز دخالت كشورهاي بيگانه و قدرت‌هاي فرامنطقه‌اي در اين كشور بوده است و در نتيجه قدرت‌هايي كه منافع و اهدافي را در منطقه دنبال مي‌كنند بنابر مقتضيات و شرايط حاكم براي دستيابي به مقاصد خود از وضعيت كردها سود جسته‌اند آمريكا و اسرائيل از جمله كشورهايي بوده و هستند كه مي خواهند از وضعيت كردها به نفع منافع سياسي خود و اهداف خود سود ببرند. بنابراين حمايت يا عدم حمايت آنها با توجه به مقاصد و برنامه‌هاي كوتاه مدت و بلند مدت خود در خاورميانه است. كليد واژه‌ها: كردستان عراق، اسرائيل در كردستان، آمريكا در كردستان، تحولات سياسي و امنيتي كردستان، خاورميانه فهرست مطالب عنوانصفحه TOC \h \z \t "فهرست مطالب;1" فصل اول: کلیات تحقیق مقدمه PAGEREF _Toc354729231 \h 2 1.2 طرح مسأله PAGEREF _Toc354729232 \h 3 1.3 انگیزه و اهمیت تحقیق PAGEREF _Toc354729233 \h 4 1.4 سئوال اصلی PAGEREF _Toc354729234 \h 7 1.5 فرضیه ی تحقیق PAGEREF _Toc354729235 \h 7 1.6 تعریف مفاهیم و واژگان اختصاصی PAGEREF _Toc354729236 \h 7 1.7 روش گردآوری داده ها PAGEREF _Toc354729237 \h 11 1.8 محدودیت تحقیق PAGEREF _Toc354729238 \h 11 1.9 سازماندهی تحقیق PAGEREF _Toc354729239 \h 12 فصل دوم: چارچوب نظری و مفهومی پژوهش 2.1 واقع گرایی، چارچوبی نظری برای فهم عملکرد قدرت‌ها PAGEREF _Toc354729242 \h 15 فصل سوم: شرایط تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و ژئوپلیتیکی کرد 3.1 اعقاب کرد از دید افسانه PAGEREF _Toc354729245 \h 42 3.2 منشأ کُرد از دید واقعیت PAGEREF _Toc354729246 \h 45 3.3 زبان PAGEREF _Toc354729247 \h 49 3.4 خط PAGEREF _Toc354729248 \h 54 3.5 مذهب PAGEREF _Toc354729249 \h 56 3.6 جمعیت کردها PAGEREF _Toc354729250 \h 62 3.7 اوضاع اجتماعی و سیاسی کردها PAGEREF _Toc354729251 \h 71 3.8 سرزمین و جغرافیایی کوهستان PAGEREF _Toc354729252 \h 75 3.9 رابطه ی کردها با ایرانیان PAGEREF _Toc354729253 \h 78 3.10 انشقاق و جدایی مناطق کرد نشین از مام وطن (ایران) PAGEREF _Toc354729254 \h 81 3.11 ظهور ناسیونالیسم PAGEREF _Toc354729255 \h 84 3.12 مضار و منافع ناسیونالیسم PAGEREF _Toc354729256 \h 94 3.13 تولد دولت منطقه ای در کردستان عراق PAGEREF _Toc354729257 \h 100 3.13 تأثیرات اقلیم کردستان بر پیرامون PAGEREF _Toc354729258 \h 103 فصل چهارم: حضور آمریکا در کردستان عراق 4.1 بعد از جنگ دوم خلیج فارس PAGEREF _Toc354729261 \h 120 4.2 بعد از 11 سپتامبر PAGEREF _Toc354729262 \h 129 4.4 سیاست خاورمیانه ای آمریکا پس از 11 سپتامبر PAGEREF _Toc354729263 \h 137 4.5 جایگاه نفت در سیاست خاورمیانه ای آمریکا PAGEREF _Toc354729264 \h 139 فصل پنجم: استراتژی اسرائیل در خاورمیانه 5.1 نزدیکی اهداف آمریکا و اسرائیل در خاورمیانه PAGEREF _Toc354729267 \h 150 5.2 پس از 11 سپتامبر PAGEREF _Toc354729268 \h 154 4.3 ایران خطری برای مواضع آمریکا و اسرائیل PAGEREF _Toc354729269 \h 155 5.4 اهداف اسرائیل در کردستان عراق PAGEREF _Toc354729270 \h 161 5.6 اسرائیل و کردهای شمال عراق پس از 11 سپتامبر PAGEREF _Toc354729271 \h 168 5.7 اقدامات اسرائیل برای تثبیت جایگاه در کردستان عراق PAGEREF _Toc354729272 \h 169 5.8 اهداف اقلیم کردستان عراق در گردش بسوی اسرائیل PAGEREF _Toc354729273 \h 175 5.9 اهداف اسرائیل در اتحاد یا همگرایی با اقلیم کردستان عراق. PAGEREF _Toc354729274 \h 179 فصل ششم: حضور آمریکا و اسرائیل در اقلیم کردستان و تأثیر بر امنیت جمهوری اسلامی ایران نتیجه گیری PAGEREF _Toc354729277 \h 192 منابع PAGEREF _Toc354729278 \h 202 فصل اول کلیات تحقیق مقدمه تمدن در هر ملت مجموعه ای از دست آوردهای مادی و معنوی است که ثمرۀ تلاش فکری و علمی، فردی و اجتماعی آن جامعه می باشد. در میان ملت ها فراز و نشیبهائی وجود دارد که برآیند کنش و واکنشهای داخلی و خارجی است. در سیر تاریخی ملت ها، پیروزی ها و شکست هایی را می توان دید که ناشی از عملکرد آن ملت ها، چگونگی تشخیص مسئولیت های تاریخی و وجود نیروهای بازدارنده می باشد. در هر جامعه ای که جنبش و انقلابی روی داده است، افرادی از همان جامعه این وقایع را ثبت نموده اند تا در دسترس آیندگان همان جامعه و دیگر جوامع قرار گیرد و این واقعیت را دریابند که چه رخدادها و اتفاقاتی در گذشته روی داده، از آن درس بگیرند و بدانند که نیاکانشان در راه نیل به زندگی و افتخار آیندگان خود نموده اند. این وقایع در هر جامعه ای و در میان هر قومی روی داده است و مردمان کرد هم آنها را مطالعه نموده است. ولی ممکن است آگاهی لازم بر جنبشهای مردم خود نداشته باشد. احتمالاً این عدم آگاهی به دلیل نانوشته ماندن این وقایع بوده است که همچون داستانهای حماسی چند صباحی بر سر زبان مردم آن دوره باقی مانده و با گذشت زمان به دست فراموشی سپرده شده است. در اوایل قرن بیستم کردستان جزء قلمرو عثمانی به شمار می رفت. کردها چه در زمان حکومت عثمانی ها و چه بعد از آن خواهان تشکیل حکومت کرد بودند ظلم و تبعیض که در حکومت عثمانی بر کردها و سایر ملت ها می رفت زمینه ی این امر را فراهم کرده بود. بعد از فروپاشی عثمانی کردستان با نقشه‌ی انگلیسی ها به سه قسمت تقسیم شد که با این کار بذر نفاق و درگیری در منطقه کاشته شد. با تشکیل کشور عراق تحت سلطه ی بریتانیا، کردها سر به شورش برداشتند چرا که نه تنها مفاد قرارداد « سور » عملی نشد بلکه سرزمین آنها نیز ما بین ملت های همسایه تقسیم گردید. انگلستان سرکوب مردان و زنان کرد را قتل عام کودکان معلول معرفی و توجیه می کرد. مسئله‌ی کرد همواره از نقاط ضعف حاکمیت‌های سیاسی عراق به شمار آمده و ذهن تمام رژیمهای حاکم بر آن کشور را به خود مشغول ساخته است. این مسئله زمینه‌ساز دخالت کشورهای بیگانه و قدرت های فرا منطقه ای در این کشور بوده است. در نتیجه قدرت هایی که منافع و اهدافی را در منطقه دنبال می کنند بنا بر مقتضیات و شرایط حاکم برای دست‌یابی به مقاصد خود از وضعیت کردها سود جسته‌اند. در این پژوهش سعی بر آنست که ضمن مطالعه نقش آمریکا و اسرائیل در تحولات سیاسی و امنیتی کردستان عراق، در فصل جداگانه‌ایی نیز تاثیرات حضور منطقه‌ایی آن قدرت‌ها را بر جمهوری اسلامی ایران نیز مورد مطالعه قرار گیرد 1.2 طرح مسأله پژوهش حاضر در برگیرندۀ اوضاع سیاسی و فرهنگی کردها به خصوص کردهای عراق در دهه‌های 1990 تا 2010 میلادی می‌باشد، در پرتو چنین امری، اختلاف‌های قومی موجود و تلاش کردها در جهت تعیین سرنوشت سیاسی خود و نیز اهداف آمریکا و رژیم اسرائیل در این منطقه و تحولات آن توضیح داده می‌شود. اختلافات و درگیری‌های میان بغداد و کردها به عنوان بحران های کردستان عراق در نظر گرفته شده که از ابتدای تشکیل دولت جدید عراق تا هم‌اکنون که دوره فدرالیسم می‌باشد، ادامه دارد. این کشمکش کردها با اعراب و حکومت مرکزی در عراق پای دخالت بیگانگان را در منطقه باز کرد و باعث فراهم آوردن زمینه ای مناسب برای نفوذ بیشتر قدرت های فرامنطقه ای در امور داخلی عراق گردید. در این تحقیق سعی بر این است که به ریشه نزاع و کشمکش کردها با دولت مرکزی پرداخته شود و سپس نقش قدرت های دخالت گر آمریکا و اسرائیل و کارکرد آنها در این دو دهه (2010-1990) مورد بررسی واقع شود و همچنین اهداف این قدرت ها در حمایت یا عدم حمایت از طرفین مورد ارزیابی قرار گیرد. 1.3 انگیزه و اهمیت تحقیق خاورمیانه منطقه ای ژئواکونومیکی مهمی به شمار می رود که از دیرباز مورد توجه قدرت های جهانی واقع شده است. این منطقه به خاطر منابع سرشار نفتی و گازی و همچنین موقعیت استراتژیکی و نیز از جهت آنکه مهد ادیان الهی می‌باشد بسیار حائز اهمیت است. قدرت های بزرگ برای تسلط بر این منطقه از هیچ کوششی دریغ نورزیده اند چنان که می بینیم این منطقه از زمان ورود اولین استثمارگران غربی پرتغالی ها و . . . تا حال محل درگیری ها و اختلافات و نزاع های قومی و مذهبی قرار گرفته که این کشمکش ها در جهت برآورده کردن منافع قدرتهای بیگانه و در راستای تحقق اهداف آنان بوده و برای مردم و دولت های منطقه جز عقب ماندن از قافله ی پیشرفت جهانی و فلاکت و کشتار و از بین رفتن سرمایه های منطقه چیزی در بر نداشته و نخواهد داشت. قدرت های مداخله گر همیشه به دنبال منافع و اهداف خود در منطقه بوده و با توجه به ترکیب ناهمگون نژادی و قومی منطقه از هیچ کوششی برای تفرقه در منطقه فروگذار نبوده‌اند. خاورمیانه مکان و مأمن نژادها و قوم های متفاوتی است که در کنار هم گاهی در جنگ و گاه در صلح و آرامش به سربرده اند. کرد نیز یکی از اقوامی است که از دیرباز در این منطقه حضور داشته است. چنانچه گذشته و آینده ی آن با همسایگان پیوند خورده است و بالطبع مشکلات و مصایب این ملت بر همسایگان آن و بالعکس تأثیر گذار خواهد بود. ملت کرد در حیات تاریخی خود با مسائل و مشکلات فراوان روبرو بوده است. مطالعه و بررسی تاریخ تحولات کردستان (عراق) ما را قادر می‌سازد تا بیشتر به نقاط قوت و ضعف این تحولات بپردازیم و اکنون در قرن بیست و یک لازم است ملت کرد و ملت های همسایه با نگرش جدید بر گذشته بنگرند و از عملکرد گذشته درس بگیرند و مطمئن باشند که قدرت های خارجی جز برای تحقق مقاصد و اهداف خود چیز دیگری را دنبال نمی‌کنند و در این مورد از هیچ کوششی دریغ نخواهند کرد. بنابراین بر ملت کرد و همسایگان آن در منطقه فرض است که از تاریخ گذشته عبرت گیرند تا اسباب تراژدی تاریخی دیگری در منطقه فراهم نگردد. یادآوری این نکته حائز اهمیت است که از حدود یک قرن پیش جنگی اعلام نشده با ملت کرد در جریان است که صدها هزار کشته و میلیاردها دلار خسارت مادی برای دو طرف به دنبال داشته است. گرچه به ظاهر حکومت ها در این جنگ نابرابر پیروز بوده‌اند اما واقعیت چنین نیست و هیچکدام از طرفین در این جنگ برنده نبوده بلکه برنده اصلی قدرت‌های استعمارگر و امپریالیسی بوده اند که توانسته اند با ایجاد تفرقه و نا امنی بر معادن و منابع منطقه تسلط یافته و حتی آثار تمدن و هویت فرهنگی ملت ها به ویژه مردم کرد را مورد تهاجم قرار داده و به یغما ببرند و عداوت و کینه‌ی بی‌اساس را میان همسایگان چند هزار ساله ی منطقه ی خاورمیانه به وجود آورند. تا هر وقت شرایط و اهداف و منافع آنها ( بیگانگان) اقتضاء نمود از این شرایط به نفع خود استفاده کرده و به مقاصد خود نائل آیند. بنابراین اگر ملت ها و حکومت های منطقه با آگاهی نسبت به اهداف بیگانگان در منطقه، بیداری و آگاهی را پیشه سازند و حقایق را کتمان نکنند؛ چنانچه به جای پاک نمودن صورت مسأله به حل منطقی و منصفانه ی آن بپردازند، صلح، امنیت و رفاه منطقه تضمین خواهد شد. مردمان منطقه با توجه به اشتراکات تاریخی، فرهنگی و مذهبی با رعایت حقوق همدیگر خواهند توانست به جای جنگ و نزاع به سود استعمار و امپریالیست به صلحی پایدار و امنیت و رفاه دست یابند و با اتحادی پایدار با عقب ماندگی و جها لت در منطقه مبارزه کنند تا از قافله ی پیشرفت و تمدن جهانی عقب نمانند. امید است که مردم کرد و به خصوص کردستان عراق با درس از گذشته به جای حرکت در راستای تراژدی های انفال، زمینه فجایع حلبچه و کرکوک و . . . را فراهم نکند و با استفاده از مبانی قانونی به حق مشروع خود دست یابد باشد که صلح و آرامش بر منطقه مستولی شود. و سرمایه های منطقه در جهت پیشرفت و صلح و آرامش به کار گرفته شود. پژوهش حاضر ضمن توصیف شرایط حضور قدرت‌ها در منطقه، رویکردی هنجاری به بیداری کردها در قبال حضور و نفوذ آنان دارد. 1.4 سئوال اصلی حضور مستقیم و غیر مستقیم آمریکا و اسرائیل در کردستان عراق از چه طریقی و با چه اهدافی در شکل دادن به تحولات کردستان عراق در دوره ی قبل و پس از سقوط صدام تاثیر داشته است؟ 1.5 فرضیه ی تحقیق آمریکا و اسرائیل از طریق سرمایه گذاری خارجی در حوزه های انرژی و ایجاد شبکه های رسانه ای و ماهواره ای، ایجاد دانشگاهها و آموزش نیروهای نظامی و انتظامی و حمایت سیاسی از حکومت خودمختار کردستان عراق به دنبال تحقق اهداف و منافع ملی خود در نزدیکی به مرزهای امنیتی ج.ا.ا و تشدید جو ناامنی و تفرقه در منطقه هستند. 1.6 تعریف مفاهیم و واژگان اختصاصی کردستان عراق: عبارتست از تمام مناطق کردنشین (شیعه و سنی) بهم پیوسته واقع شده در مرزهاي بین المللی کشور عراق که عمدتاً در برگیرنده شمال و شمال شرق این کشور است.(کرمی،1389: 5) خاورمیانه: از جمله مناطقی است که به دلایلی که مهم ترین آنها موقعیت استراتژیکی و ژئواستراتژیک و منابع عظیم انرژی و بازار ثروتمند آن است مورد توجه زیادی قرار گرفته است. در نیمه دوم قرن بیستم، مسائل و تحولات این منطقه بیش از تمام نقاط دنیا در رسانه ها و محافل سیاسی، بین المللی و اقتصادی مطرح شده است. به گونه ای که هر تحول و اتفاقی در این منطقه آثار و پی آمدهای زیادی در دیگر مناطق داشته است. اگر چه قرن ها قبل از آن نیز سلطه بر این منطقه به ویژه خلیج فارس در دستور کار تمامی قدرت های بزرگ بود، ولی کشف نفت و تبدیل آن به یک کالای استراتژیک و تعیین کننده در قدرت نظامی، سیاسی و اقتصادی وضعیت جدید را به وجود آورد (منصوری، 1385: 13).خاورمیانه به عنوان یک سیستم منطقه ای از نظام جهانی دارای سه بخش است: الف) بخش مرکزی: عبارت از کشورهای عربی که دارای بیشترین اشتراکات نژادی، قومی، زبانی و مذهبی هستند. ب)بخش حاشیه ای: کشورهای متفاوت از مرکز که در خاورمیانه عبارتند از: ایران، ترکیه و اسرائیل، ج) قدرت های نفوذی: که عبارتند از قدرت های فرامنطقه ای بین المللی همچون فرانسه، انگلیس، شوروی و آمریکا. دو بخش مرکز و پیرامون در خاورمیانه ثابت هستند، ولی قدرت های نفوذی در طول زمان تغییر کرده و با تضعیف موقعیت یک یا چند کشور، جای خود را به قدرت های دیگر داده اند. یکی از مهمترین این قدرتهای نفوذی، امریکا می باشد.(همان:73) سیاست خارجی: منظور از سیاست خارجی مجموعه نگرش و روشهایی اعمال شده در مناسبات خارجی، نگاه و رفتار یک کشور به خارج و نحوه برخورد جهان با آن کشور خاص است. عوامل تاثیر گذار بر شکلدهی به سیاست خارجی یک کشور بسیار متفاوت است، در این میان ویژگیهای ژئوپلیتیکی کشورها همواره به عنوان یکی از عوامل تاثیرگذار بر سیاست خارجی محسوب شدهاند. نکته قابل توجه اینجاست که ژئوپلیتیک درباره زمین و مرز و محدوده به معنای عام است و سیاست خارجی در مورد زمین، مرز و رفتار سیاسی است. لذا طبیعتاً همپوشانی بین این دو حوزه وسیع و گسترده وجود دارد. درکل، سیاست خارجی را نباید از زاویه محدود مناسبات اداری نگریست.(سجادپور،1384 :136) چنانچه کشوری نتواند به صورت مستقل یک طرح یا استراتژی از پیش طراحی شده ای در قبال سایر بازیگران خارجی جهت دستیابی به یک سلسله اهداف معین داشته باشد، نتیجهاش عدم استقلال و پیوستگی سیاست خارجی کشور اولیه به کشورهای دارای نفوذ و قدرت میباشد. تهدید امنیت ملی: امنیت اصطلاحی است مشعر بر فقدان تهدید به ارزشهای نادر. وضعیتی است که در آن ارزش هایی که از دید تصمیمسازان برای بقاء و بهتر زیستن جامعه حیاتی است،مورد حمایت و تقویت قرار می گیرند. مفهوم امنیت، مصادیق خود را از گفتمانهای گوناگون می جوید، از این رو پیوسته مشمول عدم ثبات و سیالیت شکلی و ماهوی است. از چنین منظری است که گفتمان های امنیتی هر جامعه، از درون دادههای تحمیل شده از محیط داخلی و خارجی سیستم تاثیر میپذیرد.(کاویانی راد،1383 :670) لذا تهدید امنیت ملی به معنی وجود تهدید از هر نوعی به ارزشهای کسب شدهای چون: تمامیت ارضی، رفاه اقتصادی، استقلال سیاسی، آزادی عمل در تعیین رفتارهای دیپلماتیک است.همچنین ناتوانی یک دولت و ملتش برای دفاع از ارزشهای داخلی در مقابل تهدیدات خارجی نیز به همین معنا میباشد. 1.7 روش گردآوری داده ها در این پژوهش، روش جمع‌آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و اسنادی می‌باشد. با عطف به موضوع تحقیق، ضمن بهره از مقالات و کتاب‌های فارسی و انگلیسی از منابع کردی و بروشوهای احزاب کرد نیز استفاده شده است. 1.8 محدودیت تحقیق در رابطه با تحقیقاتی که درباره ی کردها صورت گرفته این نکته حائز اهمیت است که در این رابطه محدودیت‌های زیادی از لحاظ اطلاعات اولیه و اساسی وجود دارد و بسیاری از موضوعات مربوط به کردها به صورت محرمانه بوده و همواره دستیابی به منابع اصلی بسیار دشوار بوده است. این محدودیت به خاطر موقعیتی بوده که کردها با آن روبرو بوده‌اند. به علاوه تحقیقاتی که در این راستا صورت گرفته بیشتر در جهت منافع قدرت های بزرگتر و بنا به مصالح خود این کشورها می باشد که گاهی دیدی غیر واقه بینانه و شاید مغرضانه نسبت به موضوع مورد بحث داشته‌اند. مشکل بعدی به تحقیقات نویسندگان کرد بر می گردد که اکثر نوشته هایی که در این باره صورت گرفته در مقابله با ناسیونالیست ترکی و یا عربی بوده و یا در جهت حمایت از نقش قدرت های بیگانه در مناطق کردنشین بوده اند. همچنین اکثر آثار کردی در این رابطه بیشتر به تاریخ کردها و جنگ های داخلی و حکومت‌های خان و ارباب رعیتی پرداخته شده و کمتر به مسائل خارجی توجه نموده اند. مشکل بعدی نبود اطلاعات سازماندهی شده در مورد مسائل کردهاست . به علت نوپا بودن تحقیقات دربارۀ کردستان در حکومت اقلیم کردستان عراق و همچنین عدم منابع یک دست در این باره و تنوع زوایای دید محققان و نویسندگان دست یابی به اجماع نظر در این باره را با مشکل مواجه می کند. 1.9 سازماندهی تحقیق فصل اول : کلیات فصل دوم : چارچوب نظری و مفهومی پژوهش فصل سوم : شرایظ اجتماعی، فرهنگی و ژئوپلیتیکی کردستان فصل چهارم: حضور آمریکا در کردستان عراق فصل پنج:استراتژی اسرائیل در خاورمیانه فصل ششم: حضور آمریکا و اسرائیل در اقلیم کردستان و تأثیر بر امنیت جمهوری اسلامی ایران نتیجه گیری فصل دوم چارچوب نظری و مفهومی پژوهش 2.1 واقع گرایی، چارچوبی نظری برای فهم عملکرد قدرت‌ها پس از بیان کلیات و اهداف پژوهش، در این فصل برای علمی کردن و تئوریزه شدن بحث لازم است چارچوبی نظری که مناسب با این پژوهش باشد برگزیده شود که پس از بررسی ها و مطالعه منابع مختلف به نظر می رسد بهترین چهارچوب نظری، نظریه واقع گرایی و منشعبات آن به ويژه واقع گرایی تهاجمی است. با توجه به این که مفروضات و اصول های مختلف واقع گرایی که پارادایم اصلی روابط بین المللی محسوب می شوند برای تبیین این پژوهش انتخاب شده است. در این فصل به تبیین و توضیح واقع گرایی و واقع گرایی تهاجمی پرداخته خواهد شد و در پایان فصل علل انتخاب نظریه واقع گرایی برای تبیین موضوع مورد بررسی ذکر خواهد شد. رئالیسم در روابط بین الملل گرایش به تحلیل اجتماعی مطالعه و تجسم زندگی انسان در جامعه و تجسم روابط اجتماعی روابط میان فرد و جامعه و ساختن خود جامعه به طوری که وجود دارد نه آن گونه که باید باشد( آقا بخشی 327:1375 ) در سیاست نیز به معنی واقع بینی است و به سیاستمدارانی که به دور از تعصب و با توجه به مصالح و مقتضیات روز عمل می کند، رئالیست یا واقع گرایی می گویند.( طلوعی 488:1372) واقع گرایی نیز مانند آرمانگرایی در نظریه روابط بین الملل، ریشه در فلسفه سیاسی کهن غرب و نوشته ی نویسندگان شرق باستان، نظریه مکینوس و قانون گرایان چین، کاتیلیا در هند و توسیدید در یونان باستان دارد. ماکیاولی نیز روابط میان کشور ها در نظام ایتالیای قرن شانزدهم را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.( دوئرتی : ترجمه بزرگی 157:1372) شهرت کتاب شهریار از آن جهت است که بی هیچ پرده پوشی و با جسارتی بی مانند جانب واقع گرایی را می گیرد و هیچ میانه ای با آرمانخواهی سیاسی ندارد از این جهت ماکیاولی پیشرو اندیشه ی سیاسی نوین است که می خواهد بداند ساختهای سیاسی قدرت را چگونه به کار می برند و بايستن ها یا حکم های عملی و اندرزهای خویش را نیز از این چشم دوختن به تاریخ و نیز رفتار سیاسی مردان روزگار خود بر می گیرد. در واقع با نگریستن به ماهیت قدرت و چگونگی کارکرد آن در عمل شیوه های دست یابی و حفظ آن را اندرز می دهد و از این جهت وی یکی از پیشروان اندیشه علمی و واقع نگری مدرن است. ( ماکیا ولی، ترجمه آشوری 35:1357 و 31) از لحاظ فلسفی واقع گرایی به نظریه ای گفته می شود که بتوان با آن اصول جهانی را به طور حقیقی و واقعی حس کرد. ( اطاعت 218:1390) از واقع گرایی در روابط بین الملل به عنوان اندیشه ی سیاست قدرت یاد می شود که شکل کلاسیک آن در اثر تو سیدیدد یعنی جنگ پلوپنز در بیست و هفت قرن پیش منعکس شده است( قوام 79:1388) واقع گرایی کلاسیک در شکل نظری در دهه 1930 با نوشته های ادوارد هالت، کار، هانس جی مورگنتا، رونالد و جرج کنان و برخی دیگر از نویسندگان پا به عرصه وجود گذاشت و با توجه به تحولات جنگ جهانی دوم به عنوان پارادیم مسلط روابط بین الملل مطرح شد. این دوران مصادف است با جدال فکری واقع گرایان و ایده آلیست های لیبرال که نخستین مناظره علمی روابط بین الملل است، که با پیروزی واقع گرایان به پایان رسید. ( مضلومیان 66:1387) واقع گرایی یک نظریه فراگیر و کلان روابط بین المللی است که در صدد تبیین کلی سیاست بین الملل و پدیده های گوناگون بین المملی بر اساس ویژگی های ثابت انسان ها و کشورها می باشد. واقع گرایان بر خلاف آرمانگرایان معتقدند جهان آن گونه که هست باید توضیح داده شود نه آن گونه که باید باشد. واقع گرایی برای تحلیل روابط بین الملل از این مفاهیم بنیادی استفاده می کند: قدرت محوری، دولت محوری، منافع ملی، موازنه قوا، وضعیت طبیعی، عقلانیت و بقا ( دهقانی فیروز آبادی 322:1389) واقع گرایان نسبت به اصول اخلاقی جهان به دید تردید نگاه می کنند و به رهبران کشورها هشدار می دهند تا منافع خود را در راه پایبندی به دیدگاه های مبهم اخلاقی قربانی نسازند. ( اسمیت 322:1388) و رهیافت واقع گرایی بر تقدم امنیت نظامی در روابط بین الملل تأکید می نماید، جنگ ها و اتحاد ها همگی در جهت کوشش برای کسب برتری و موازنه با رقیبان هستند و با مطالعه ساختار نظام بین الملل می توان قدرت نسبی رقبا را پیش بینی کرد و از نظر واقع گرایان دولت ها با حفظ حاکمیت ملی و تمامیت ارضی، منافع ملی خود را دنبال می کنند. ( مارتین 34:1389و 35) واقع گرایان بر قدرت و منافع ملی تاکید می ورزند و معتقدند از آنجا که بقا در یک محیط متخاصم پیش شرط حصول کلیه اهداف ملی است بنابراین کسب قدرت یک هدف منطقی و اجتناب ناپذیر است. ( قوام 80:1380) خود یاری قاعده عمل در نظام هرج و مرج آمیز است و هر کشوری مسئول رفاه و بقای خود است.( اسمیت 325:1388) همچنین واقع گرایان هسته ی اولیه و بازیگران روابط بین الملل را دولت- ملت ها می دانند و آنها استدلال می کنند با توجه به ظهور بازیگران جدید مانند سازمان های بین الملل و نهادهای فراملی در عرصه ی بین الملل همچنان دولت ها بازیگران اصلی عرصه روابط بین الملل هستند. (28:1389) یکی از مفاهیم کلیدی واقع گرایان موازنه قوا است، یعنی اگر بقای یک کشور یا مجموعه ای از کشور های ضعیف از سوی کشور هژمونیک یا ائتلافی از کشورهای قوی تر مورد تهدید قرار بگیرند آنها باید ائتلاف رسمی تشکیل دهند و به دنبال آن است که تعادل قدرت را به گونه ای ایجاد کند که هیچ کشور یا ائتلافی در وضعیتی که بتواند بر دیگران تسلط یابد قرار نگیرد. ( اسمیت 326:1388) آنها معتقدند همزیستی بر اساس موازنه قوا خواهد بود. یعنی وقتی دولت ها در جهت کسب منافع هستند احتمال همکاری در تعاملات بین المللی ممکن خواهد بود. ( قوام 81:1388) به گفته ی مورگنتا: " اشتیاق چند کشور برای کسب قدرت که هر یک تلاش می کنند وضع موجود را یا برهم زنند و یا حفظ کنند، ضرورتاً به یک شکل بندی قدرت که موازنه ی قوا خوانده می شود و سیاست هایی جهت حفظ و نگهداری آن می انجامد". به نظر مورگنتا، سیستم موازنه قوا نه تنها اجتناب ناپذیر بوده بلکه اصولاً عاملی ثابت بخش در روابط بین الملل است. ( عسگرخانی 146:1389) بسیاری از صاحب نظران سیاست بین الملل بر این اعتقادند که رفتار دولت ها در محیط بین المللی بر اساس اتخاذ سیاست هایی شکل می گیرد که به بهترین وجه ممکن منافع ملی آنها را تامین می کند. منافع ملی تنها در چارچوب موقعیت قدرت و تعریف و تبیین می شود . تعارضات بین المللی به عنوان بازتاب برخورد و تصادم منافع ملی بازیگران گوناگون مورد بررسی قرار می گیرد. اتحادها و مناقشات بین المللی، تابعی از منافع ملی به شمار می روند. از نظر آنها قدرت زیر بنای مفاهیم سیاست را تشکیل می دهد البته آنان اذعان می دارند که روابط مبتنی بر قدرت گاه بنا به ضرورت در لفافه اصطلاحات اخلاقی و قانونی جای می گیرد. زیرا آنان تصور می کنند اخلاق و حقوق بین الملل توجیه گر و نه شکل دهنده وقایع بین المللی است. ( سیف زاده 52:1372) نظریه واقع گرایی که بیش از ده دهه بعد از جنگ جهانی دوم بر سیاست بین الملل سایه افکنده بود دارای مفروضاتی است که عبارتند از : دولت های ملی بازیگران اصلی در یک نظام دولت- محور هستند. سیاست داخلی را می توان به وضوح از سیاست خارجی تفکیک کرد. سیاست بین المللی کشمکشی بر سر قدرت در یک محیط فاقد مرجع فائقه مرکزی است. در یک نظام بین المللی غیر متمرکز، مرکب از دولت هایی که از برابری حقوق یا حاکمیت برخوردارند میان دولت های ملی از حیث توانایی هایشان مراتبی به صورت قدرت های بزرگتر و دولت های کوچکتر وجود دارد. ( رنجبر 36:1378) بنابراین معیارهای رفتار در سطح بین المللی متفاوت از معیارهای حاکم بر رفتار در داخل یک واحد ملی است. واقع گرایی دولت ملی را بازیگر اصلی در سیاست بین الملل می داند که مهمترین ابزارش در حفظ امنیت و موجودیت خود، ابزار نظامی است. بنابراین مسأله افزایش قدرت نظامی برای حفظ منافع ملی و امنیت اهمیت می یابد. از دیدگاه بین دولت ها هماهنگی منافع وجود ندارد، تنها چیزی که بین آنها حاکم است قدرت و منافع ملی است. ( سیف زاده 106:1370) نو واقع گرایی در این تحقیق سعی بر آن اساس رویكرد نظری واقع گرایی و به خصوص نو واقع گرایی تهاجمی از دیدگاه مرشایمر بحث می شود. لذا در این جا بعد از توضیح اجمالی نو واقع گرایی به شرح رئالیسم تهاجمی از دیدگاه هرشایمر پرداخته خواهد شد. نو واقع گرایی نسل جدید واقع گرایی كه در اواخر دهه ی 1970 شكل گرفت می توان بیش از هر چیزی تلاشی برای عملی كردن واقع گرایی دانست. اگر سرشت بشر نقطه ی عزیمت و تعیین كننده برای تحلیل واقع گرایی كلاسیك بود كانون واقع گرایی ساختاری یا نو واقع گرایی را سیستم بین المللی تشكیل می دهد. ( نصوحیان 67:1387) نو واقع گرایی را تلاشی برای عملی نمودن واقع گرایی می دانند كه در اواخر دهه ی 1970 توسط كنت والتز در كتاب سیاست بین الملل می توان مشاهده كرد و تلاشی بود برای اینكه رئالیسم كلاسیك كه به سنت گرایی و غیر عملی بودن متهم بود با معیارهای علمی مرسوم منطبق باشد.( مشیرزاده 108:1389) فرضیات نو واقع گرایی نئورئالیسم والتزی مهمترین اصل سازمان دهنده سیاست بین الملل را ساختار نظام بین الملل می داند و دیدگاه رئالیسم سنتی مبتنی بر نقش حداكثری دولت ها را تقلیلگرایانه می داند، اما همچنان بر نقش دولت ها تأكید می كند. از دیدگاه والتز دولت ها مهمترین بازیگران عرصه نظام بین الملل هستند و تا حدودی به همكاری های فراملی و نیروهای غیر دولتی و مؤسسات و نهادهای اقتصادی بین الملل برای تأمین صلح و امنیت بین المللی مفید می دانند. والتز مفاهیم جدیدی مانند وابستگی متقابل را وارد ادبیات واقع گرایی می كند.(نصری 217:1386) دولت ها در تعقیب منافع نسبی اند و نه مطلق ( نصری 222:1386) واقع گرایان كلاسیك ریشه قدرت را در طبیعت انسان جستجو می كنند، اما نو واقع گرایان به نبود اقتدار مركزی در نظام بین الملل اشاره می كند. بدین معنی كه دولت ها برای بقاء خویش به دنبال قدرت اند. ( قوام 87:1388) از منظر نو واقع گرایی آ نارشی در نظام بین الملل به معنای این است كه هر یك از واحدهای تشكیل دهنده نظام مسئول امنیت خود هستند و هر دولت آزاد است برای رسیدن به اهداف داخلی و خارجی بهترین شیوه را برگزیند. ( یزدان فام 730:1386) اراده دولت ها معطوف به تأمین امنیت خویش است و ماهیت آنارشیك و خودیاری دارای ساختار مستلزم پاسخ دولت ها به هر گونه تغییر ساختاری تهدید كننده امنیت آنهاست. ( لیتل 24:1389) هدف نهایی هر دولت تأمین بقا و امنیت خویش است و تحقق این غایت، سلسله ای ترتیبی از اهداف ابزاری را طلب می كند. نخستین این اهداف، ما تحت از شكل گیری هژمونی دولت دیگر است. ( لیتل 24:1389) نو واقع گرایی مرشایمر مر شایمر با فاصله گرفتن از تعریف مضیق مفهوم ساختار، قرائت دیگری از نو واقع گرایی ارائه داده كه " نو واقع گرایی تهاجمی " نام گرفته است. وجه هجومی رویكرد وی، مورگنتا را در ذهن تداعی می كند. اما فهم او از واقع گرایی با فهم كلاسیك و همین طور با نظر والتز تفاوت دارد. ( لیتل 28:1389 و 29) مرشایمر معتقد است كه : ساختار نظام، بازیگران را به تفكرات و سوگیری های تهاجمی سوق می دهد. وی ویژگی ساختار آنارشیك را نا امنی مزمن و ترس می داند. ( لیت‍ل 29:1389) نظریه واقع گرایی تهاجمی معتقد است كشورها در عرصه سیاست خارجی در پی افزایش قدرت نسبی خود در صحنه ی بین المللی هستند و بیان می دارند كه ماهیت آنارشیك نظام بین الملل است كه سبب می شود دولت ها همواره به دنبال بیشینه سازی قدرت نسبی باشد و در این روند سعی می كنند قدرت رقبایشان را كاهش دهند. ( آدمی، جیبی و بخشی 143:1391) آنارشی مد نظر واقع گرایان تهاجمی وضعیتی هابزی دارد كه در آن امنیت امری كمیاب است و معتقدند تفاوت داخلی كشور ها نسبتاً بی اهمیت است. زیرا در زیر فشارهای نظام، دولتهایی كه در وضعیت مشابه هستند رفتار مشابه بروز می دهند پس معتقدند با بررسی توانمندها و محیط بیرونی دولت ها می توان رفتار آنها را فهمید. ( تصوحیان 71:1387) رویكرد مرشایمر به شدت تاریخی و ژنوپولیتیكی است. وی تمایلاتی هژمونیك قدرت های بزرگ را با اهمیت می داند و قدرت های بزرگ را در جستجوی وضعیت هژمونیك یعنی سیطره ی حداكثری بر منافع ثروت جهانی، حصول اطمینان از احراز بیشترین توان نظامی در منطقه ی خود و تضمین هسته ای بر رقبا می داند كه بر تمامی دولت های نظام سیطره دارد. ( لیتل 29:1389) واقع گرایان تهاجمی معتقدند قدرت های بزرگ از یكدیگر می ترسند. آنها نسبت به یكدیگر بد گمان بوده و همواره از قریب الوقوع بودن جنگ نگرانند. آنها خطر را پیش بینی می كنند و در چنین شرایطی فضا برای اطمینان وجود ندارد. معتقدند ترس زمان ها و مكان های متفاوتی دارد اما هرگز اهمیت خود را از دست نمی دهند و از نظر قدرت بزرگ بقیه ی قدرت ها تهدید محسوب می شوند. ( مرشایمر 36:1389) واقع گرایان تهاجمی بیان می كنند كه هژمونی بهترین استراتژی بزرگ در پاسخ به عدم اطمینان كشورها به نیات و توانایی های دیگران است، هژمونی برای حفظ امنیت خود راضی به حفظ وضع موجود نیست و همیشه دنبال افزایش قدرت خود نسبت به دیگران است. ( امینیان 49:1384) همواره برای دولت ها از منظر واقع گرایی تهاجمی سه دلیل وجود دارد : فقدان یك اقتدار مركزی میان دولت ها كه آنها را در مقابل یكدیگر حمایت كند. اغلب دولت ها دارای توانایی و ظرفیت تهاجمی هستند. این واقعیت كه دولت ها هرگز نمی توانند از نیات هم آگاه باشند.( سلیمی 25:1384) از دید مرشایمر دولت ها در جهانی زندگی می كنند كه سرشار از تهدیدهاست و واحد ها تمایل دارند قدرت خود را به حداكثر برسانند تا بتوانند به بقای خود ادامه دهند. اوتأكید می كند كه هدف اصلی هر دولت آن است كه سهم خود را از قدرت به حداكثر برساند. كه این به معنای كسب قدرت به زیان دیگران است. ( نصوحیان 72:1387) بنابراین در مواردی كه تصمیم گیرندگان دولت ها تصور كنند توانمندی نسبی كشور بیشتر شده است، راهبردهای تهاجمی با هدف افزایش نفوذ و كنترل محیط پیرامون خود را دنبال خواهند كرد. ( نصوحیان 72:1387) مرشایمر مانند سایر واقع گرایان نهادهای بین المللی را مهم تلقی نمی كند. او معتقد است كه دولت های قوی به نهادها شكل می دهند تا بتوانند سهم خود را از قدرت جهانی حفظ كنند یا آن را افزایش دهند. ( نصوحیان 72:1387) جان مرشایمر معتقد است قدرت های بزرگ بر اساس نگاه واقع گرایانه، همیشه در پی فرصتی هستند تا توازن برآمده از تحولات جهانی را بر پایه منافع ملی خود و در زمان مناسب به سود خود برهم بزنند ( اطاعت و رضائی 234:1390) مرشایمر از یک سو احیاگر سنت واقع گرایی در مطالعه سیاست بین الملل است و از سوی دیگر، واقع گرایان كلاسیك و حتی نو واقع گرایان را مورد نقد قرار می دهد. از دیدگاه او مناظره بین واقع گرایی و آرمان گرایی هنوز زنده است. و آنچه آی، اچ، كار در دهه 1930 بیان كرده هنوز به قوت خود باقی است. لذا می بایست با حفظ عناصر اصلی نظریات كار، پس مانده های ایده ئالیسم را كه محصول سنت آكادمی آن روز انگلیس است، از اندیشه ی او زدود و نگرش واقع گرایانه اصلاح كرد. ( سلیمی 29:1384) از نظر مرشایمر : " روح نظریه ی كار كه دولت ها (كشورها) كنشگران اصلی در عرصه ی جهانی هستند و در آینده قابل پیش بینی نیز همچنان خواهند بود به رغم وجود جهانی شدن علی القاعده، هنوز درست است. این دولت ها همچنان مهمترین نگرانی شان قدرت خواهد بود و این امر بیشتر اعمال و رفتار آنها را تشكیل خواهد داد. به طور خلاصه " سیاست قدرت" زنده است و به خوبی جهان پیرامون ما را فراگرفته است" ( سلیمی 30:1384) مرشایمر اصولاً معتقد است كه مهمترین بنیادهای نظامهای بین المللی با نوع عملكرد قدرت های بزرگ شك‍ل می گیرد و قدرت ها نیز برای رسیدن به امنیت مطلق در اندیشه از میان بردن تهدید قدرت های بالقوه دیگری هستند كه امكان دست یابی به هژمونی دارند. بنابراین اصل در رفتار آنها شنا‍سایی خطرات بالقوه و مقابله با آن است. بنابراین سخن گفتن از مباحثی چون صلح دموكراتیك و همكاریهای امنیت ساز تنها پوشش رفتارهای تهاجمی قدرت های بزرگ است. ( سلیمی 40:1384) موازنه قدرت از دید مرشایمر مرشایمر ارزیابی كاملاً متفاوتی از موازنه قدرت دارد كه او را از مورگنتا، بول و والتز متمایز می سازد. تئوری های آنان همگی شرایطی را شناسایی می كنند كه قدرت های بزرگ می توانند از منازعه با حاصل جمع صفر فراتر بروند و وارد فضایی بشوند كه همكاری در آن امكان پذیر باشد. در حاشیه مرشایمر یك تئوری كاملاً بدبینانه ارائه میدهد كه حاكی از فشارهای ساختار نظام بین الملل بر كشورها برای تعقیب سیاست های رقابتی در قبال یكدیگر و تلاش در هر زمان و هر كجا برای بر هم زدن موازنه قدرت رقابتی به نفع خود می باشد. ( لیتل 332:1389) او عقیده دارد كه هیچ موازنه قدرت كلی ای وجود ندارد، و تنها رابطه ی نظام مند میان موازنه های قدرت منطقه ای وجود دارد. با بررسی دقیق تر متوجه می شویم كه این دیدگاه گاهی بی نهایت مهم و خلاقانه بوده و پیامدهای مهمی برای درك ما از تاریخ مدرن جهان دارد. مرشایمر از تئوری خود برای توضیح نظام بین الملل در دویست سال گذشته استفاده می كند و رهیافتش او را قادر می سازد تا ورای توضیحات اروپا محور متعارف از نظام بین الملل مدرن كه ایده موازنه قدرت اروپایی را در كانون توجه خود دارد، حركت كند. ( لیتل 334:1389) با این حال در ظاهر به نظر می رسد كه چارچوب نظری مرشایمر به دلیل تمركز منطقه ای آن، مسیر نوید بخش تری را برای مطالعه نظام های بین المللی در عصر پیش از دوره اروپایی تاریخ جهانی ارائه می دهد. ( لیتل 335:1389) مرشایمر نظام برجسته از جنگ سرد را تك قطبی نمی داند. زیرا به گفته مرشایمر، ساختار نظام بین الملل یك هژمون جهانی را اگر نگوییم غیر ممكن، دست كم بسیار دشوار می سازد. ( لیتل 335:1389) مرشایمر معتقد است قدرت های طرفدار وضع موجود به ندرت پیدا می شوند زیرا سیستم بین المللی، محرك های قدرتمندی را برای دولت هایی كه به دنبال فرصت هایی هستند تا قدرت بیشتری نسبت به سایر رقبای خود كسب كنند فراهم می آورند. اگر سود بدست آمده بیشتر از هزینه باشد. ( جهان بین، پرتو 125:1391- 126) منظور مرشایمر از منطق موازنه قدرت آن است كه قدرت های بزرگ دائماً بر تغییر توزیع نظامی و قدرت پنهان نظارت داشته باشند و هر كجا و هر زمان كه توانستند استراتژی هایی را دنبال كنند كه موازنه قدرت را به نفع آنها تغییر دهد. ( لیتل 346:1389) نظام بین الملل از دیدگاه مرشایمر در نخستین گام مرشایمر می پذیرد كه این قدرت های بزرگ هستند كه به نظام " بین الملل شكل می دهند" و نیز قدرت های بزرگ لزوماً نقطه كانونی تئوری سیاست بین الملل هستند. با این حال، روش عملیات سازی این مفهوم در دیدگاه مرشایمر با دیدگاه والتز كاملاً متفاوت است. والتز می گوید قدرت های بزرگ به كسب امتیاز در تمامی زمینه ها ( اندازه جمعیت، حوزه جغرافیایی، ارتش، اقتصاد و . . .) نیاز دارند. ( لیتل 342:1389) مرشایمر معتقد است در قدرت كارآمد دولت عبارت است از عملكرد نیروهای نظامی آن در مقایسه با نیروهای نظامی كشورهای رقیب. او عقیده دارد قدرت نظامی را می توان جدا كرد، به صورت مجزا مورد ارزیابی قرار داد و برای شناسایی قدرت های بزرگ در نظام بین المللی از آن استفاده كرد. با این حال مرشایمر، می پذیرد كه كشورها در هنگام توجه به موازنه قدرت هر دو چشم انداز كوتاه مدت و بلند مدت را مد نظر قرار می دهند. ( لیتل 342:1389) والتز و مرشایمر همچنین توافق دارند كه قدرت های بزرگ در كل نگران بقای خود هستند زیرا هیچ سازمان یا به گفته مرشایمر هیچ " نگهبان شبی" وجود ندارد كه قدرت های بزرگ بتوانند در هنگام مواجهه با مشكل به آن مراجعه كنند. به عبارت دیگر عرصه ی بین المللی نظام خود یار است. ( لیتل 343:1389) در نظر مرشایمر نظام بین المللی نظامی آنارشیك است. یكی از یامدهای آنارشیك آن است كه دولت ها ذاتاً نسبت به نیات یكدیگر تردید دارند. یك اقتصاد پویا در یك كشور، به منبع نگرانی كشورهای مجاور تبدیل خواهد شد؛ زیرا این احتمال وجود دارد كه این رشد اقتصادی در آینده به قدرت نظامی تبدیل و منجر به تغییر موازنه قدرت شود. بنابراین یكی دیگر از منابع نا امن در نظام بین الملل عبارت است از تردید در مورد نحوه به كارگیری منابع در آینده از سوی كشورها. ( لیتل 334:1389) در محیط آنارشیك نظام بین الملل بنیادی ترین هدف واحدها بقاء است كه تمام موضوعات بعدی را تحت الشاع خود قرار می دهد. پیام اصلی مرشایمر آن است كه ساختار آنارشیك نظام بین الملل كاهش احتمال جنگ بین قدرت های بزرگ در آینده را غیر ممكن می سازد. در نتیجه نادیده گرفتن موازنه قدرت از سوی قدرت های بزرگ بی نهایت خطرناك است. ( لیتل 345:1389) جغرافیا و ساختار نظام بین الملل از منظر مرشایمر آنچه دقیقاً مرشایمر را از والتز جدا می كند ارتباطی است كه وی میان جغرافیا و ساختار نظام بین الملل برقرار می سازد. مرشایمر در تحلیل پدیده های نظام اهمیت خاصی را به جغرافیا می دهد. حداقل یک مزیت بالقوه و به هم پیوسته وجود دارد كه در صورت مقایسه شیوه نگرش والتز و مرشایمر به دو قرن اخیر به وضوح مشاهده خواهند شد: نخست آنكه بعد جغرافیایی این ایده را مطرح می كند كه منطقه گرایی یكی از ویژگی های ذاتی ساختار نظام بین الملل است؛ دوم آنكه مرشایمر در می یابد كه وی هیچ بدیلی جز تحقیق در مورد تأثیر وضعیت تك قطبی بر رفتار دولت ها ندارد، سوم آنكه رهیافت مرشایمر تأثیرات متفاوت ساختار نظام بر جهت گیری سیاست خارجی كشورها را بر اساس مكان جغرافیایی آنها نشان می دهد. ( لیتل 347:1389) با این حال جغرافیا حوزه گسترده ای است و در حقیقت، مرشایمر اساساً تنها بر یك جنبه از آن تمركز می كند: تمایز میان خشكی و دریا. به كلام دیگر، اگر این دو عامل توجهی به دوگانگی خشكی و دریا نداشته باشند، درك پیامدهای ساختاری آنار‍شی و توزیع قدرت در نظام بین الملل ممكن نخواهد بود. هدف مدل وی آن است كه نشان دهد قدرت های بزرگ جزیره ای و قاره ای واكنش های متفاوتی به موازنه قدرت نشان می دهند. ( لیتل 347:1389) از دیدگاه مرشایمر دریاهای بزرگ توانایی فرافك‍نی قدرت یك ارتش را به شدت محدود می سازد. سیاست خارجی از منظر مرشایمر اشاره به بعد سیاست خارجی در مدل مرشایمر رهیافت او را بیش از پیش با رهیافت والتز متفاوت می سازد. مرشایمر احتمال ظهور هژمونی بین المللی را در نظر می گیرد و برای انجام این كار مدلی را طراحی می كند كه می توان آن را برای توضیح سیاست خارجی كشورهای مجزا و آثار بین المللی مورد استفاده قرار داد. وی به دلیل ارتباطی كه بین جغرافیا و ساختار نظام بین الملل برقرار می سازد قادر به انجام چنین كاری است. ( لیتل 357:1389) مرشایمر عقیده دارد كه طیفی از گزینه های استراتژیك پیش روی قدرت های بزرگ وجود دارد و او سعی دارد نشان دهد كه گزینه های كه آنها انتخاب می كنند تحت تأثیر تلافی موقعیت جغرافی شان و توزیع نظام مند قدرت یكدیگر قرار دارد. ( جان 350:1388) به بیان مرشایمر قدرت های بزرگ دو هدف استراتژیك دارند. هدف نخست به تحصیل قدرت و هدف دیگر به خویشتن داری هژمونهای بالقوه مربوط می شود: او می گوید جنگ به لحاظ تاریخیی یكی از مؤثر ترین راه ها برای افزایش قدرت بوده است. مرشایمر در طرح دیدگاه مذكور این ادعا را كه جنگ ارزش ندارد را به شدت رد می كند. ( لیتل 357:1389) به نظر مرشایمر اكثر قدرت های بزرگ كشورهای تجدید نظر طلب هستند. رقابت تسلیحاتی هسته ای نوعی موازنه داخلی است، اما مرشایمر به دو مانور كاملاً متفاوت و تاریخی قدرت های بزرگ جهت بازداشتن هژمون های بالقوه اشاره می كند: یكی موازنه خارجی دیگری احاله مسئولیت. مرشایمر می گوید وقتی یك قدرت بزرگ با یك هژمون بالقوه مواجه می شود، احاله مسئولیت بهترین استراتژی است. ( لیتل 359:1389) در این استراتژی قدرت های بزرگ شخصاً برای مهار عنصر به هم زننده وضع موجود و اصول و قواعد حاكم بر نظام بین الملل اقدام نمی كنند. بلكه برای اجتناب از خشونت، بازیگران دیگر را كه منافع آنها در خطر قرار گرفته را در مقابل عنصر برهم زننده وضع موجود تشویق كرده و یا حتی با پرداخت هزینه هایی این اقدام آنها را به واكنش وادار كنند. ( كاظمی، عزیزی، 252:1390) پس به اعتقاد مرشایمر دولت ها در سیاست خارجی خود باید اقداماتی را اتخاذ نمایند تا به هژمونی برسند و همیشه به دید تردید به قدرت های دیگر بنگرند. و دولت ها باید دو كار انجام دهند: كنترل هژمونی در سطح منطقه كنترل هژمونی در سطح بین الملل هژمون از دیدگاه مرشایمر دولت هژمونی دولتی است كه آنقدر قدرتمند است كه بر دیگر دولت های نظام تسلط دارد و هیچ كدام از دولت های دیگر نظام بین الملل بضاعت نظامی لازم برای برپا كردن یك جنگ جدی با آن را ندارد. در اصل هژمون تنها قدرت بزرگ در نظام است. ( مرشایمر 46:1389) هژمون به معنای سلطه بر نظام بین الملل است كه معمولاً سلطه بر كل جهان تلقی می شود. با این حال ممكن است مفهوم هژمونی به صورت جزئی تر برای یك منطقه جغرافیایی خاص به كار رود مثلاً برای اروپا، شمال شرق آسیا و نیمكره غربی. ( مرشایمر 46:1389) بهترین موقعیتی كه یك قدرت بزرگ می تواند ا‍میدوار به كسب آن باشد تبدیل شدن به هژمون منطقه ای و در صورت امكان كنترل منطقه همجوار و یا قابل دسترس از طریق زمینی است. ( مرشایمر 47:1389) خلاصه، شرایط ایده آل برای هر قدرت بزرگ این است كه تنها هژمون منطقه ای در جهان باشد، چنین دولتی طرفدار وضع موجود بوده و مدت ها نحوه ی توزیع قدرت موجود را حفظ خواهد كرد. ( مرشایمر 48:1389) نظم جهانی مرشایمر قدرت های بزرگ در راستای ارتقای نظم جهانی با هم همكاری نمی كنند. بلكه هریك برای افزایش سهم خود از قدرت جهانی در تكاپو هستند كه به احتمال زیاد در رسیدن به این اهداف و برقراری‍ یك نظم با ثبات بین المللی با هم تعارض پیدا می كنند. این به آن معنا نیست كه قدرت های بزرگ هیچ تلاشی در راستای ممانعت از جنگ و حفظ صلح انجام نمی دهند. بر عكس آنها سخت در تلاشند از جنگ هایی كه ممكن است قربانی آن باشند بپرهیزند. ( مرشایمر 56:1389) نظم بین المللی در هر عصر محصول رفتار قدرت های بزرگ نظام در آن دوره برای تأمین منافع افرادشان است. به عبارت دیگر شكل گیری نظام بین الملل نتیجه ناخواسته رقابت امنیتی قدرت های بزرگ است نه عملكرد آنها در راستای سازمان دهی صلح. ( مرشایمر 56:1389) مطمئناً رقابت قدرت های بزرگ گاهی اوقات منجر به ایجاد یك نظم بین الملل با ثبات می شود مانند آنچه در جنگ سردرخ داد. با وجود این قدرت های بزرگ به تلاش خود برای افزایش سهمشان از قدرت جهانی ادامه می دهند و اگر فرصت مناسبی برای این كار پیدا كنند بیدرنگ نظم بین الملل حاكم را بر هم می زنند. ( مرشایمر 57:1389) به اعتقاد مرشایمر دولت های بزرگ به دو دلیل نمی توانند خود را به ایجاد یك نظم جهانی مبتنی بر صلح متعهد سازند. نخست اینكه دولت ها نمی توانند در مورد یك فرمول كلی برای تحكیم و تقویت صلح به توافق برسند. دوم، قدرت های بزرگ نمی توانند ملاحظات قدرت را به كناری نهاده و برای ارتقای صلح بین المللی تلاش كنند چرا كه نمی توانند مطمئن باشند كه تلاش هایشان به ثمر خواهد نشست. چنان چه كوشش های آنان با شكست مواجه شود احتمالاً باید برای بی توجهی به موازنه قوا بهای گزافی بپردازند. زیرا هیچ اقتدار مركزی در نظام بین الملل وجود ندارد تا به استمداد به آن روی آورند. ( مرشایمر 59:1389) بنابراین از دید مرشایمر تنها راه دست یابی به امنیت و ایجاد نظم دست یابی به هژمونی است. در جست و جو و كندوكاو رویداهای بین المللی ذهن به این نتیجه رهنمون می شود كه این رویدادها را بیشتر در چارچوب نظری واقع گرایی می توان توضیح و بررسی كرد. بنابراین همچنان نظریه غالب برروابط بین الملل و الگوی امنیتی حاكم موازنه قواو واقع گرایی است. از دید واقع گرایان اصول اخلاقی جایگاهی ندارد و به آن به دید تر‍دید نگاه می كنند همچنان كه كیسینجر در رابطه با كردهای عراق بیان می كند: كه هدف ما رسیدن به اهداف مان است نه حمایت از گروه یا ملتی كه بر آنها ظلم شده یا می شود این گفته به خوبی اصول اخلاقی را از دیدگاه واقع نگری بیان می دارد. واقع نگری به رهبران كشورها هشدار می دهد تا منافع خود را در راه پایبندی به دیدگاه های مبهم اخلاقی قربانی نسازد. در رابطه به تحقیق حاضر از چارچوب نظری نو واقع گرایی تهاجمی مرشایمر برای توضیح آن استفاده شده است. به اعتقاد واقع گرایی تهاجمی ساختار نظام آنارشیك است ویژگی ساختار آنارشیك را نا امنی و ترس تشكیل می دهد بنابراین قدرت ها در پی افزایش قدرت نسبی خود سعی بر كاهش قدرت رقبایشان است. همچنین رئالیست تهاجمی تمایلات هژمونیك قدرت های بزرگ را با اهمیت می داند آنها در جستجوی سیطره ی حداكثری بر منابع ثروت جهانی و ... در منطقه خود و تفوق بر رقبا هستند، در این باره میتوان به اهداف آمریكا و همچنین اسرائیل در دست یابی به منابع نفتی و آبی غنی در كردستان عراق اشاره كرده كه در این راستا شركت های آمریكایی با سرمایه گذاری و همچنین سیاست های دو كشور اسرائیل و آمریكا در جهت دست یابی و كنترل منابع این منطقه می باشد. از دیدگاه واقع گرایی تهاجمی ترس زمان و مكان های متفاوتی دارد اما هرگز اهمیت خود را از دست نمی دهند. از نظر قدرت بزرگ بقیه ی قدرت ها تهدید محسوب می شوند. دولت های بزرگ در پی فرصتی هستند تا توازن و تحول برآمده را به نفع خود بر هم زنند. در نتیجه ی چنین نگرشی با از بین رفتن رژیم بعثی صدام حسین كه مخالف اسرائیل بود و همچنین با توجه به اینكه حكومت اقلیم كردستان در وضعیتی مشابه خود اسرائیل قرار داشت این كشور در صدد نزدیكی به اقلیم كردستان برآمده و در زمینه های گوناگون سیاسی و اقتصادی به دنبال گسترش نفوذ خود می باشد. همچنین اقلیم كردستان با توجه به اینكه در منطقه ای محصور شده كه دسترسی به آبهای آزاد ندارد كاملاً شكننده می باشد علاوه بر آن این اقلیم درصدد دست یابی به اهداف آشكار و پنهان خود درصدد موازنه است كه در این صورت است كه با نزدیكی به اسرائیل و آمریكا درصدد دستیابی به امنیت و بقاء می باشد. در رئالیست تهاجمی مرشایمر اصل در شناسایی خطرات بالقوه و مقابله با آن است. از منابع نا امنی تردید در مورد نحوه ی به كارگیری منابع در آینده از سوی كشورهاست. در این باره قدرت های بزرگ دو مانور كاملاً متفاوت و تاریخی جهت بازداشتن هژمون های بالقوه اتخاذ می كنند كه 1. موازنه خارجی است و 2. احاله مسئولیت در این حالت قدرت بزرگ برای اجتناب از جنگ با قدرت بالقوه وارد جنگ نمی شود بلكه بازیگران دیگر را كه منافع آنها در معرض خطر قرار گرفته را تشویق به این كار می كند و هزینه هایی را نیز می پردازد. بنابراین دولت ها باید دو كار انجام دهند كنترل هژمون در سطح منطقه كنترل هژمون در سطح بین الملل ایران در منطقه خاورمیانه یكی از قدرت هایی است كه از توانایی های لازم ( بالقوه) برای تبدیل شدن به هژمون برخوردار می باشد. دشمنی و تقابل گویی جمهوری اسلامی ایران با آمریكا و اسرائیل ترس این دو قدرت را برانگیخته است. بنابراین برنامه ها و استراتژی های این دو قدرت در راستای كنترل هژمونی ایران در منطقه می باشد. آمریكا در این راستا دو مانور را در مقابل قدرت گیری جمهوری اسلامی اتخاذ نموده است. موازنه ی خارجی : از طریق شورای همكاری خلیج فارس و دشمن قلمداد كردن ایران نسبت به دول عربی منطقه احاله مسئولیت : تقابل گویی كشورهای عربی سنی مذهب منطقه با ایران شیعی و همچنین اقلیم كردستان عراق و تأثیر آن بر كردهای ایران و كمك به گروهك های ضد انقلاب و تجزیه طلب كرد از جمله ( دموكرات، كومله، پژاك). همچنین با توجه به دیدگاه مرشایمر بهترین گزینه برای رژیم صهیونیستی درصدد تحقق هدف بقاء خود رسیدن و دست یابی این رژیم به هژمونی منطقه می باشد. این رژیم درصدد دست یافتن به متحدان در منطقه می باشد تا به موازنه مقابل دول همسایه و دشمن دست یابد. فصل سوم شرایط تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و ژئوپلیتیکی کرد کردها از افسانه تا تشکیل دولت اقلیم بی شک تاریخ تمدن انسان، کمتر از تاریخ زندگی وی روی کرۀ زمین است. گرچه هر روزه آثار و مدارک بیشتری کشف می گردد و گویای این واقعیت است که بیش از صد هزار سال است که بشر، این کرۀ خاکی را تسخیر کرده و روی آن زندگی می کند ولی مدراک موجود دال بر وجود فرهنگ و تمدن امروزی در آن زمان نمی باشد. این مدارک تنها وجود انسان را نشان داده و قادر به توضیح تمام زوایای اجتماعی و مدنیت آنان نیست. یکی از نشانه های تمدن وجود سواد و نوشتار می باشد که وجود آن در گذشته ی دور به اثبات نرسیده و مجسمه ای سنگی یا تکه ای سفال، به طور کامل ما را به هدف نمی رساند. برای تشخیص نژاد ملل مختلف نمی توان بیشتر از 3500 سال قبل از میلاد به عقب برگشت، بیش از آن بر اساس حدس و گمان بوده و آنهم ما را به هدف نخواهد رساند. در موضوع نژاد از لحاظ جامعه شناسی و از خلال تصورات جمعی واحد بعد سیاسی است. تمایز نژادها، عامل مهمی در ایجاد و تضاد سیاسی هستند. البته باید در نظر داشت که تضاد، ناشی از طبیعت فیزیولوژیک نژادها نیست، بلکه از تصورات ذهنی جامعه در باب نژادها نشأت می گیرد. این تصورات ذهنی جمعی خود از موقعیت های اجتماعی و روانی به وجود می آیند.» (دوورژه 1349: 24 و 23) دربارۀ اصل و منشأ کردها همانند سایر اقوام و ملل دیگر منطقه اطلاعات دقیقی در دست نیست. در این باره نظرات متفاوت و گوناگونی ابراز شده است. مینو رسکی محقق مشهور در مورد تاریخ کُرد می نویسد؛ «دودمان و اصل کردها و یا به عبارتی دقیق تر، ظهور اولیه ی آنان در کردستان، یکی از موضوعاتی است که همچنان محل بحث و مناقشه بوده است. و آراء و دیدگاه های متناقضی دربارۀ آن ابراز شده است.» (مینو رسکی 1381، 32) 3.1 اعقاب کرد از دید افسانه دربارۀ اصل و منشأ کرد افسانه هایی از طرف اقوام همسایه با کرد آورده شد که هیچ مبانی واقع گرایانه نداشته و اکثراً در خدمت این قوم محصور در کوهستان سخن رانده اند. دراین جا به چند نمونه اشاره می شود؛ امیر شرف الدین خان بتلیسی در کتابش تحت عنوان «شرفنامه» که آن را درسال 1516 تألیف کرد، و اثری درباره تاریخ ملت کرد است به افسانه ای دربارۀ ضحاک اشاره می کند؛ که ضحاک دو تا مار به شانه هایش داشت و این مارها فقط با خوردن مغز سر جوانان آرام می شدند و هر روزه برای آرام کردن آنها باید دو جوان را قربانی می کردند و مغز آنها را به خورد مارها می دادند. که دو بزرگ مرد درباره ضحاک تدبیری می اندیشند و آشپز دربار ضحاک می شوند. یکی از آنها «ارمایل» و دیگری به نام «گرمایل» بود. آنها از دو جوانی که باید قربانی می کردند هر روزه یکی را نجات داده و مغز سر دیگری با مغز گوسفند قاطی کرده و به خورد مارها می دادند. بنا بر این جوانان نجات یافته را به کوه می بردند و بز و میش در اختیارشان می گذاشتند تا امرار معاش کنند. بعدها از نسل این جوانان نجات یافته از چنگ ضحاک کردها به وجود آمدند. (نیکتین 1378؛ 60-51) حکیم ابوالقاسم فردوسی در کتاب مشهور خود شاهنامه نیز به این داستان اشاره کرده است و همین داستان را در قالب شعر روایت کرده است. یک روایت ارمنی دربارۀ منشأ قوم کرد چنین می گوید: «کردها فقط در قرن دهم ظاهر شدند وقتی در قرن دهم بنیان سلطه ی اعراب شروع به تزلزل کرد، و امیران زیادی در کشورهای مختلف ظهور کردند. قوم سیت که در آن سوی دریای خزر سکونت داشتند به ایران و به کشور ماد حمله ور شدند، بسیاری از اماکن را گرفتند و به کیش و آیین فارس ها و مادها در آمدند. و در مذهب و زبان مانند ایشان شدند.» (نیکتین 1363؛ 62) ابن کلبی در کتابش می گوید: الاعرابٌ الکفاد من الااکراد: یعنی عرب ها نوادگان کردها هستند. علاوه بر این موارد افسانه های دیگری که نشأت از نفرت بیگانگان در مورد قوم کرد هستند این چنین بیان می دارند که؛ محمد افندی در کتاب «تاج العروس» درباره نسب کردها می نویسد: «الاکراد طایقه من الجن» ابو معین نسقی در کتاب در بحر الکام می نویسد: کردها از تجاوز جنیان به حرمسرای حضرت سلیمان به وجود آمده اند. مسعودی در کتاب «مروج الذهب» می گوید: چون سلیمان از قدرت افتاد، شیطان بر جلود آدمیان بر کنیزکان سلیمان دست یافت و آنان بار دار شدند و چون سلیمان قدرت یاقت به آن کنیزکان فرمود «کَرَدواهٌنَّ الی الجبال و الاودیه» آنها را طرد کنید و به کوهستان ها و دره ها رها سازید. بچه های به دنیا آمده را کرد نامیدند. (مک داول 1380: 44) بر اساس افسانه ای دیگر: قوم کرد سابق دو تیره بودند، میلان و زیلان، که میلان از عربستان آمده اند و زیلان از شرق که میلانی ها مشهورتر بودند (زکی 1378: 52) همچنین دربارۀ عدم اتحاد کردها افسانه ای ساخته اند که می گوید: وقتی که پیغمبر (ص) ظهور کرد، همه شاهان و شاهزادگان جهان در ابراز اطاعت بر یکدیگر پیشی گرفتند اوغوز خان که بر ترکان سلطنت می کرد یک شاهزاده کرد اهل بغداد را که ضمین نام داشت، نزد پیغمبر (ص ) فرستاد. پیغمبر (ص) به محض دیدن آن غول هیولا که چشمانی گیرا و رنگ و روی کدری داشت وحشت زده شد. ایشان از ملیت او پرسید، وقتی که فهمید او کرد است. دست دعا بر درگاه خدا برداشت و از او خواست که هرگز نگذارد چنین دشمن هولناکی یک روز بدل به یک ملت متحد شود و این است دلیل نفاق های بی پایان که در میان کردان وجود دارد. (کوچرا 1377: 10) در مقابل کردها این افسانه ها را تکذیب کرده و معتقدند که منشأ و پیامبر دین حنیف ایراهیم و همسرش سارا کرد بوده اند. که «مک داول» می گوید: یک افسانه مدعی است که سارا زوجه ابراهیم کرد بوده است. (مک داول 1380: 44) 3.2 منشأ کُرد از دید واقعیت می توان گفت آریاییها 3500 سال پیش از میلاد از جنوب روسیه به سوی شمال و دریای سیاه مهاجرت کردند و بعد از ورود به غرب آسیا به دو گروه تقسیم شدند. گروهی به طرف اروپا رفته و ملتهای اروپایی را تشکیل دادند و گروه دوم از دشتهای جنوب روسیه به سوی غرب میانه و غرب نزدیک رفته تا جنوب هند رسیدند. آن دسته که به سوی آسیا آمدند در ترکستان امروزی روسیه مستقر شدند و حدود 2 هزار سال در آن محل ماندگار شدند سپس به سوی جنوب ایران روی آوردند. آنها نیز مدتی بعد به دو گروه تقسیم شدند. یک گروه از طریق هیمالیا به طرف هند رفته در پنجاب اقامت گزیدند. و ملت هند را تشکیل دادند. گروه دوم در فلات ایران پراکنده شده و به نام ایرانی شناخته شدند. برخی از محققین این نظریه را مورد تأیید قرار داده و همچنین معتقدند که قوم آریایی در ایران سه گروه شدند ماد، پارس و پارت که مادها در غرب ایران ساکن شدند و کرُدهای امروزی از اعقاب مادها هستند. نیکتین به چند نفر از مؤرخان اشاره می کند که معتقدند قوم کرد آریایی تبار و از نژاد هند و اروپایی است. از جمله: محمد عونی بر عقیدۀ هند و اروپایی بودن کرد است (نیکتین: 1363: 61) و همچنین «سید حسین فرئی «غنچۀ بهار» معتقد به هند و اروپایی بودن کرد است.» (نیکتین 1363: 61) کوچرا در این باره می گوید: این واقعیتی است که کردها با ملل مجاور خود متفاوت می باشند آریایی نژاد و در عین حال از اعراب سامی و ترک های مغول متمایز هستند. (کوچرا 2000 : 22 ) بنا به گفته های محققین و مؤرخین چون «دمرگان» و «مادیسون» مادها شاخه ای از نواده های گوتی و کاسی ها می باشند. (نوری 1361: 66) مؤرخین ایرانی چون مشیرالدوله معتقدند که قوم کرد همان مادها هستند. (مردوخ 1371: 1 -2) بابا مردوخ کردستانی به نقل از پروفسور مینو رسکی می نویسد: خیلی محتمل است گروه کرد از طرف شرق یعنی ایران امروز به طرف غرب یعنی کردستان کنونی آمده و سکونت گزیده باشند، با این حال آمدن این گروه کرد مانع از آن نیست که در هنگام آمدن ایشان یک گروه دیگر کرد و یا چند فرقه ی دیگر مختلط با هم به نام کاردو، مثلاً در کردستان مرکزی، زندگانی کرده و بعد با کرد جدید امتزاج یافته باشند. (مردوخ 1379: 36) بنا به عقیدۀ مردوخ: گروه کرد مردمانی هستند آریانژاد، از جنس هند و اروپایی ، که در یک عصر غیر معمولی، یعنی چند هزار سال پیش از میلاد مسیح به اماکن و اراضی کنونی که در جنوب ارمنستان واقع است و کردستان نام دارد آمده اند. (مردوخ 1379: 35) به هر حال از آثار طبیعی و نشان های سیاسی چنان استنباط می شود که روایات مذکور هر چند بر حسب ظاهر با هم مخالف اند، اما برحسب واقع، گویای اختلافی نداشته باشند یعنی آمدن کرد از شمال و از شرق هر دو درست باشد. به این ترتیب که یک قسمت از طرف شمال به آرارات آمده و از آن جا سرازیر شده، دو دسته شده اند یک دسته از سواحل فرات و امتداد جبال توروس تا سواحل دریای مغرب و سوریه و شامات پراکنده شده و دسته ی دیگر هم در امتداد سلسله جبال زاگرس و حوزه ی دجله تا خلیج فارس و سواحل دریای عمان رفته اند. قسمت دیگر هم از طرف مشرق، یعنی آسیای مرکزی به جانب باختر و جنوب دریای مازنداران و نواحی آذربایجان و منطقه اسپهان و همدان و کرمانشاهان و لرستان تاخته اند. چنان که قسمت اول را گودی یا گوتی گفته اند منسوب به جبل جودی به معنی آرارات. و قسمت دوم را کورتی گفته اند یعنی منسوب به کرد. که بعد پارسیان آنان را سیرتی نامیده اند. و اخیراً در قرن نهم قبل میلاد همان طور که هرودوت می گوید خود را ماد نامیده اند. به طور کلی دربارۀ منشأ و اصل کرد می توان گفت که: قبل از ورود آریایی ها به منطقه بومیهایی چون: لولو، گوتی، کاسی، ماننایی، آئیری کاردو و کارداخی و هوری و عیلامی و آشوری در این منطقه ساکن بودند که بعد از ورود آریایی ها به منطقه در طول زمان با هم مختلط شده و زبان و فرهنگ و نژاد واحدی را به وجود آوردند که بعدها این نژاد به نام کُرد معروف گشت. و کرد فعلی بازمانده همین اختلاط قومی سده های باستان در منطقه است. به طور کلی برای کردهای قبل از ظهور اسلام مردوخ کردستانی در کتاب خود «تاریخ مردوخ» چهار دوره را ذکر می کند که به طور اجمال بدان پرداخته می شود: دوره ی اول: دوره ی پیش از تاریخ، از چند هزار سال پیش از میلاد مسیح تا سال 3600 ق. م. که سلطنت «نارامسین» پسر ساراگون اول به دست عشایر گوتی، یعنی اکراد آراراتی منقرض می شود و سلسله ی سلاطین گوتی شروع می شود. که متجاوز از دو قرن، بر شومیر و آکاد حکومت می راندند. دوره ی دوم: از سال 3600 تا 853 ق. م. یعنی دوره ی روابط اکراد با شومیر و آکاد و کلده و آشور و عیلام، از زمان سلطنت «نارامیسن» تا ظهور کیقباد کرد، یعنی زمان تشکیل دولت ماد، که پارس هم در این دوره جزء ماد است. دوره ی سوم؛ از سال 853 تا 550 ق.م. یعنی دوران سلطنت ماد تا ظهور کیخسرو کبیر (سیروس اعظم) یا کوروش کبیر، که دولت ایران از این زمان آغاز می شود و گروه ماد در این دوران جزء ایران می گردد. دوره ی چهارم: از سال 550 ق. م. تا دوره ی اسلامی، یعنی از زمان کوروش کبیر تا هنگام تفکیک اکراد از غرب ایران، که کرد در این دوره گه گاهی حاکم و گاهی به عنوان نیروی دوم حاکمیت در می آید. بعد از اسلام با ظهور اسلام و در زمان فتوحات مسلمین در دوره ی خلافت، خلیفه ی دوم و سوم و با فروپاشی ساسانیان توسط ارتش مسلمین، مناطق کردنشین بدست سپاهان اسلام می افتد ومردم کرد هم پذیرای آیین جدید محمد (ص) می گردند، در دوران خلافت مسلمانان سرزمین اکراد بخشی از سرزمین اسلام بود. در دوران امویان و عباسیان هر چند مناطق کردنشین دارای امارتهایی محلی بودند ولی در کل تحت نظارت مرکزی خلیفه بودند. با فروپاشی نظام خلیفه هر چند برخی از حکمرانان مثل سلطان صلاح الدین و کریم خان زند کرد بودند اما حکومت آنها صبغۀ ملی نداشت. در کل باید خاطر نشان کرد که مناطق کردنشین نیاز بر موقعیت جغرافیایی کوهستانی از آن برخوردار بود، اکثر مناطق کردنشین دارای حکومت های منطقه ای بودند. 3.3 زبان بر اساس پژوهش های علمی و زبان شناسی و نیز تحقیقات خاور شناسان زبان کردی امروز بازمانده و تطور یافته ی یکی از شاخه های خانواده ی زبان های آریایی است و به دلیل انطباق مناطق کردنشین امروز در خاورمیانه با حوزه ی جغرافیایی محل سکونت مادها، این نظریه قوت می گیرد که زبان کردی دنبالۀ زبان مادی باستان است. «نزدیکترین زبان به زبان کردی، زبان فارسی است و این شاید بزرگترین دلیل برای کسانی است که زبان کردی را بخشی از زبان فارسی می دانند. (رحمانی 1389: 58) اما زبان کردی، زبانی مستقل است که شاخه یا بخشی از زبان دیگر نیست برای اثبات این مدعا می توان به واج شناسی (Phonology) و دستور زبان صرف و نحو و معنی شناسی (Semantic) زبان کردی توجه کرد. که تفاوت زبان ها در این نکات است و زبان کردی در این حیطه تفاوت زیادی با زبان فارسی و سایر زبان ها دارد. بعضی از دانشمندان را عقیده چنان است که گاثه ی زردتشت به زبان مادی است و نیز برخی بر آنند که زبان کردی که یکی از شاخه های زبان ایرانی است از باقیمانده ی زبان ماد است. (بهار 1349: 5) پروفسور سایس می گوید: مادها عشایر کرد بودند که در شرق آشور زندگی می کردند و سرزمینشان تا جنوب دریای خزد ادامه داشت. برخی از مستشرقین و محققین معتقدند که زبان مادها همان زبان کردی امروز است. (زکی 1377: 68) دار مستر ایران شناس معتقد است: «آوستا» در زبان مادها فرود آمده و زبان مادی همان زبانی است که اوستا بدان نوشته شده و زبان کردی را می توان بقایای زبان مادی و پهلوی دانست. (زکی 1377: 60) این نظریه از طرف هوارت و دار مستر و بعضی دیگر از متخصصین تأیید شده و نتیجه این است که زبان اوستای زردتشت، زبان کردی مادی است. (مردوخ کردستانی 1379: 54) مینو رسکی بر این عقیده است که تمام لهجه های بازمانده در زبان کردی امروز از زبان پایه قدیم و نیرومندی نشأت گرفته اند و آن زبان مادی است. (ادموندز 1367: 13) حسن ارفع می گوید: لهجه های زبان کردی به دقت مورد مطالعه قرار گرفت و معلوم شد که این لهجه عموماً شبیه فارسی جدید بوده و یحتمل دارای ریشه ی مشترکی که عبارت از زبان پهلوی ساسانی است می باشد (ارفع 1382: 21) استرابون جغرافی دان یونانی می گوید: پارس و ماد زبان همدیگر را به خوبی می دانستند. پس معلوم می شود که زبان پارس و ماد به هم نزدیک بوده اند مانند زبان فارسی و کردی امروز. (مردوخ کردستانی 1379: 54) اکثر تواریخ هم مصرح اند به این زبان مادها همین زبان کردی بوده است. چنان که زند و اوستا که به زبان مادی نوشته شده خیلی نزدیک به لهجه ی کردی است. (مردوخ کردستانی 1379: 54) بر طبق تحقیقات سپایزار، طوایف اربعه ی منظومه ی زاگرس، اکراد قسمت آرارات که عبارت از لولو، گوتی، کاسی و شوبارو هستند هر یک دارای یک زبان مخصوص بوده اند ولی به همدیگر نزدیک بوده اند مانند طوایف اکراد امروز که هر چند شاخه و به کلمات متفاوتند ولی اصول کلمات در زبان همه یکی است. (مردوخ کردستانی 1379: 53) ادموندز می گوید: به گمان من بنا بر جهات و موجبات جغرافیایی و زبان شناسی می توان گفت: کردهای امروزی نمایندگان مادها و سومین سلطنت بزرگ شرق هستند. (ادموندز 1367: 13) آنچه مسلم است زبان کردی دارای یک مجموعه قواعد و تعریف های صرفی و نحوی برجسته و چشمگیر است که ویژه ی این زبان می باشد و همین ویژگی های خاص صرف و نحوی آن را از سایر زبان ها هم جوار و موازی خود جدا می سازد و اطلاق یک زبان مستقل را بر آن توجیه می نماید و به همین اعتبار، در حوزه ی علم زبان شناسی، کردی را«زبان» می نامند، نه «نیم زبان» یا «لهجه» یا «گویش». طبق آن چه گروهی ناآگاه به علم زبان شناسی می پندارند.» (رخزادی 1386: 16) حسن ارفع می گوید بزرگترین نقطه اشتراک ملیت کرد زبان اوست. (ارفع 1382: 22) زبان کردی امروز با دامنه ی وسیع و متنوع و بالغ بر 40 میلیون نفر گوینده دارای 4 شاخه اصلی و چندین گونه و صدها لهجه است که در همۀ شاخه ها دارای آثار مکتوب غنی در زمینه های گوناگون علمی، تاریخی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، ادبی و فرهنگی می باشد و روز به روز بر غنا و توسعه و بالندگی آن افزوده می شود. (رخزادی 1385: 16) اکثر آشنایان به زبان کردی، این زبان را به چهار شاخه تقسیم کرده اند. شاخه ی کرمانجی شمالی یا کردی باکور: این شاخه به لهجه ها یا گونه هایی تقسیم می شود؛ شمدینانی،بادینانی، بوتانی، جزیری، حکاری، روژآوایی، بایزیدی. متکلمان این گویش ها در کردستان ترکیه، سوریه، شمال کردستان عراق، کردستان ایران (ارومیه، ماکو، سلماس) و کردهای ارمنستان و آذربایجان، ترکمنستان، قوچان، شیروان و بجنورد هستند. کرمانجی جنوبی یا ناوه راست (سورانی) شاخه های این گویش عبارتند از: مکریانی، سورانی خاص، سنندجی (اردلانی)، جافی، گرمیانی حوزه ی جغرافیایی این گویش و شاخه های آن در ایران: مهاباد، بوکان، سردشت، اشنویه، پیرانشهر، نقده، سقز، بانه، تکاب، سنندج، دیواندره، کامیاران، لیلاخ، جوانرود، روانسر سرپل و ذهاب، ثلاث باباجانی. در عراق: سلیمانیه، کرکوک، اربیل، موصل، روانذر، چم چمال، شقلاوه، کویه، قلعه دزه، کلار، کفری. کرمانشاهی. یا کردی باشور؛ این شاخه نیز دارای گونه های زیر است؛ کرمانشاهی، کلهری، لری، لکی، فیلی، بختیاری، کهکیلویه ای، مام حسنی. حوزه ی جغرافیایی این شاخه در ایران: کرمانشاه، دالاهو، صحنه، کنگاور، قصر شیرین، هرسین، سنقر، کلیایی، اسلام آباد، قروه، بیجار، ایلام، ایوان، آبدانان، مهران، دهلران، لرستان، پشنکوه، پشیکوه. در عراق خانقین و پیروان ایزدی. گورانی. زازایی یا هورامی. این شاخه نیز دارای گونه های زیر می باشد؛ هورامی یا گورانی و زازایی. حوزه جغرافیایی این گویش در ایران؛ مریوان، پاوه، نوسود، نودشه، اوامان تخت .ژاوه رود، گاوه رود، اهل حق دالاهو، ریژآو، قلعه ی قروه و سر پل ذهاب. در عراق: حلبچه، بیاره، تویله، منطقه زنگنه، وکاکه یی در کرکوک، موصل و زنگیها. در ترکیه: بین گول، درسیم، خارپوت، معدن، ارزنجان، دیاربکر، اورفا، بتلیس، مووش. هورامی یا گورانی قبل از کرمانجی مکتوبات داشته و اکثر شاعران (کرد) به این لهجه دیوان خود را سروده اند در واقع اورامی یا گورانی زبان شعر است. تفوّق کرمانجی با تحول در کردستان عراق همراه بود. که باعث شد این لهجه به صورت رسمی در مدارس و مکتوبات جایگزین شود. (ارفع 1382: 22) می توان گفت که زازا به وسیلۀ کرمانج ها و کرمانجی به وسیلۀ گورانی ها و گورانی به وسیلۀ کل کردها فهمیده می شود. (ارفع 1382: 22) آنچه امروزه به عنوان گویش معیار در زبان کردی شناخته می شود و تمام کرد زبان ها با آن آشنایی دارند. گویش کرمانجی ناوه راست یا سورانی است. که این امر نیز به خاطر موقعیت جغرافیایی است که ما بین سه کشور ترکیه و عراق و ایران قرار گرفته و با تمام کردهای شمالی و جنوب و غرب و شرق ارتباط دارند. 3.4 خط کردها دارای خط مخصوصی نبوده اند. هنگام ایجاد خط میخی کردها و پارس ها هر دو بالاتفاق تحریرات خود را با خط میخی نوشته اند. نولدکه می گوید: اگر کتیبه هایی از کرد بدست بیاید تصوّر می رود که از حیث زبان و خط عین کتیبه های شاهان هخامنشی باشد.(مردوخ کردستانی 1379: 52) در کتاب شوق المستهام فی معرفه رموزالاقلام، تألیف احمد بن ابی بکر بن وحشیه نبطی کلدانی، مذکور است که، در حدود قرن دهم قبل از میلاد یک نفر ماسی سورات نام، حروفی را بر طبق مخارج ابجدی اختراع کرده و با آن افکار خود را رقم کرده است. بعد اکراد هم غالباً با همان حروف کتابت کرده اند. حروف مذکور که مشهور به حروف ماسی سوارتی است، تقریباً شبیه به حروفی است که در قرن ششم میلادی اختراع شده است و آن را حروف اوستایی می گویند. (مردوخ کردستانی 1379 : 52) تا نزدیکی اسلام خط ماسی سوراتی در میان کردها معمول بوده و همچنین از خطوط یونانی، آرامی سریانی، استفاده می کردند که قباله ی اجاره نامه که در سال (22 ـ 21) ق. م اورامان این امر را اثبات نموده اند. که در زمان بهمن سوم از نسل اسفندیار سر سلسله ی سلاطین اورامان نوشته شده است.(مردوخ کردستانی 1379: 23) با ورود اسلام به مناطق کردنشین خط کوفی اسلامی جایگزین خطوط دیگر می شود و بنا بر این این خط، خط زبان و دین مردمان کرد زبان می گردد. از این زمان به بعد نوشته هایی که به زبان کردی بر جای مانده، با این خط نوشته شده اند. بعد از فروپاشی عثمانی و تغیر الفبای عربی به لاتین در کشور تازه تأسیس ترکیه، کردهای شمال مناطق کردنشین در قلمرو ترکیه و ارمنستان نیز بالطبع دول مطبوع خود از الفبای لاتین استفاده کردند. در حال حاضر نوشته های کردی در مناطق کردنشین ایران، عراق سوریه با الفبای عربی نوشته می شود. البته الفبای کردی دارای تمایزاتی با الفبای فارسی و عربی نیز می باشد. که این امر به خاطر تمایز بین حروف ها و مصوت های این زبان است. 3.5 مذهب زند اوستا، کتاب مقدس زرتشتیان در مورد معتقدات قدیم اقوام آریایی (ماد و پارس و وابستگان آنان) می نویسد: معتقدات این اقوام بر دو پایه وجود داشت، نیکی و نیکوکاری و بدی و تاریکی، آن قسمت از طبیعت مثل روز و روشنایی و باران و ... که به درد انسان می خوردند، جزو خیرات و نیکی ها و آن چیزها که ضرر و زیانی برای انسان داشتند، مثل مرض و مرگ و خشک سالی و کمیابی و گرانی و بلایای مختلف زاییدۀ بدی و تاریکی بودند خیر و نیکی را می پرستیدند و عبادتش می کردند و از بدی و تاریکی می ترسیدند و برای اینکه از آنان ضرری نبینند، به ورد و دعاهایی پناه می بردند که بعدها به سحر و جادو بدل شدند. (زکی ها 1378: 198) برخی از مورخین می نویسند: پرستش خدایانی نظیر رعد و آفتاب در پیش ایرانی ها، اهمیت زیادی داشتند و معتقد بودند که آفتاب، چشم آسمان و رعد و برق هم پسر اوست. خلاصه آریایی های ایرانی هم مثل هندی ها، عناصر مختلفی را پرستش می کرده اند و بعدها توسط زردتشت، به عقیده ی یکتا پرستی رسیده اند. (زکی 1378: 198) مذهب زردتشتی؛ زمان و زندگانی زردتشت که پیامبر و مرشد فوق العاده ای از اقوام آریایی است، به درستی معلوم نیست و نمی دانیم از کجا و از چه قومی بوده است. علما و دانشمندان و مؤرخین، در این مورد نظر یکسانی ندارند و در بین آنان مستر جاکسن که واقعاً متخصص تحقیق در مذهب زردتشت است، معتقد است که زردتشت، در نیمۀ دوم قرن هفتم پیش از میلاد به دنیا آمده و در اواسط قرن ششم پیش از میلاد در گذشته است. که البته این نظریه هم قطعی نیست. اما بنا به روایات، باید در حوالی دریاچه ی ارومیه متولد شده و به ارشاد مردم پرداخته باشد. (زکی 1378: 199) طبق آیین زردتشت، به روایت کتاب اوستا و کتابچه های دیگر پهلوی، جهان بر پایه ی دو نیرو قرار دارد، روشنایی و تاریکی که این دو نیرو همیشه با هم در جنگند و گاه این و گاه آن بر دیگری تفوق پیدا می کنند. بر این اساس دنیا به دو قسمت تقسیم می شود سپاه روشنایی و سپاه تاریکی. فرمانده سپاه اول، هورمز یا آهورامزدا و ریاست سپاه روم با اهریمن یا انگره مینو است. اهورامزدا، شش معاون دارد که آنها را امشاسپندان یا جاودانان مقدس می خوانند. (زکی 1378: 201) در برابر نیروی هرمز که تعبیر دیگری از یزدان است، خداوند تاریکی اهریمن هم سپاهیانی دارد و معاونانش هم دیو یا دئو خوانده می شوند. در مقابل جاودانان مقدس شش دیو قرار دارند که عفریت نامیده می شوند. کار اهریمن و یارانش جلوگیری از خوبی هاست تاریکی و ویرانی و درد و عصیان و تکبر، پدیده های اهریمنند. انسان اگر دارای سه خصلت نیکوی (گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک) باشد، عالمی که بر آن وارد خواهد شد، بهشت ئنهوهیشت است. روح گنهکار به دنیای رنج و درد پای خواهد نهاد. (زکی 1378: 202) دربارۀ آیین قبل میلاد ماد، اطلاعات دقیقی در دست نیست. بعضی از محققین معتقدند که مادها اهورامزدا را می پرستیدند، اما خرافات و افسون زیادی را بر آن افزوده بودند و زردتشت که خود مادی بود، برای اصلاح این آیین قیام کرد. اما مغ ها مانع کارش شده و وی ناچار به مهاجرت به سرزمین باختر شد. ولی پس از موفقیت آیین وی و به رسمیت شناخته شدنش از طرف هخامنشیان، قوم ماد هم با توابعش از جمله کردستان این آیین را پذیرفتند. (زکی 1378: 204) آثار و آتشکده هایی که در اماکن کردنشین موجود و باقی هستند. دلالت دارند بر این که کردها آتش پرست بوده اند. به طور کلی از علایم و آثار و افسانه های کردی می توان حکم کرد که کردها در ابتدا، تنها پرست بوده، بعد آتش پرست شده اند. (مردوخ کردستانی 13798: 63) اخیراً یک پوست پاره در سلیمانیه به خط پهلوی به دست آمده که در آن چند شعری بر سبیل مرثیه و نوحه نوشته شده، آن اشعار هم دلالت دارند بر این که اکراد در آغاز سرایت اسلام به خاک کردستان دارای آیین زردتشت بوده اند و اهورامزدا را پرستش می کردند. در آن اشعار حمله ی اعراب را به خاک کردستان شرح می دهد. که قراءو قصبات را تا نواحی شهر زور خراب کرده اند و آن اشعار از این قرارند. هـورمـزگان رمـان،آتـران گوژان ویـشان شارده وه گوره گوره کـان زور کـار ارب کـرد نــه خـــاپور گنـــا پالــه ی هتـــا شـــاره زوور شنـو کنیــکان دیــل بشینــــامیــــرد آزا تــلی ژ روی هو ینــــا روشت زرد شتــر مانوه بـی کس بزیــکا نیـــکا هـورمز و هـو یچــکس ترجمه: هورمزگان یعنی هور مسجدها خراب شدند. آتش ها خاموش گشتند. بزرگ، بزرگ ها خود را پنهان کردند. عرب ستمکار دهات شهر را تا شهر زور ویران کردند. زنان و دختران به اسیری رفتند. دلیران از روی خون غلتیدند. روش زردتشت بی کس ماند. هورمز به هیچکس رحم نکرد. (مردوخ کردستانی 1379: 63) عقاید علی اللهی یا اهل حق: مردم کردستان شرقی (از غرب فرات به شرق) قبل از ظهور اسلام، دارای عقاید عجیب و غریبی بودند و پس از تسلط اسلام هم پاره ای از این عقاید را کم و بیش حفظ کردند. مثلاً مردم ارنیل ورمال، معتقد به تناسخ بودند و آفتاب را می پرستیدند و پس از گرویدن به اسلام با قبول الوهیت برای حضرت علی (ع) در حقیقت دست به احیاء عقاید قبلی خود دست زدند. اینان معتقدند همچنان که حضرت جبرئیل در شکل دحیه کلبی ظاهر شد، پس حلول روح در جسم دیگری نیز امکان پذیر است. پس خدای تعالی هم ممکن است در یک شکل جسمانی ظاهر شود. بنا بر این خداوند بزرگ برای ابراز لطفی فوق العاده در حق بنی نوع بشر تصمیم گرفت در جسم حضرت علی (ع) حلول کند. بر این باورند که حضرت محمد (ص) نیز از طرف حضرت علی (ع) به این مقام برگزیده شده است. از این طایفه شخصی به نام احمد گفته قرآنی که در دست است قابل اعتماد نیست، زیرا این، آن کتابی نیست که علی (ع) برای پیغمبر (ص) فرستاده است، بلکه آن را سوزانده اند و این قرآن موجود، از طرف ابوبکر و عمر و عثمان (رض) تنظیم شده است. این عقیدۀ نادرست، از علاقه به اهل بیت آغاز و به خدایی حضرت علی (ع) رسیده و به تدریج به عقیده ی قدیمی آفتاب پرستی برگشته است. اینان بر این عقیده اند که حضرت علی (ع) عروج کرده و به داخل آفتاب رفته است و بدین ترتیب آفتاب پرستی را در رنگ اسلام احیاء کردند. اینان مردم را از خوردن گوشت منع کردند و به خوردن گوشت دوستداران ابوبکر و عمر و عثمان تشویق نمودند و این نظر خود را هم از قرآن می دانند. (زکی 1378: 206) یزیدی ها یا ایزدی ها. نویسندۀ تاریخ موصل می نویسد: به نظر می رسد نام این عقیده (یزیدی) از الهه این قوم که (یزد یا یزدان) بود. گرفته شده باشد و دادن رابطه بین این نام و نام (یزید بن سلمی) و یا یزید از خلفای اموی (یزید بن معاویه بن ابی سفیان) چنانکه بعضی از مؤلفین نوشته اند، دور از عقل سالم است. (زکی 1378: 206) اساس دین یزیدی را مذهب مانی تشکیل می دهد و برخی می گویند بر می گردد به آیین زردتشت که معتقد به دو خدا بود. بر این اعتقاد عبادت فقط بر آفتاب و شیطان واجب است و همچنان که در آیین زردتشت عقیده بر الهه ی خیر هرمز و الهه شر اهریمن بوده است. اینان نیز به الهه ی خیر معتقدند که نهایت مرحمت نیست ولی بالاتر از همه است، ضمناً به شیطان نیز معتقدند که عامل شر و زیان است. و برای اینکه ضرر و زیان به آدم نرساند باید عبادتش کرد. (زکی 1378: 207) اینان عادات عجیبی دارند، از رنگ سبز متنفرند و از کاهو بدشان می آید حروف ط. و. ش را تلفظ نمی کنند و بار زدن بر اسب و مادیان را درست نمی دانند و هر کس اینها را رعایت نکند مجازات خواهد شد. (زکی 1378: 208) از کرد ها آنان که پیرو این عقیده اند، در حوالی حلب، وان وار ضروم و قست اعظم آنها در ناحیۀ موصل، سنجار و شیخان ساکنند و جمعیتی در حدود 300 هزار نفر دارند. بعضی ها را عقیده بر این است از این یزیدی ها در قفقاز و اطراف بحر خزر در کوهستان آلتای و کامچاتکا و چین نیز با نامی دیگر، زندگی می کنند. (زکی 1378: 206 و 207) بجز عده ای ایزدی که بر آیین گذشته کردها مانده اند، بقیۀ کردها، همگی مسلمانند. عده ای مسیحی در کردستان زندگی می کنند که آنان نیز خود را کرد می دانند غیر از قسمت هایی از پشتکوه و لرستان که مذهب شیعه دارند، بقیه کردها شافعی مذهب هستند. تا زمانی که اختلاف میان شیعه و سنی وجود داشت، شیوخ طریقت از احترام خاصی برخوردار بودند. اما اکنون کمرنگ تر گشته و حس ناسیونالیستی جایگزین آن شده است. به طور کلی کردها حس ناسیونالیستی را بر هر چیز دیگری برتری می دهند. (سجادی 1387: 17) غیر از حدود 000/50 خانوار یزیدی (یا شیطان پرست) یا طاووس پرست نباشد، تقریباً تمام کردها سنی شافعی مذهب اند. و در نواحی اطراف کرمانشاه نیز عده ای کرد شیعه مدهب وجود دارند. با دسنجاتی از سینهاد علی اللهی که در میان آنها زندگی می نمایند. (این فرقه که افراطی ترین تیره اهل تشیع هستند و علی را داماد و عموزاده ی محمد و خلیفه چهارم مسلمین را، مانند مسیح تجسمی از خدا می دانند.) از این تیره عده ای در عراق نیز سکنا دارند. (ارفع 1387: 23) کردها اسلام را بسیار مخلصانه پذیرفتند و از آن به عنوان ابزاری برای تجاوز به سرزمین دیگران بهره نبردند. نقش سلطان صلاح الدین ایوبی در جنگ های صلیبی، که به باز پس گرفتن قدس شریف (بعد از یک قرن که در دست صلیبیون بود) انجامید، نشان دهندۀ خلوص نیت در خدمت به اسلام است. (ابریشمی 1378: 25) 3.6 جمعیت کردها وجود کردها در اطراف ایران، ترکیه، عراق، سوریه و جمهوری های شوروی سابق موجب طرح یک سلسله ملاحظات سیاسی در روابط همجواری و همسایگی می گردد که بدون تردید از اهمیت خاصی برخوردار است. (کاظمی 1370: 31) مسئله سر شماری کردها، یکی از مهمترین مسائلی است که تاکنون به درستی بدان نپرداخته که آن هم چند علت دارد؛ اولاً: در گذشته در هیچ کشوری آماری درست و صحیح وجود نداشته است و کشورهایی که کردها در آن زیسته اند، در مورد آمار خود دچار سرگردانی بوده اند. پس چگونه می توان انتظار آمار درستی در مورد کردها از آنان داشته باشیم یا اگر هر از گاهی سرشماری کرده باشند، نخواسته اند جمعیت واقعی کردها را مشخص نمایند، پس به درستی سرشماری نکرده یا رقم واقعی را اعلام نکرده اند. ثانیاً: کردها نیز در ندادن آمار صحیح مقصرند، چون به صورت روستایی یا کوچ نشین زندگی کرده اند، علاوه بر آنکه حکومت ها ضوابط صحیحی در آمارگیری نداشته اند، کردها نیز از هر گونه همکاری سرباز زده اند. البته این مقاومت و عدم همکاری از اوائل سده ی بیستم با طرح مسئله سربازی اجباری از سوی حکومت ها، رواج یافت که به خاطر فرار و نرفتن به سربازی، از شرکت در سرشماری خودداری کرده اند. واضح است که قبل از این دوره در هیچ کدام از حکومت هایی که مناطق کردنشین را تحت پوشش دارند، سرشماری وجود نداشته است. (سجادی 1387: 16) علاوه بر این کوچ دادن، غارت کردن، قحطی وجود حکام بیش از پیش موجب نابودی کردها شده و از رشد جمعیت آنان جلوگیری کرده است. همچنین آوارگی و دربدری موجب گردید به اقصی نقاط جهان پراکنده شوند و د ر دیار غربت زبان خود را به فراموشی بسپارند که بیش از هر عامل دیگری موجب کاهش آمار آنان شده است. عواملی که کردها را وادار به مهاجرت و آوارگی می کرد؛ کمی درآمد، تنگدستی، بلایای طبیعی و ستم حکام بود. (سجادی 1387: 11) گهگاه مستشرقین؛ هر کدام به دلایلی خاص از جمعیت کردها صحبت کرده اند. عده ای از نویسندگان کرد نیز در کتاب های خود بدان اشاره نموده اند که بیشتر تابع نظر مستشرقین می باشند. مستشرقین نیز خود پیرو نظر حکومت های دارای مناطق کردنشین بوده اند، هیچ کدام از آن نتوانسته اند جمعیت واقعی کردها را اعلام نمایند. پس جمعیت کردها همچون معمایی باقی مانده است. عده ای آنرا 3 میلیون، عده ای 6 میلیون، عده ای 8 میلیون و برخی نیز 10 میلیون قید کرده اند اعلام این آمارها هر کدام به دلایلی خاص بوده است وگرنه هیچ کدام از یک اساس واقعی پیروی نکرده اند. (سجادی 1387: 11) طی ده ها سال سرشماری قابل اعتمادی از کردها به عمل نیامده است بنا بر این شماره جمعیت آنها را تنها می توان به یاری حدس و گمان دریافت (رندل 1379: 6) نکته ی که در مورد آمار جمعیت کردها باید به آن اشاره شود این است که خیلی از این آمارهای ارائه شده قدیمی هستند و تعداد اندکی از آنها متعلق به سال های اخیر است. (قاضی 1379: 6) به عقیده اندرسون: کردها حداقل در اندازه های جمعیتی مهم هستند هر چند بدست آوردن ترکیب جمعیتی درست آنها به دلیل مسائل سیاسی غیر ممکن است. با این وجود آنها چهارمین گروه قومی خاورمیانه بعد از اعراب، ایرانیان و ترک ها هستند.(Anderson, 2004, 159) خود کردها معتقدند که کل جمعیت آن ها از جمعیت 163 کشور مستقل دنیا بیشتر است. (آمیدی: 2003) بنا بر این با توجه به مشکلات ذکر شده دربارۀ سرشماری واقعی جمعیت ملت کرد باید به نکته ی دیگر اشاره شود و آن هم از نظر ناسیونالیست های کرد می باشد. آمارهایی که آنان ارائه می دهند باز بر گرفته از تعصبات ملی گرایانه می باشد تا واقع نگری، در این صورت است که آمارهای موجود جمعیتی چه از منظر دولت های دارای مناطق کردنشین و چه از نگاه ناسیونالیست های کرد قابل اعتنا نیستند. و زمانی سرشماری واقعی بدست می آید که این کار بدون خلط مباحث سیاسی و تنگ نظری ها صورت گیرد. در این جا به برخی از آمارهای مربوط به جمعیت کردها اشاره می شود. جمعیت کرد در ترکیه سرشماری سال 1970 م. جمعیت کرد ترکیه 8/23 درصد کل جمعیت ترکیه را شامل می شد در آن زمان جمعیت ترکیه 000/700/35 نفر بود.طبق آمارهای آن زمان جمعیت کردها بین 8 تا 12 میلیون نفر برآورده شده بود. مقامات ترکیه ترجیح می دهند جمعیت کردها را کمتر از واقع نشان دهند. این نکته را باید در نظر داشت که شمار قابل ملاحظه ای از کردها حضور متأثر از خشونت ها و سرکوب های نیم قرن پیش در اعلام کرد بودن خود بسیار محتاطند. (شریف وانلی 1372: 89) رشد جمعیت در کردستان سال 1997، 88/2% و در کل کشور 65/2% بود که با افزایش بهداشت رشد جمعیت به 27/3% رسیده است.(شریف وانلی 1372: 89) علاءالدین سجادی معتقداست جمعیت کردهای ساکن در مناطق کردنشین ترکیه در سال 1959 م. 000/500/6 هزار نفر بوده که با توجه به رشد جمعیت در حال حاضر بیشتر از آمارهایی است که دولت ترکیه ارائه می دهد. (سجادی 1387: 14) براساس آمار رسمی دولت ترکیه رشد جمعیت در این سالها چهار درصد بوده است. این بدین معنی است که در حال حاضر، جمعیت کردها از مرز 5/13 میلیون نفر فراتر رفته است البته اگر در ده سال گذشته فرار و کوچی صورت نمی گرفت، با درنظر گرفتن محل تولد و رشد چهار درصدی جمعیت، جمعیت کردهایی که خارج از کردستان زندگی می کنند باید حدود 5/4 میلیون نفر باشد. در مجموع جمعیت کردهایی که خارج از کردستان زندگی می کنند 5 میلیون نفر است. با این دلیل با اعتنا به آمار رسمی سال 1985 می توان تعداد کردها را نسبت به جمعیت کل ترکیه در سال 1997 بالغ بر 18 میلیون نفر ذکر کرد. البته این رقم اطلاعاتی دربارۀ اینکه چه تعدادی از این 18 میلیون نفر در کردستان، غرب ترکیه یا اروپا زندگی می کنند ارائه نمی دهد. سازمان های مختلفی که در بخش گزارش نویسی فعالند دربارۀ اینکه از سال 1991 م. حدود 3 میلیون نفر از مناطق کردنشین مجبور به ترک کردستان شده اند، اتفاق نظر دارند. بر اساس یک تخمین محتاطانه می توان گفت از 18 ملیون کرد که در جمهوری ترکیه زندگی می کنند، حدود 11 میلیون آنها در کردستان و 7 میلیون نفر در داخل آناتولی و شهرهای بزرگ غرب ترکیه اسکان گزیده اند و حدود 300 هزار نفر از سال 1985 به اروپا رفته اند. (گوزیل 2006: 6/8) جمعیت کرد در ایران در کشور ایران کردها پراکنده اند. در زمان شاه اسماعیل (1524-1502) و زمان شاه عباس صفوی (1629 – 1587) و نادر شاه افشار، کردها پراکنده شدند در هر مقطع از زمان پراکندگی کردها دارای اهداف خاص بوده است. برای نمونه شاه عباس صفوی بیش از 000/150 کرد را به خراسان نقل مکان داد تا در مقابل تجاوز بیگانگان از مرزهای ایران دفاع کنند و علت آن نیز این بود که، کردها در جنگیدن با دشمنان متجاوز از شجاعت خاصی برخوردار بودند. (توحیدی 1366: 34) علاوه بر کردهایی خراسان، قبایل و گروهایی از کردها چه به صورت دست جمعی یا ایلی و خانوادگی در استان هایی چون قزوین، گیلان، مازندران و حومه شهرهای تهران و تبریز ساکن اند. در بلوچستان عشایر براخوی کرد هستند. براخوی اساساً به دو شاخه و پنج فرقه تقسیم می شوند. سروان یا براخوی سفلی و فرقه های آن عبارتتد از: کامرانی، مروانی، گورکناری، شومالانی و قلندرانی. (زکی 1378: 39 و 40) دربارۀ جمعیت کرد در ایران نیز آماری دقیق در دسترس قرار ندارد و آمارهای موجود بنا به دلایلی زیر قابل اتکا نیستند: اختلاف نظر دربارۀ حوزۀ مناطق کردنشین آیا جمعیت لر در ذیل مجموعۀ کردها محاسبه شود یا نه؟ این آمارها کردهای غیر از مناطق کردنشین را شامل نمی شوند. ترکیب ناهمگون جمعیتی در برخی از شهرها و مناطق ایران (فارس، کرد، ترک) اختلاف نظر بین آمارهای دولتی و ملی گرایان کرد. در این جا به برخی از آمارها اشاره می شود. رابرت اُلسن در این باره می گوید: جمعیت کردهای ایران را به 6 تا 10 میلیون نفر، به سخن دیگر به حدود 10 درصد جمعیت 60 میلیونی کشور تخمین می زنند. (اُلسن 1384: 13) سجادی معتقد است که: در سال 1959 جمعیت کردهای ایران 000/500/4 نفر بوده است. اما آمارهای فعلی از سوی دولت جمعیت کردها را از 6 تا 8 میلیون نفر بر آورده کرده اند (سجادی 1387: 14) در صورتی که ملی گرایان این رقم را غیر واقعی می دانند و معتقدند که جمعیت کردهای ایران بالغ بر 12 میلیون نفر می باشد. چنان که ملاحظه می شود این آمارهای ارائه شده اختلاف زیادی با هم دارند. اما بر اساس میانگین ما بین دو آمار مذکور به این نتیجه تخمینی دست می یابیم که احتمالاً جمعیت کرد ایران مابین 8 تا 10 میلیون نفر است. جمعیت کرد در سوریه در مورد جمعیت کردهای سوریه، علاوه بر مشکلات یاد شده در سایر کشورهایی که کردها در آنها ساکن اند می توان به سیاست های بعثی، عدم شناسنامه و مدارک شناسایی این قوم در سوریه اشاره کرد که مشکل کار را دو چندان نموده است. با این حال طبق برخی از آمارها و حدسیات جمعیت کرد سوریه این گونه برآورد شده است، براساس سرشماری 1976 جمعیت سوریه 5/7 میلیون نفر بوده که کردها 000/825 نفر و 11 درصد جمعیت سوریه را شامل شده بودند. در سال 1990 جمعیت کردهای سوریه 000/250/1 نفر بوده است. (شریف وانلی 1373: 268) سجادی می گوید: جمعیت کردهای سوریه در سال 1959 بالغ بر 000/800/1 نفر بوده است. (سجادی 1387: 14) برخی دیگر از آمارهای رسمی و غیر رسمی جمعیت کردان سوریه را 000/500/3 هزار نفر بعد از سال 2005 برآورد کرده اند. جمعیت کرد در عراق جمعیت کردها در کشور عراق در طول چند دهه ی اخیر دستخوش دگرگونی های زیادی شده است که این امر با تشدید بحران کردها با عرب ها به وجود آمده است. از این رو در جریان شورش و در گیری کردها با دولت مرکزی، کردها در معرض سخت ترین شرایط وجودی قرار گرفتند. که از جمله می توان به مستعرب کردن مناطق کردنشین (کرکوک، موصل و . . . ) همچنین شیمیایی، انفال، زنده به گور کردن آنها توسط رژیم بعثی و بمباران های هوایی و ویران کردن صدها روستا و شهر و از بین بردن ساکنان آنها و آوراگی و تبعید به سوی کشورهای همسایه وکشورهای دور از منطقه اشاره کرد. علاوه بر موارد ذکر شده جنگ های برادر کشی بین بارزانی ها و طالبانی ها (پارتی و یه کیه تی) اوضاع را دو چندان ناامن کرده بود. با این حال به نسبت جمعیت کشورهای همسایه که کردها در آنها ساکن اند از لحاظ درصد جمعیت نسبت به جمعیت کل کشور، کردهای عراق بیشترین درصد را نسبت به کردهای ایران، ترکیه، سوریه و جمهوری های شوروی سابق در کشور خود دارا می باشند. در عراق صدام حسین بارها از اقدام به سرشماری سرباز زد زیرا نمی خواست عواید نفت را به نسبت جمعیت کشور تقسیم کند، در حالی که بیشتر این نفت از آن خود کردها بود. (رندل 1379: 21 و 22) به گفته ی شریف وانلی، درسال 1975 جمعیت عراق 000/124/11 هزار نفر بود که جمعیت کردهای 000/800/2 نفر و 7/26 درصد کل جمعیت عراق برآورد شده بود. (شریف وانلی 1372: 177) بارزانی جمعیت کردها را در سال 1957 چنین برآورد کرده است که: سرشماری سال 1957 کل جمعیت عراق 5/6 میلیون نفر، عرب ها 5 میلیون و کردها 000/400/1 هزار و سایر اقلیت ها 000/236 هزار نفر بودند. در سرشماری سال 1957 جمعیت کرد 2/27 درصد کل جمعیت عراق را شامل می شدند. (بارزانی 1998: 34 و 35) در حال حاضر جمعیت کردها در کشور عراق 3/1 جمعیت را شامل می شوند که طبق آمارهای رسمی و غیر رسمی جمعیت آنها در حال حاضر بالغ بر 6 میلیون نفر برآورد شده است. جمعیت کردها در سایر کشورها جمعیت کردهایی که غیر از کشورهای ایران، ترکیه، عراق و سوریه را چنین برآورده کرده اند: ارمنستان 486/47 هزار نفر ـ گرجستان 690/35 هزار نفر ـ آذربایجان 000/150 هزار نفر قزاقستان 313/12 هزار نفر ـ قرقیزستان 972/7 هزار نفر ـ ترکمنستان 000/50 هزار نفر (شریف وانلی 1373: 268) مهاجرت کردها با توجه به اوضاع نابسامان مناطق کردنشین در طی دهه های اخیر در کشورهای منطقه و همچنین عدم امکانات و فقر و توسعه نیافتگی و مشکلات سیاسی گروه های زیادی از کرد زبان ها به کشورهای مختلف جهان مهاجرت کرده اند. این مهاجرت ها گاه برای تأمین معیشت یا پناهندگی سیاسی در قالب احزاب سیاسی غیر رسمی صورت گرفته است. به طور مثال بیش از پانصد هزار کرد فقط در المان زندگی می کنند. علاوه بر آن هزاران نفر از کردها در کشورهای آمریکا، مکزیک، فنلاند، سوئد، دانمارک، بلژیک، اتریش، استرالیا، یونان، ایتالیا، فرانسه، انگلستان و . . . ساکن اند. در حال حاضر کردها در کشور سوئد دارای مدارسی هستند که به فرزندان آنها با زبان کردی تدریس می شود و با این زبان به تحصیل می پردازند. در حالی که در کشورهایی که سرزمین کردها در آن کشورها قرار دارد. زبان کردی در مدارس و آموزشکاه ها حق تدریس و آموزش ندارد. که این امر باعث تشدید ملی گرایی کردها در منطقه شده است. و باعث به وجود آمدن حس درد مشترک در بین کردها گردیده است. 3.7 اوضاع اجتماعی و سیاسی کردها کردها بنا به مقتضیات جغرافیایی که در آن قرار گرفته اند، کوهستان های صعب العبور، زمستان های سخت پر برف و عدم دست یابی آسان به راه های ارتباطی و تجاری انسان های سخت کوش و صبور بار آمده اند. کردها تا این اواخر در قالب طایفه و ایل و قبیله قرار می گرفتند و نسبت به ایل و تعصبات قبیله ای خود سرسختی زیادی نشان می دادند. به طور کلی کردها به دو گروه تقسیم می شوند، کوچ نشین، روستائی و شهرنشین که با گذشت زمان جمعیت شهرنشین بر روستا نشین و کوچ نشین فزونی یافته و این سیر همچنان ادامه دارد. کوچ نشینان به دامپروری در ییلاق و قشلاق مشغول اند و روستائیان به امور کشاورزی و صنایع دستی. در زمینهای آبی و حاصلخیز آن بیگ ها و خوانین بوده و زراعین جز در موارد کمی از خود صاحب زمین نمی باشند. کردها از لحاظ جنگی بسیار دلاور بوده و به اسلحه و شکار علاقه مند می باشند. طبعشان آزادی خواه است. (سجادی 1387: 16) واقع شدن در نقاط مرزی کشورها مجموعاً سبب بروز رفتارهای سیاسی و امنیتی خاصی در این مناطق شده است. موقعیت کوهستانی این مناطق سبب گردیده که ساکنان آن در طول تاریخ در زمینه های مختلف دست به اسلحه ببرند و حکومت های مرکزی را درگیر جنگ های طولانی، نامنظم و چریکی و فرسائیده کنند. و بعد به کوهستان به عنوان مأمن و پناهگاه بر گردند. کوهستان که برای کردها به عنوان پایگاه و مأمنی در طول تاریخ نقش داشته، همیشه یکی از دلایل ناکار آمدی حکومت های مرکزی در سرکوب کامل شورش های این مناطق بوده است. کردها با توجه به زندگی سخت کوهستان متکی به خود و در نتیجه ی این عامل تأثیری بر شخصیت خود رأی بودن آنان گذاشته است. «کردهااز فساد اخلاقی متنفرند، خیلی مغرور، صبور و قانع هستند و به خاطر مطاع مادی خواری نمی پذیرند. . . در فقر و تنگدستی نیز میل به بخشش دارند. . . به شدت میهن پرست بوده تا جایی که در راهش جان می سپارند . . . خویشاوندان را محترم می شمارند، عاشق شعر و شاعری بوده و به موسیقی علاقه مند هستند. . . به مسائل اخلاقی خیلی اهمیت می دهند. به غریبه احترام می گذارند. در میان کردها زن از مقام و منزلت بالایی برخوردار است. در کارهای خانه و امور پا به پای مرد فعالیت می نماید. در کارهای کشاورزی حضور دارد. زن کرد پاکدامن بوده و اگر خطایی از وی سر بزند کشته خواهد شد. زنان کوچ نشین و روستائی اغلب سوارکار و تفنگ چی هستند. جز چند منطقه در دیگر مناطق زن در انتخاب همسر آزادی کامل دارد.» (سجادی 1387: 18) «در بررسی اوضاع آشفته کردها در طی قرون اخیر خاورمیانه، به این نتیجه می رسیم که کردها از دیر زمان در رابطه با سلطه حاکمان بیگانه با دشواری ها و مظلومیت زیادی روبه رو بوده اند . . . نظام های حکومتی در منطقه ، مانع پیشرفت و توسعه به ویژه در امور تولیدی و معیشت مردم بوده اند.» (ابریشمی 1378: 15) علاوه بر این وجود شورش ها و جنگ های پی در پی در منطقه و تحزب گرایی نوعی ناامنی را در منطقه به وجود آورد که برای مدت مدیدی رشد اقتصادی این مناطق را به تعویق انداخت. با وجود اینکه کردها در طول تاریخ به خصوص در حکومت عثمانی و بعد از آن با دولت های تازه تأسیس (عراق، سوریه و ترکیه) به دست انگلیس ها، برای احقاق حقوق خود مدام در کشمکش و جنگ بودند به علت عدم اتحاد و انسجام، نتوانستند عملاً کاری را به پیش ببرند و سرانجام آن مختوم به سرکوب شد. این امر باعث شد که افسانه عدم اتحاد کرد در اذهان به شیوه ای جلوه گر شود، که کردها ذاتاً سرکش بوده و میل به اتحاد ندارند. در گذشته دلایلی چند باعث اتحاد میان قبلایل کرد گردیده بود. که به طور اختصار بحث خواهد شد. به طبع کوهستانی بودن منطقه و عدم راه های ارتباطی آگاهی از سایر نقاط کردنشین امکان پذیر نبود. عدم قشر فئودال و همچنین قشر مرفه در جامعه کردنشین بسیار کم حضور داشت. بی سوادی و ناآگاهی مردم نسبت به احساس هویت و ملیت. وجود مرزهای ساختگی در بین مناطق و نظارت دول مرکزی بر آنها و همچنین سیاست مشترک این دولت هادر امور مناطق کردنشین. تفاوت در ساختار اجتماعی (کوچ نشین و روستانشین) و اختلاف این دو با هم. پایبند بودن به تعصبات قبیله ای و عشیره ای نه هویتی و ناسیونالیستی. وجود حاکمان محلی و خان ها که اکثراً با هم در تضاد و تقابل بودند. اختلافات مذهبی. ضعیف بودن و ناآگاهی رهبران و عدم شناخت کافی نسبت به مسائل داخلی و خارجی. البته باید یاد آور شد که عوامل ذکر شده در قرن 21 با پیشرفت علم و آگاهی و همچنین رشد فزاینده تکنولوژی، ماهواره، اینترنت و . . . کم کم رنگ باخته و حس هویت و ناسیونالیستی از طریق رسانه ها، مجلات و روزنامه ها و کتب مرزهای ملی را در نوردیده و روز به روز به سمت همگرایی به پیش می رود. دانا شمدت در این باره می گوید: ناسونالیسم کرد، به علت بعد جغرافیایی مناطق کردنشین به کندی نمو و پیشرفت کرد احتیاج به یک بندر بحری دارند در حالی که تقسیم شده و با سلسله جبال های مرتفع و دره های تنگ و تفرعن های قبیله ای و علایق شدید عشایری از هم جدا شده اند. (شمدت 1362: 10) 3.8 سرزمین و جغرافیایی کوهستان نام کردستان که دلالت بر سرزمین ویژه ی کردها دارد، برای اولین بار در قرن دوازدهم میلادی در زمان فرمانروایی سلطان سنجر سلجوقی به کار برده شد. (کینان 1348: 25) در دایره المعارف اسلام آمده است که: «سلطان سنجر به عنوان آخرین پادشاه سلجوقی قلمرویی را به وجود آورد که شهر «بهار» واقع در شمال شرقی همدان پایتخت آن بود. این قلمرو در بین آذربایجان و لرستان قرار داشت. که شامل ولایات همدان، دینور، کرمانشاه و سنه می شد. از شرق به زاگرس و از غرب به شهر زور و خوفتیان در ساحل زاب محدود بود. (دایره المعارف اسلام 1367: 2) « اما آنچه مسلم است این است که کردستان ناحیه ای است در خاورمیانه که در محلی سوق الجیشی واقع شده است. این سرزمین مشتمل است بر بخش های مهمی از ترکیه، عراق، ایران، سوریه و در عین حال در بخش هایی از ترکمنستان، ارمنستان و آذربایجان تعداد قابل توجهی از اکرداد ساکن هستند. ( چویتا شانی 1382:15) منطقه ای که کردها در آن ساکن اند و به نام کردستان مشهور است ما بین چندین کشور منطقه تقسیم شده است. شمال مناطق کردنشین در قلمرو دولت ترکیه و ارمنستان و جنوب در قلمرو دولت عراق، در غرب در کشور سوریه و در شرق بخشی از مناطق کردنشین جزو مرزهای ایران هستند. این مناطق تقسیم شده در اصل با هم، دارای مرز مشترک بوده و تنها با مرزهای قراردادی از هم جدا شده اند. ویژگی مشترک و عمومی مناطق کردنشین در کشورهایی که دارای این اقلیت هستند عموماً کوهستان بوده و البته دشت ها و تپه های کم ارتفاع را نیز شامل می شود. ارتفاع این کوه ها گاهی به 4000 هزار متر می رسد ودر سلسله جبال زاگرس و تاروس قرار دارند. شغل غالب مردم کوهستانی دامپروری و در دشتها کشاورزی است. وجود رودخانه های پر آب در نواحی کوهستانی کردستان که بعضی سرچشمه ها و سرشاخه های رودخانه های اصلی کشورهای این منطقه هستند، اهمیت ویژه ژئوپولتیک را به جغرافیایی این منطقه بخشیده است. در مورد وسعت منطقه ی کردنشین اختلاف مابین دولت های دارای سرزمین کرد و ملی گرایان و ناسیونالیست ها کرد وجود دارد. «رندل» در مورد وسعت و جغرافیای کردستان می گوید. منطقه ی کردستان شامل منطقه ای است بالغ بر دویست هزار میل مربع یعنی تقریباً به وسعت کشور فرانسه و یا مجموع ایالت های کالیفرنیا، پنسلوانیا، آب و هوای آن در مناطق کوهپایه ای و دشت های بین النهرین معتدل و در کوهستان های شرق ترکیه سرد است. مناطق کوهستانی اغلب تا پنج ماه برف گرفته اند. در بیشتر کردستان برخلاف مناطق خشک و کم آب خاورمیانه آب فراوان است. و منطقه روزگاری پوشیده از جنگل های انبوه بوده است، . . . کردها مدعی دو محلی هستند که کشتی حضرت نوح (ع) بر آنها فرود آمده است: یکی کوه جودی واقع در شمال منطقه ی مرزی بلافصل ترکیه با عراق و دیگری بلندتری قله ی آن یعنی آرارات با ارتفاع 16946 پا از سطح دریا، چسبیده به مرزهای ترکیه و ارمنستان.(رندل 1379: 6) بنا به قول دایره المعارف اسلام: 17 ایالت ترکیه کرد می باشند و آنها عبارتند از: در شمال شرقی ایالت ارز زنجان، ارزروم و قارس و در مرکز از غرب به شرق و از شمال به جنوب، ملاطیه، تونجلی، لازیغ، بین گول، موش، آگری، آری یامان، دیاربکر، سیرت، بتلیس و وان و بالأخره ایالت های جنوبی، اورفا، ماردین، هکاری کلیۀ این ایالت ها تماماً کردنشین هستند. (گروهی از متشرقین برجسته 1367: 2) کردهایی که در کشور ایران ساکن اند. در شمال غرب و غرب کشور قرار دارند و استانهای آذربایجان غربی(ماکو، سلماس، خوی، مهاباد، نقده، پیرانشهر، بوکان، تکاب و . . . ) و استان کردستان و کرمانشاه و همچنین استان ایلام جزء مناطق کردنشین به حساب می آیند چون اکثریت ساکنان این استان ها کرد می باشند. در سوریه کردها در سه منطقۀ مشخص ساکن هستند. در شمال کشور، کردها درجنوب بزرگراهی که مرز کشور را تشکیل می دهد مقیم می باشند. منطقه ی دیگر به عرض 40 کیلومتر از کرد داغ شروع گشته و تا شرق فرات، نواحی رأس العین، درباسیه، عامورا، قامشلی، عین دیوار و دیریک و در تمام این مناطق میان دجله و رودخانه خابور، که شاخه ای از فرات است قرار دارد. . . در جمهوری ارمنستان 35 دهکده در نواحی آپاران با سارگسار، هوک تمیری، تالین، اشمیادزین و در جمهوری آذربایجان 25 دهکده در نواحی کاباجان، لاچین و کوباتلی کردنشین می باشند (ابالاس 1377: 7) 3.9 رابطه ی کردها با ایرانیان کردهای در طی تاریخ هیچگاه خود را از ایرانیان جدا ندانسته و در غم و شادی ایشان شریک بوده اند. در جنگ های ایران با یونان و روم باستان، کردها همچون دژی پولادین در برابر مهاجمین ایستادگی نموده و ضربات کاری برایشان وارد نموده اند که از جمله آنها تارومار نمودن ده هزار سپاه یونانی به هنگام بازگشت از ایران است که گزنفون تاریخ نویس یونان از آن به تفصیل یاد نموده است. در دفاع ازحدود و ثغور ایران همواره از کردها بهره برداری شده است، چنانچه در عصر صفویه تنها راه مقاومت در برابر روس ها را کوچ دادن کردهای شمال غرب به خراسان تشخیص دادند که برای اطلاع از جانبازی کردها در دفاع از ایران می توان به کتاب کلیم الله توحیدی (حرکت تاریخی کردهای خراسان) اشاره کرد. به هنگام لشگرکشی نادرشاه به هند، عده ای زیاد از سپاهیان کرد شرکت داشتند. (رستم بابائی 1377: 9) مردوخ کردستانی به نقل از کتاب استیر می گوید: در کتب عهد عتیق همه جا ماد و پارس توأم ذکر شده اند. (مردوخ 1379: 50) مردوخ معتقد است؛ در شدت اتصال بین ماد و پارس یا کرد و فارس امروزه، از همین اساس ماد و پارت (که در اینها منحل شده اند) باید حاصل شده باشد. (مردوخ 1379: 50) «دکتر فریج در کتاب«کردلر» می گوید: جشن کردی که هر ساله کردها به مناسبت نجات ایران از دست ضحاک جشن می گیرند و آن جشن را جشن دماوند هم می گویند، (جشن کردی) دلیل هم دردی و وحدت کرد با پارس است» (مردوخ 1379: 51) مردوخ به نقل از نخبه الازهریه می گوید: کوروش کبیر به اتکای این دو گروه غیور ماد و پارس و پشتیبان این دوملت سلحشور که به منزله ی دو بازوی قوی بودند و خیالات جهان گیرانه ی خود را ادامه داده، غرباً تا رود« هالیس» و شرقاً تا ماورای «سیحون» را به کمک این دو عنصر همنژاد پدری و مادری، یعنی ماد و پارس به تصرف و اقتدار خود در آورده است. (مردوخ 1379: 51) امتزاج این دو گروه چنان بود که بزرگترین حامیان همدیگر در منطقه بودند. «از سوابق کرد کاملاً مکشوف می شود که کرد و پارس همیشه در اوضاع سیاسی و مذهبی همدوش و همقدم و همدرد و هم آواز بوده اند.» (مردوخ 1379: 49) نگاهی به تاریخ ایران باستان خواننده را به این نکته رهنمون می کند که تشکیل و گسترش و قوام ایران و تاریخ آن، مدیون رشادت و اراده این دو قوم هم نژاد می باشد. «هر وقت که کرد اقتدار داشته پارس هم تابع او بوده است. (گوتی، کاسی، کیان، ماد) و هر زمان که پارس مقتدر شده، کرد نیز مطیع او بوده است(پیشدادی، هخامنشی) و هر وقت که از همدیگر منفک شده اند. یعنی یکی از ایشان تحت استیلای غیر درآمده، باز هر دو درصدد بوده اند که دوباره به هم وصل شوند. (تسلط کلده ـ آشور و عمالقه). (مردوخ 1379:49) تمامی کردهای خارج از مرز کنونی ایران، علاوه بر زبان های عربی، ترکی و کردی به فارسی هم آشنایی داشته و آثار منظوم و منثور با ارزشی از خود به یادگار گذاشته اند. «شعرای طراز اول کرد از قبیل احمد خانی. و ملای جزایری در کردستان ترکیه و نالی و مولوی، زیور، محوی، نودهی، فقیه قادر همه وند، طاهر بگ جاف، شیخ رضا، در کردستان عراق به فارسی هم شعر سروده و کتابت نموده اند. حاج کاک احمد از عرفا کردستان عراق 99 مکتوب در فقه به فارسی نوشته است.» (رستم بابائی 1377: 10) 3.10 انشقاق و جدایی مناطق کرد نشین از مام وطن (ایران) چنان که ملاحظه شد، قوم کرد از نژاد آریایی و هم تبار برادر نژآدی خود یعنی پارس می باشد و در طول تاریخ این دو قوم در کنار هم دارای سرزمین و حکومت واحد و مشترکی بوده اند و از لحاظ زبانی و فرهنگی، نزدیکترین اقوام نسبت به همدیگر به شمار می روند. بعد از ورود اسلام به منطقه هر دو با هم در مقابل نیروهای اسلام جنگیدند و بعد از آن باز این دو قوم دین اسلام را پذیرفتند و مذهب قبلی خود زردشتی را کنار گذاردند. اما در اثر تحولاتی که در منطقه به وجود آمد بعضی از مناطق کردنشین ایران زمین از پیکره این مرز و بوم جدا شدند که به آنها اشاره ای خواهیم کرد. اولین تقسیم: با روی کار آمدن حکومت شیعی صفوی در ایران و جبهه گیری مقابل حکومت سنی عثمانی دو ابر قدرت وارد یک سلسله جنگ های مکرر شدند. که این جنگ ها باعث مشغول شدن ممالک اسلامی در برابر تهاجم علیه هم شد و از فشار عثمانی ها بر اروپا کاسته شد. بنا بر این اولین تقسیم و جدا شدن مناطق کردنشین در طی جنگ چالدران و شکست شاه اسماعیل صفوی در مقابل امپراتور عثمانی و با عقد معاهدۀ «قصر شیرین» به وجود آمد. در این معاهده 4/3 از خاک مناطق کردنشین به حکومت عثمانی واگذار گردید. (پارسا: 1370: 33 – 34) دومین تقسیم: جنگ های شوروی با دولت قاجار در قرن 19 که باعث شکست قاجارها شد نتیجه ای این جنگ به نفع شوروی ها و با عقد قرارداد «ترکمانچای» پایان پذیرفت. طبق این قرارداد قسمتی از مناطق شمالی ایران که بخشی از آن کردنشین بود به دولت شوروی واگذار شد. سومین تقسیم: در دو مرحله ی قبل یعنی قراردادهای «قصر شیرین و ترکمانچای» بخشی از مناطق کردنشین از ایران جدا شدند اما تقسیم سوم مختص مناطق جدا شدۀ طی معاهدۀ قصر شیرین در حکومت عثمانی می باشد. در این صورت با شکست عثمانی ها در طی جنگ جهانی اول و عدم پایبندی به معاهدۀ سوِر توسط انگلیسی ها مبنی بر تشکیل کردستان، مناطق کرد نشین عثمانی بین سه کشور تازه تأسیس ترکیه، عراق و سوریه تقسیم شدند. مردوخ کردستانی در کتاب تاریخ مردوخ دربارۀ انشقاق سرزمین های کردنشین از ایران می نویسد.«متأسفانه با این شدت اتصال کرد و پارس، در نتیجه ی خطاهای شاه اسماعیل که در سال 907 . هـ . از اوج اسلامیت به پرتگاه تسنن و تشیع نزول نمود و برای حفظ سلطنت خود مذهب تشیع را در ایران رسمیت داد. فرصت به دست سلطان سلیم پادشاه عثمانی افتاد. به وسیله ملا ادریس و تشویقات و معاهدات بی اساس دل فریب، قسمت عمدهی اکراد از ایران جدا و به عثمانی پیوستند. (مردوخ 1379: 50) 3.11 ظهور ناسیونالیسم هر چند ناسیونالیسم احتمالاً قدرتمندترین نیروی سیاسی در جهان نوین است، ولی در اصل یک آرمان اروپایی است که در قرون نوزدهم و بیستم به طور گسترده ای به سایر نقاط انتشار پیدا کرد. ناسیونالیسم مبنای نظام سیاسی درحال ظهور اروپا از اواسط قرن هفدهم شد، هنگامی که مردمانی با خصوصیات مشترک خود را در ارتباط با سرزمین مشخصی می دیدند. افکار ناسیونالیستی به دلایلی چند در نیمۀ دوم قرن نوزدهم به خاورمیانه راه یافت، اول، افتتاح مدارس جدید، به ویژه در مصر، لبنان و سوریه، در پخش عقاید جدید مؤثر بوده بسیاری از این مدارس به ویژه در لبنان، مدارس تبشیری مسیحی بودند. دوم، اختراع چاپ آگاهی از امور سیاسی را گسترش داد و مشوق احیای فرهنگی ـ ادبی شد. سوم، به تدریج که امپراتوریهای گذشته رو به تجزیه گذاردند، فکر خودمختاری برای گروه های ملی نضج گرفت. یونانیان اولین اروپائیانی بودند که بعد از یک قیام موفقیت آمیز (1821) خود را از سلطۀ عثمانی ها رها ساختند. سایر گروه های ملی در بالکان تا قبل از جنگ جهانی اول به استقلال دست یافتند. گر چه افکار ناسیونالیستی تا قبل از 1900 فقط در میان یک عدۀ محدودی از روشنفکران خاورمیانه جریان داشت، با شروع قرن بیستم یک قدرت عمدۀ سیاسی به حساب می آمد. و تأثیرات آن زمانی به اوج رسید که ناسیونالیسم ترک، عرب، ایرانی و یهودی هم زمان ظهور کردند. (درایسدل 1386: 77) ملت کرد در طول تاریخ خود، همیشه برای کسب آزادی تلاش نموده است. ولی بعد از فروپاشی حکومت مقتدر ماد و بعد از فرا رسیدن دورۀ اسلامی، علی رغم تلاش فراوان، آزادی و استقلال به معنای واقعی در تاریخ کرد دیده نمی شود. (سجادی 1387: 18) فکر همگرایی و تشکیل دولتی مستقل، قرن هاست که در میان ملّت کرد پدید آمده و یک گفتمان نوین نیست: از نظر ریشه یابی تاریخی، جنگ های تحمیلی صفویان و عثمانی بر اهالی کردستان، موجب تحول در اندیشه ی سیاسی مردم و نخبگان کرد گردیده است. این اندیشه نو نخست بار موجب تدوین تاریخ کردستان (شرفنامه) شد که در 1005 هـ . ق. توسط شرف الدین خان بتلیسی تدوین شده است. در کتاب مذکور، به موارد میتولوژیک، پیرامون علل تفرق کرد اشاره شده است.» (ابریشمی 1373: 46) برخی از مؤرخین که در باب ناسیونالیسم کردی سخن رانده اند نخستین افکار ناسیونالیستی و جرقه های آن را از احمد خانی شاعر معروف کرد می دانند. بر این اساس ابریشمی می گوید: احمد خانی ابعاد اندیشۀ همگرایی امارات کرد را به سبب وجه اشتراک آنان بر پایه هویت ملی ساکنان، در ابیات جاودانه خود، به نام« مه م و زین» تألیف 1694، با روشنی بی مانندی عرضه نموده است. (ابریشمی؛ 1378: 47) در طی جنگ دوم جهانی به هنگامیکه نیروهای محور و متفقین در جنگ بودند شعله ناسیونالیسم در کردستان مستقل گردید و پس از این جنگ و هم زمان با مبارزات دول غربی با اتحاد شوروی بر سر کسب قدرت در خاورمیانه، آتش ناسونالیسم درکردستان فراوانتر گشت، اوج شکوفائی ناسیونالیسم ملت کرد در قالب یک جمهوری کوچک تبلور یافت که با عقب نشینی نیروهای اتحاد شوروی از ایران آن جمهوری نیز از بین رفت (اُبالاس 1377: 41) دهه های پایانی قرن نوزدهم میلادی مصادف با پیدایش نخستین موج ناسیونالیسم کردی است. چند عامل در پیدایش موج نخست ناسیونالیسم کردی نقش داشتند. رواج ملی گرایی در بین اقوام همسایه ی کرد اعم از فارس، ترک، و عرب ها بود که از اروپا به منطقه ی خاورمیانه سرایت کرده بود. انحلال امارات کرد بود. این امر موجب شد تا امتیازاتی که برخی از طبقات کرد از آن برخوردار بودند سلب شود. در نتیجه قشر پر انرژی و توانمند فئودال هم در کنار دیگر نیروهای مردمی، جهت استیفای حقوق از دست رفته، قرار گرفتند و آنها نیز به سوی درخواست ایجاد دولت ملی سوق داده شدند. پیشرفت تکنولوژی به خصوص صنعت چاپ که منجر به گسترش بیشتر افکار ملی گرایی در سطح منطقه گردید. متعاقب این تحول فکری اجتماعی، قیامهایی با انگیزه های ملی گرایی در مناطق کردنشین عثمانی آغاز شد. که سیاست های روس و انگلیس در شکل گیری و سرنوشت آنها مؤثر بود. «در سده های هفدهم و هجدهم میلادی کم کم روح ناسیونالیستی در ذهن عده ای جوانه زد و اقداماتی هر چند ناچیز شکل گرفت اما روح مذهبی کماکان حاکم مطلق بود. در قرن نوزدهم حس ملی گرایی در بیشتر مناطق کردستان گسترش یافته بود و برای آزادی ملت کرد تلاش می شد. در این دوره طمع ورزی و سودجویی غربی ها مانع دست یابی کردها به هدفشان گردید ولی علی رغم مصائب فراوان، کردها تسلیم نشده اند.» (سجادی 1387: 19) در منطقه ی کردستان مسیر این تحولات سیاسی که شوروی آنرا حمایت می‌کرد، کندتر صورت می گرفت و علت آن این بود که عشایر مسلمان کرد به طور سنتی روسها را جزء دشمنان خود می دانستند. با این وصف عوامل سیاسی شوروی در فعالیت بودند. گروهی از رهبران کرد به شهر باکو واقع در شوروی دعوت شدند اما این دیدار چندان موفقیت آمیز نبود. تا اینکه در 16 سپتامبر سال 1942 یک سازمان سیاسی کرد که عبارت از یک گروه کوچک سری بود به سبک هسته های معمولی کمونیستها به نام «کومله» تحت نظارت شوروی در شهر دور افتادۀ مهاباد واقع در جنوب دریاچه ارومیه تشکیل شد. عنوان کامل این سازمان چنین بود «کومله ژیانی کوردستان» به معنی جمعیت احیاء کردستان، که به طور اختصار کومله نامیده می شد. (اُبالاس 1377: 46) در همین زمان سازمان سیاسی و با سابقه «خوی بودن» فعالیت خود را دوباره آغاز کرد اما به طور کلی دامنه فعالیت آن به میان عشایر که در مناطق کوهستانی زندگی می کردند نمی رسید و نفوذ آن صرفاً محدود به شهرهای عراق بود که در آن جا نیز تحت الشعاع سازمان دیگر کرد به نام «هیوا» قرار داشت. هیوا سازمان سیاسی و عمدۀ کرد به شمار می آمد. (اُبالاس 1377: 46) در عراق هیوا نفوذ و اختیار خود را گسترش داد و عملاً تبدیل به حزب ناسیونالیسم کرد گردید. هیوا در سال 1924 در کرکوک تأسیس شد. هیوا در میان کردهای ایران و ترکیه نیز عضوی داشت. اعضای سازمان هیوا را روشنفکران کارمندان دولت وافسران ارتش تشکیل می دادند و هدف آن کسب خودمختاری برای کردها در چارچوب کشور عراق بود. (اُبالاس 1377: 47) یکی از رهبران ملی گرای کرد که تحول عظیمی را در شکوفایی ناسیونالیسم کردی ایجاد کرد. ملامصطفی بارزانی بود. «ملا مصطفی از سال 1932 پس از اینکه جنبش بارزان به رهبری برادر بزرگش شیخ احمد شکست خورد در منزل خود در سلیمانیه تحت نظر به سر می برد. در بارزان او دربارۀ حقوق ملی کردها صحبت می کرد و نظریات او مورد حمایت و پشتیبانی عموم قرار گرفت. کردها بر علیه حکومت منفور عراق که آنرا ضد خود می دانستند تهیج شدند. (اُبالاس 1377: 50) اُبالاس در مورد بارزانی چنین می گوید: ملا مصطفی با هوش و سریع الانتقال و متکی به خود بود. او تمام خصوصیات و خصلتی را که یک رهبر عشیره باید داشته باشد دارا بود. اگرچه او تحصیلات کاملی را نداشت ولی اهمیت و ارزش بسیاری برای تعلیم و یادگیری قایل بود.(اُبالاس 1377: 50) در سال 1944 حس ملی گرایی در کردستان به طور وسیعی گسترش یافت. در ماه مه در ایران کومله پرچم کردستان را برافراشت و آن پرچم سه رنگ داشت. آرم آن عبارت بود از خورشید با دو خوشه گندم در دو طرف آن و در وسط یک کوه و قلم وجود داشت. در ماه اوت نمایندگان احزاب ملی کرد از کشورهای ترکیه، عراق و ایران در نزدیکی کوه دالانپور واقع در عراق با هم دیدار کردند. در این ملاقات نقشه هایی طرح و تقسیم شد. که در آن مناطق کردنشین مورد ادعای آنان را نشان می داد. این نقشه باریکه ای را نشان می داد که از نزدیک منطقه ای به نام آلیو در سوریه می گذشت و به دریای مدیترانه منتهی می گردید. (اُبالاس 1377: 53) در کردستان ایران حرکت ناسیونالیستی با شخصیت قاضی محمد گسترش پیدا کرد. در نوامبر 1945 قاضی محمد اعلام کرد که کومله که تا آن زمان مخفیانه فعالیت می کرد باید نام خود را به حزب دمکرات کردستان تغییر دهد و فعالیتش را نیز علنی کند. قاضی اگر چه عضو کمیتۀ مرکزی حزب دمکرات نبود و اصولاً در حزب سمت رسمی نداشت اما با اتکا به شخصیت مقتدر و توانای خویش حزب دمکرات را زیر نفوذ خود قرار داد، همان گونه که کومله را نیز تحت تسلط خود داشت. حزب دمکرات اهداف ملی داشت. خواسته های حزب دمکرات عبارت بودند از: استفاده از زبان کردی، اداره امور داخلی، کرد بودن رؤسا و مقامات اداری، صرف تمام درآمد منطقه در محل و همچنین تشکیل شورای کردستان چنین پیدا بود که هدف اولیۀ حزب دمکرات کردستان کسب خودمختاری بود نه استقلال کامل.(اُبالاس 1377: 60) با آمدن ملا مصطفی رهبر حزب آزادی کردستان عراق و قرار گرفتن بارزانی و نیروهای او که بالغ بر 9000 نفر بودند در کنار حزب دمکرات کرد ایران تقاضای ناسیونالیست ها بیشتر شد. «جنبش و تحرکی که در کردستان پدید آمده بود حس جاه طلبی بیشتری را در کردها برانگیخت و آنان را بیشتر به فکر استقلال کامل انداخت تا خود مختاری سادۀ محلی. آنان روزنامه ای به نام کردستان منتشر کردند که آشکارا از استقلال کردستان طرفداری و حمایت می کردند.» (اُبالاس 1377: 60) با تشکیل جمهوری مهاباد در یازدهم فوریه 1946 قاضی محمد به مقام رئیس جمهوری انتخاب شد. او برای اتحاد کردهای ترکیه و عراق، سعی کرد کردهای سایر مناطق کردنشین را وارد کابینه کند که این تلاش نافرجام باقی ماند. «در دوران حکومت جمهوری مهاباد، کردهای عراقی علی الرغم اینکه ترغیب می شدند که برای تشکیل کردستان بزرگ به صف مبارزه بپیوندند اما با این وصف آنان نسبتاً آرام باقی ماندند. (اُبالاس 1377: 73) کردها در ایران به طور مکرر علیه دولت مرکزی شورش کرده اند. جدایی طلبی آنها علت مذهبی ندارد. بعد از جنگ جهانی دوم نیروهای اشغالگر شوروی به تأسیس یک دولت دشت نشاندۀ کرد به نام مهاباد پرداختند. جمهوری مهاباد بلافاصله پس از خروج قوای شوروی از ایران سقوط کرد. برخلاف آذری ها، کردها کلاً از موجودیت این جمهوری طرفداری کردند. ناسیونالیسم کردی و جدایی طلبی آنها همواره با سرکوب روبه رو بوده است. هر زمان که حکومت مرکزی قوی بوده است، کردها را سر جای خود نگاه داشته و هر زمان که ضعیف بوده است، آنها فرصت را غنیمت شمرده و ادعای استقلال کرده اند. (درایسدل 1386: 205) علاوه بر تلاشهای جنبش مهاباد به رهبری قاضی محمد و جنبش بارزان به رهبری ملا مصطفی بارزانی در سایر نقاط کردنشین و در طول چند سده ی اخیر شورش هایی برای تشکیل حکومت محلی و تشکیل حکومت کردی صورت گرفت که در ذیل اجمالاً به آنها اشاره می شود. شورش بدرخانیها: (1802 – 1867) این شورش به رهبری بدر خان پاشا یا امیر بوتان در منطقه کردنشین عثمانی در ولایات جزیره به منظور تأسیس کشوری مستقل برای کردها قیام کرد. او ولایات وان، باشقلا، سیوروک موصل، رواندز، مهاباد و ویران شهر را به تصرف در آورد و به دروازه های دیار بکر رسید. امیر بوتان دو عامل را علت عقب ماندگی می دانست و در رفع آنها تلاش نمود. الف) آنکه همه کردها باید به عقیدۀ ملی و آزادی کردستان بزرگ برسند. ساخت و ایجاد کارخانه اسلحه و مهمات در داخل. شیخ عبیدالله شمدینانی (1881) شورش او به منظور آزادی و استقلال کردستان صورت گرفت مشروط بر اینکه حکومتی خود مختار تحت نظر عثمانی داشته باشد. شورش محمد پاشا (1846 – 1783) م. محمد پاشا امیر رواندز به پاشای بزرگ مشهور است در سن 31 سالگی امیر ولایت شد. و سلسله امیر روانذر و سورانی را در دست گرفت. بعد به خارج از روانذر دست اندازی کرد. او ولایات بلباس، کوی، رانیه، دزی و هولیر را به تصرف خود در آورد و در تمام این مناطق، قلعه و دژهایی بنا نمود و ساخت اسلحه و توپخانه را آغاز کرد. پاشای روانذر از دوران کودکی تا زمان مرگ در فکر رهایی کردستان از جنگ ترک ها بود و می خواست حکومتی مستقل داشته باشد. نهایت کار با سوء استفاده از دین و متهم نمودن او به کافر بودن بر او غالب شدند و حمایت کردها را از او گرفتند. شورش سردار رشید. عباس خان سردار رشید در سال 1917 م. از نوادگان اردلان سنندج، از روانسر جنبش را آغاز کرد. او با کمک خان های منطقه جوانرود، پاوه، اورامانات و بانه وارد شهر سنندج شد و مدتی در این شهر حکومت را در دست داشت. شورش شیخ محمود ( 1956 – 1882) م. او به منظور تأسیس حکومت کردی در نوامبر 1918 وارد سلیمانیه گردید و منطقه سلیمانیه را به طور کامل از کنترل عثمانی ها خارج گرداند. در آن زمان نوئل به دستور «ویلسون» در 1918 در شهر سلیمانیه اجتماعی به پا کرد و تمام معتمدین شهر و سران عشایر را دعوت نمود و در آن گردهمایی شیخ محمود به عنوان حکمران کردستان معرفی گردید. آنچه دربارۀ حکومت شیخ محمود حائز اهمیت است فرستادن نامه ای به کنگره ی ورسای به دفاع از حقوق ملت کرد می باشد. بعدها حکومت شیخ محمود توسط انگلیسی ها متلاشی شد. اسماعیل آقا «سمکو» (1930 – 1875) م. او از تیره های میلانی و از ایل شکاک بود. و بعد از حکمرانی پدر و بردارش جعفر آقا حکمران و رئیس ایل شکاک شد و مناطق غرب و شمال غرب را از دست حکومت وقت ایران خارج کرد. سمکو خوی و ماکو، اشنویه، چهریق، لاجان، ارومیه و شاهین دژ و زوزان تا سقز و بانه را گرفت. همۀ عشایر این مناطق تحت فرمان وی بودند. در دورۀ حکومت شیخ محمود در عراق، سمکو تصمیم گرفت خود را به شیخ محمود برساند و با کمک او کردستان بزرگ را تشکیل دهند. که موفق به این کار نشد. چنان چه ملاحظه می شود تمام این قیام ها البته بجز تا حدودی قیام بارزانی ها، با شکست مواجه می شوند. که علل شکست این قیام ها نشأت گرفته از عوامل مشترکی است که این قیام ها دارا بودند. برخی از این عوامل عبارتند از: عدم رشد ناسیونالیسم و همچنین در هم آمیختگی ملی. فرقه گرایی و عدم تعهد به ملیت و متکی بودن این قیام ها به منطقه و ایل خود. اختلاف ما بین عشایر و رهبران قیام. قدرت برتر دولت های منطقه در برابر قیام های کرد. عدم رهبری قوی سیاسی، که اکثراً رهبران ناآگاه و ضعیف و سست گرا بودن و همچنین استفاده از روشها و جهان بین کوته نظرانه. وابستگی اکثر این قیام ها به کشورهای دیگری که آنها به دنبال مقاصد خود در منطقه بودند نه حمایت واقعی از این جنبش ها. عدم آگاهی به ساختار حاکم بر نظام منطقه و بین الملل. یکی از عوامل دیگر در ناکامی برخی از شورش ها، احزاب کمونیست و سازمان های چپ در منطقه کرد و ممالک خاورمیانه بودند که سیر ناسیونالیسم را تضعیف کرده بود. «در کردستان تاریخ مدام در حال تکرار شدن است.. زیرا رهبری سیاسی کرد هرگز قادر به درک تاریخ و شرایط تاریخی جهان دور و بر خود نبوده و هرگز نتوانسته است خود را با تحولات دنیای متحول و متغیر تطبیق دهد.» (اُبالاس 1377: ح) 3.12 مضار و منافع ناسیونالیسم اما درمورد ناسیونالیسم، تا آن جا که با هدف رهایی یک ملت، از اسارت سلطه جویان، نژاد پرستان، استعمار، استشهاد، نابرابری درون کشوری و دست یابی به حق تعیین سرنوشت، راهنمای پیکار مردم باشد، به سان ایدئولوژی یا راهکاری پیشرو تلقی می شود. ولی هنگامی که ناسیونالیسم توسط دولت ها و گروه هایی برای سلطه گری بر پایه ی تفاوتها و یا برتری نژادی و ملی و ایجاد سروری ملتی بر دیگری مورد بهره برداری قرار می گیرد، چون یک ایدئولوژی سلطه جویانه و نژاد پرستانه مردود است. (ابریشمی 1372: 72) بنا بر این بر این اساس، ناسیونالیسم کردی در مقابل ناسیونالیسم عرب و ترک بر اساس برتری و سلطه گری نبوده بلکه خواهان حق ملی خود و رهایی از تبعیضاتی بوده است که بر ملت کرد در طول حکومت عثمانی و بعد از آن کشورهای نوظهور فاشیستی ترک و بعثی عرب روا داشته اند. و از این رو مظلومیت این قوم در طول تاریخ شورش هایشان در مقابل نایسونالیسم عرب و ترک بر هر خواننده ی جویای حقیقتی آشکار است. تولد اقلیم کردستان عراق کردستان عراق بیش از 83 هزار کیلومتر مربع وسعت دارد. اما اقلیم کردستان عراق به پایتختی هولیر «اربیل»، 40643 کیلومتر مربع وسعت و جعیتی بیش از 5 میلیون نفر دارد بر این اساس حکومت اقلیم کردستان عراق به لحاظ وسعت 4 برابر لبنان و بزرگتر از هلند می باشد. « در عراق کردها در شمال و شمال شرق کشور زندگی می کنند. ایالات کردنشین عبارتند از: دهوک، زاخو، مازوری، جیر، عمادیه، اکرا، سنجار و شیخان که بیشتر ساکنان این دو ایالت ایزدیها هستند. دیگر نواحی کردنشین: کرکوک ، اربیل، سلیمانیه، دیاله و نواحی خانقین و مندلی می باشند. در این نواحی کردهای عراقی با کردهای ایرانی ساکن غرب زاگرس هم مرز هستند و تعداد کردهای مقیم بغداد با جمعیت موصل که کردنشین است برابر است. (نیکتین 1366: 5-4) کردستان عراق به مانند سایر نقاط کردنشین خاورمیانه منطقه ای کوهستانی به شمار می رود. «کوه ها به سوی جنوب و جنوب غربی شیب می یابند وبه دشت های حاصلخیز اربیل و حریر و شاره زوور منتها می شوند. رشته کوه های کم ارتفاع و بی دار و درختی به نام جبل حمرین دشت های فوق را از دشت های بین النهرین سفلی جدا می کند و مرز طبیعی سرزمین های کرد و عرب را تشکیل می دهد. در این منطقه چندین رود می گذرد که عبارتند از : دجله، زاب بزرگ، زاب کوچک و سیروان.» (شریف وانلی 1372: 174) مهمترین شهر کردستان عراق کرکوک است که در مرکز حوزه های نفتی قرار دارد. دولت عراق برای کاستن از جمعیت کردهای این شهر سعی بر آن داشته که جمیعت عرب را در این منطقه افزایش دهد. سیاست عربی کردن منطقه از آن جهت است که این کشور بتواند در آینده اهالی عربی بودن این منطقه بنماید این امر ناشی از آن است که دولت عراق نیز خود اعتقاد ندارد که بتوانند در طولانی مدت بر کردستان حکومت کند.» (شریف وانلی 1372: 79) کردستان عراق که یک سوم خاک عراق را شامل می شود در اصل غنی ترین و حاصلخیزترین بخش از سرزمین عراق است. که از لحاظ کشاورزی به مراتب بهتر از سایر دشت های سرزمین عراق می باشد همچنین وجود کوهستانهای سرسبز این منطقه، شرایط خوبی را برای دامپروری و باغداری فراهم نموده است. «منابع طبیعی که در کردستان عراق وجود دارند عبارتند از: نفت که میزان زیادی از ذخایر نفتی جهان را شامل می شود، سنگ آهن و کروم فراوان و منابع دیگری که عبارتند از: مس، آلومینیوم، بوکسیت، طلا، گوگرد، فولاد، سیمان و گچ.» (سجادی 1375: 10) مسأله کرد در عراق و جدال با حکومت مرکزی از همان ابتدای تشکیل کشور عراق و حتی زودتر، جنگ کرد و عرب آغاز کردید و طی سه دوره ی 1925 – 1915، 1975-1965، 1991- 1980 شدت گرفت. (کرمی 1378: 77) کردها در هنگام تولد کشور عراق، با استناد به اصول دوازده گانه ویلسون و عهد نامۀ سور، خواستار استقلال بودند و به مرور با اعلام استقلال عراق (1932) کردها خواهان خودمختاری فرهنگی ـ سیاسی در چارچوب عراق و همچنین مشارکت داده شدن مناسب در پست های حکومت مرکزی بودند (الیس 1386: 213). سابقه ی طولانی در مبارزات استقلال طلبانه کردها و ناسیونالیسم کرد در این بخش از کردستان، باعث شده است که وضعیت فعلی این منطقه، و هم مرز بودن و نقطه ی اتصالی آنها با سایر نواحی کردنشین ترکیه، ایران و سوریه، تأثیرات عمیقی را بر پیرامون بگذارد. رمزی قزاز جنبش های کرد را در سه مرحله زمانی؛ از قرن نوزدهم تا جنگ جهانی اول؛ از جنگ جهانی اول تا جنگ جهانی دوم؛ از جنگ جهانی دوم تا شورش ملا مصطفی بارزانی در اوایل دهه 1970 تقسیم بندی کرده است. (قزاز 1381: 30) اگر طول زمانی مرحله سوم را تا اشغال کویت توسط عراق و فروپاشی شوروی گسترش داده و مرحله ی چهارم را از 1990 تاکنون تعریف کنیم، جنبش های کردی در چهار دوره تقسیم بندی خواهد شد: از قرن 19 تا آغاز جنگ جهانی اول. بین دو جنگ جهانی. دوران جنگ سرد. دوران صلح سرد. (دهه 1990 به بعد) مبدأ این تقسیم بندی ها وقایع مهم جهانی ـ منطقه ای و تأثیر آن بر آگاهی عمومی کردها به عنوان یک ملت مجزا می باشد. دورۀ اول از شورش عبدالرحمن پاشای بابان در سال 1806 در سلیمانیه شروع می شود و به شورش سیخ عبدالله شمدینانی (1880 ـ 1881) و شورش کردهای موصل و شورش 1913 بتلیس ختم می گردد. در این دوره کردها به تدریج وفاداری های قبیله ای را به نفع وفاداری ملی ترک می کنند. مبدأ دوره دوم: پایان جنگ جهانی اول (1918) می باشد که بر اساس پیمان (سور) به کردهای عثمانی امکان برخورداری از یک دولت ـ ملت کردی را هر چند در بخش محدودی از کردستان را می داد. (1920) معاهده سور که سرابی از خودمختاری و استقلال را بر کردهای عثمانی می نمود در حقیقت به منزله اعلام تجدید حیات ترکیه به رهبری مصطفی کمال و تولد عراق تحت حکومت ملک فیصل بود. (کوچرا 1377: 51) پیمان لوزان (1923) پیمان سور را نافرجام گذاشت. اولین شورش بزرگ کردها در دوره دوم، شورش کردستان عراق به رهبری شیخ محمود (1932 ـ 1919) بود و آخرین شورش بزرگ این دوره، شورش کردهای در سیم در ترکیه (1937) می باشد. در دورۀ سوم: اولین شورش کردها، ادامه شورش بارزانی ها در کردستان عراق به رهبری ملا مصطفی بارزانی بود که از سال 1934 شروع شد و تا 1945 ادامه یافته بود. ولی بزرگترین شورش های کردی در دوران جنگ سرد. جمهوری مهاباد در (1946) در ایران و قیام بارزانی ها دراوایل دهه ی 1970 می باشد. از دیگر وقایع این دوره می توان به شروع عملیات مسلحانه پ. ک. ک در سال 1984 در ترکیه اشاره کرد. دوره چهارم: از قیام کردهای عراق، پس از شکست صدام در کویت آغاز می شود. سرانجام این شورش ها به تشکیل دولت منطقه ای در کردستان عراق منجر شد. منازعات خشونت آمیز بین کردها و اعراب یکی از ویژگی نظام سیاسی عراق از ابتدای استقلال آن کشور به شمار رفته، به نحوی که طی هشت دهه ی گذشته یا پیوسته در حال جنگ و یا مشغول مذاکره برای خودمختاری با دولت مرکزی بوده اند. (احمدی 1384:68) 3.13 تولد دولت منطقه ای در کردستان عراق بر آمدن کردستان کنونی نتیجۀ وجود جنبش های دیرپا و نیرومند ناحیه گرای کردی و راهبرد ژئو پولیتیک آمریکا در منطقه است. (کاویانی 1387: 19) در مارس 1991 پس از شکست عراق از نیروهای ائتلاف، کردها اقدام به بزرگترین خیزش توده ای کردند، در مدت دو هفته سرتاسر کردستان عراق را به کنترل در آوردند (18 ـ 4) مارس، اما نیروهای ائتلاف که صدام را از کویت بیرون راندند. همچنان او را به عنوان ریاست جمهوری عراق باقی گذاشتند و در مقابل کردهایی که با نیروهای ائتلاف در شکست صدام نقش داشتند را در برابر ارتش زرهی و بمباران های صدام حسین تنها گذاشتند. این امر باعث آوراگی و در به دری و همچنین مستعرب کردن بخش هایی از موصل و کرکوک و دست یابی صدام و اعراب به مقاصد دیرینه خود درباره مناطق نفت خیز کردستان شد. که این امر در حال حاضر نیز باعث به وجود آمدن تنش هایی ما بین حکومت اقلیم و حکومت مرکزی « مالکی» شده است. در پنج آوریل 1991 با وخیم شدن اوضاع کردستان و آوارگی و کشتار بی رحمانه صدام حسین، و تأثیر افکار عمومی جهان نسبت به مسأله شمال عراق، شورای امنیت ملل متحد قطعنامه 688 را تصویب کرد.این قطعنامه از دو جهت برای کردها واقعه ای تاریخی بود. اول اینکه از کمیسیون داوری جامعه ملل در 1926 – 1925 به این سو، این نخستین بار بود که از کردها به نام یاد می شد. از سوی برای اولین بار بود که سازمان ملل متحد بر حق مداخله در امور داخلی کشوری عضو اصرار می ورزید. و این امر برای کردها و دیگر اقلیت های در معرض خطر امید بخش بود. قطعنامه 688 سرکوب مردم غیر نظامی را در عراق خواست برای کمک به رفع تهدید صلح و امنیت جهانی در منطقه، فوراً به این سرکوب پایان دهد. به دنبال این قطعنامه در اواسط آوریل 1991؛ نیروهای ائتلاف ایجاد منطقه امن را در درون عراق اعلام و هواپیماهای عراق را از پرواز بر فراز شمال مدار 36 درجه منع کردند. در نتیجه استان های کردنشین سلیمانیه، اربیل و دهوک تحت کنترل احزاب کردی قرار گرفتند. با برگشت آوارگان به منطقه، آشکار گردید که با فقدان اقتدار دولتی زندگی برای مردم مشکل است. همچنین با باز بودن مرزها و ورود و خروج غیر قانونی و سلیقه ای عمل کردن احزاب کردی در روابط خارجی با سایر دول، مشکلات عمده ای در مسائل داخلی و خارجی پدید آمد. (کرمی 203 ـ 1376: 204) برای رهایی از این معضل، انتخابات در 19 مه 1992 برگزار شد. آستانه ورود به مجلس برای احزاب کسب حداقل 7 درصد آراء تعیین شد. تعداد اعضای پارلمان 105 نفر در نظر گرفته شده بود. برای پیروزی در انتخاب رهبری کسب حداقل 51 درصد کل آرای اخذ شده لازم بود. میزان مشارکت در این انتخابات 88 درصد بود. که برندگان اصلی این انتخابات دو حزب دمکرات کردستان (3/45) در صد و اتحادیه میهنی با کسب (8/43) درصد از کل آراء اخذ شده بودند. برای اخذ منصب رهبری نه بارزانی و نه طالبانی نتوانستند 51 درصد آراء را بدست آورند. بنا بر این با هم رهبری کردستان را بر عهده گرفتند. دولت خود گردان تا سال 1994 ادامه یافت در سال 94 با آغاز درگیری های داخلی کردستان عراق به دو منطقه تجزیه شد. این وضعیت تا 5 سال در کردستان عراق حاکم بود. (حق پناه 6- 1381: 7). در سال 1998 با وساطت وزیر امور خارجه آمریکا موافقتنامه صلحی بین دو حزب کرد منعقد شد و به دنبال آن همکاری میان آنها به تدریج افزایش پیدا کرد. در 12 مهر 1381 دو حزب توانستند مجلس منطقه ای کردستان را مجدداً تشکیل دهند. این مجلس اگر چه در سال 1992 تشکیل شده بود اما از سال 1995 به بعد تشکیل جلسه نداده بود. (گالبرایت 1381: 331). نقطه عطف تحولات شمال عراق، بروز حوادث 11 سپتامبر متعاقباً سقوط رژیم صدام در راستای استراتژی ایالات متحده آمریکا در قرن 21 بود که بی تردید به اقلیم کردستان عراق موقعیتی ژئو استراتژیکی اعطاء نمود. (آیتی 1385: 24) دو حزب دمکرات و اتحادیه میهنی در سال 2003 با کنار گذاردن اختلافات داخلی از همان روزهای نخست با تمام توان و همراه و در کنار نیروهای ائتلاف با نیروهای بعثی جنگیدند، پس از جنگ دو حزب اصلی کرد در راستای افزایش توان چانه زنی در برابر قدرت و حکومت مرکزی، هم پیمان شده و در انتخابات مجلس ملی با فهرست مشترکی شرکت کردند. آنان همچنین با برگزاری دومین انتخابات پارلمان کردستان عراق همزمان با انتخابات عمومی و سراسری با فهرستی مشترک با برخی احزاب کوچکتر تواسنتند کابینه جدید دولت منطقه ای کردستان را تشکیل دهند. (کاویانی راد 1387: 92) دومین دوره انتخابات پارلمان در سال 2005 برگزار شد در این دوره علاوه بر افزایش کرسی ها، دو حزب بزرگ دمکرات و اتحادیه میهنی با هم ائتلاف کرده و اکثریت آراء را بدست آوردند. اقتدار این دو حزب در دور سوم انتخابات پارلمان با ظهور لیست «گوران» که نفوذ زیادی در مناطق تحت نفوذ اتحادیه میهن کردستان داشت و همچنین شکل گیری ائتلاف اصلاح و خدمات به شدت تهدید شد و برای اولین بار امکان تشکیل یک گروه اپوزیسیون قوی و یک پارلمان واقعی در کردستان عراق به وجود آمد. 11 کرسی در پارلمان کردستان به اقلیت ها اختصاص دارد 5 کرسی به کلدانی، سریانی و آشوری ها، 5 کرسی به ترکمن ها و 1 کرسی به ارمن های کردستان. نتایج اخیر انتخابات پارلمانی و رهبری کردستان، رهبری بارزانی را با چالش جدی مواجه خواهد کرد زیرا گروه های رقیب توانسته اند درصد قابل قبولی از 111 کرسی پارلمان را به خود اختصاص دهند. امری که گروه های اپوزیسیون را در تصمیم گیری های منطقه ای کردستان دخیل خواهد کرد. 3.13 تأثیرات اقلیم کردستان بر پیرامون شکل گیری دولت منطقه ای کردستان، در جوار مناطق کردنشین منطقه و با توجه به ساختار قومی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و اجتماعی می تواند چالش هایی را برای ترکیه، سوریه و ایران در پی داشته باشد. با تداوم حیات و تثبیت آن در قانون اساسی این کشور احتمال در خواست خودمختاری و فدرالیسم از سوی کردهای کشورهای منطقه مطرح خواهد شد. با توجه به این در حال حاضر در سال 2012 در جریان بحران سوریه شاهد حمایت اقلیم کردستان از کردهای این کشور هستیم. همچنین کردهای سوریه نیز خواستار خودمختاری و فدرالیسم می باشند. بازتاب تحولات شکل گرفته در عراق و تأثیر گذاری و نقش آفرینی کردها در ساختار داخلی این کشور می تواند خواسته های کردها در بعد منطقه ای را نیز گسترش دهد. تقویت هویت و فرهنگ کردی دست آورد کردها در قانون اساسی عراق، توانمندی رسانه ای حکومت منطقه ای کردستان در بعد جهانی به همراه هزاران وب سایت کردی، انتشار بیش از 400 مجله که شامل 13 روزنامه می شود وجود 14 دانشگاه و در نهایت مشارکت کردها در اداره حکومت مرکزی بر توان تأثیر گذاری فرهنگی کردستان عراق بر پیرامون افزوده است. بنا بر این اقدامات حکومت منطقه ای کردستان در پردازش، ارتقاء و ترویج فرهنگ، تاریخ و زبان کردی و انتشار آن توسط رسانه ها می تواند باعث گسترش علاقه کردهای جهان و منطقه خاورمیانه به اقلیم کردستان شده و محبوبیت آن را افزایش دهد و از آن الگوی ایده آل و آرمانی در ذهن کردهای سایر مناطق ایجاد نماید. (حافظ نیا 1385:22) تأثیرات ذهنی و روانی از آوریل سال 1991، دولت منطقه ای کردستان عراق در حال اجرای امور خود بوده است. دانشگاه ها باز شده اند، مجوز ایستگاه های رادیویی و تلویزیونی تنظیم شده اند، پلیس و نیروهای امنیتی به وجود آمده اند، بانک مرکزی، پرچم و سرود ملی و پایتخت تعیین شده است. (الیس 1386: 212) تثبیت اقلیم کردستان عراق در پی تحولات سال 2003 به بعد و دستاورد کردها در قانون اساسی عراق باعث شده است که اعتماد به نفس کردها بالا رود (حافظ نیا 1385: 23) تقویت ناسیونالیسم کردی کردها از شکل گیری دولت منطقه ای کردستان قوت قلب گرفته و به آینده امیدوار هستند و انتظار دارند در کشورهای خودشان فرصت های بیشتری در اختیار آنها گذاشته شود. پس از تشکیل این حکومت ارتباطات و مراودات اجتماعی بین کردهای عراق و با کردهای کشورهای همسایه بیشتر شده است در نتیجه احساسات ملی گرایانه مردم کرد در کل منطقه تقویت شده است. افزایش مطالبات از دولت مرکزی تأثیر سیاسی خود گردانی شمال عراق بر کردهای منطقه را می توان در حوزه روابط با دولت های مرکزی آنها ردیابی کرد. (حافظ نیا 1385: 23) در ایران، جریان اصلاح طلب کرد در انتخابات دور نهم ریاست جمهوری، مطالبات فرمول شده ای را مطرح کرد. در بین این مطالبات بر آموزش رسمی زبان کردی، بازگشت کردهای خارج از کشور، آزادی نشر مطبوعات کردی، رفع توسعه نیافتگی منطقه ای، مشارکت سیاسی در سطح منطقه ای و ملی تأکید شده است (هفته نامه سیروان، شماره 36) در شرایطی که کردهای عراق نه تنها در استان های کردنشین از حق نظام فدرالی برخوردارند در حکومت مرکزی نیز سهم فراوان دارند، پرسش از جایگاه هموطنان کرد در نظام مدیریتی ملی و استان های کردنشین پرسش قابل انتظاری است . که نباید به جای پاسخگویی به پاک کردن صورت مسئله پرداخت. (حق پناه: 1386: 7) حمایت از مخالفان کرد کشورهای پیرامون در مقطع کنونی، دولت منطقه ای کردستان به راحتی اوایل دهه ی 1990 به کشورهای منطقه امتیاز نمی دهد. این دولت اگر چه در ظاهر روابط خود با ایران، ترکیه و سوریه را حفظ کرده است، اما نحوه تعامل آن با مخالفین کرد این سه کشور به گونه ای است که آنها با حمایت مادی و معنوی شخصیت های کرد عراقی، به فعالیت خود ادامه می دهند. (کوچرا 2003: 260-270) وجود پایگاه های احزاب کرد مخالف ایرانی چون، دمکرات و کومله و بعضی از پایگاه های پژاک در خاک عراق گواه این مدعی اند. جهانی کردن مسأله کرد. حکومت منطقه ای کردستان روابط گسترده ای با بسیاری از کشورها منطقه دارد و دارای نمایندگانی در کشورهای اروپایی و آمریکاست. اکنون کردها در دستگاه دیپلماسی کشور عراق به طور گسترده ای حضور دارند. این مسائل مسلماً در افزایش مطالبات کردهای منطقه از دولت مرکزی خود تأثیر گذار خواهد بود. بنا بر این با توجه به مباحث ذکر شده، هم مرز بودن نواحی کردنشین با اقلیم کردستان و همچنین هم نژاد بودن و فرهنگ واحد نواحی کردنشین باید خاطر نشان کرد که هر تأثیری از هر کدام از نواحی کردنشین به سایر نواحی نیز سرایت خواهد کرد. در نتیجه‌ی این عوامل تأثیر کردهای عراق و حکومت آنها با توجه به فن تکنولوژی رسانه ای در جهان بر کردهای منطقه مؤثر بوده و خواهد بود. فصل چهارم حضور آمریکا در کردستان عراق حضور آمریکا در کردستان عراق سیاست خارجی و استراتژی ایالات متحده در کردستان عراق همواره یکی از دغدغه های کشورهای پیرامونی عراق، از جمله، ایران، ترکیه و سوریه و در عین حال این مسئله همیشه معیاری برای ارزیابی سیاست خارجی آمریکا در دیگر مناطق کردنشین خاورمیانه بوده است. عده ای سیاست خارجی آمریکا در کردستان عراق را دارای تناقضات راهبردی، ناموفق و در نهایت منفعت محور منجر به شکست می دانند، در عین حال گروه دیگری سیاست خارجی آمریکا در این منطقه را دارای استراتژی مشخص، عقلایی و موفقیت آمیز ارزیابی می کنند با این حال در فضای نوین بین المللی، نمی توان یک سیاست خارجی را «ناکام مطلق» یا پیروز مطلق تصور کرد. نزدیک به دو دهه است که موضوع کردها به جدالی جذاب و مناقشه انگیز در سیاست خارجی آمریکا تبدیل شده است. کردها مانند بعضی از اقوام و ملل جهان، کسانی هستند که معمولاً سرنوشتشان به وسیله حوادثی چون جنگ جهانی، تبانی قدرت های خارجی، و اختلاف بین نخبگانشان تعیین شده است. وقوع جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی، به حکومت رسیدن بعثی ها و بالأخره حمله آمریکا و متحدانش به عراق در سال 1991، از جمله حوادث مهمی بودند که مزه خودمختاری را به کام کردهای عراق چشاندند. در عین حال رویارویی آمریکا و نیروهای سازمان ملل با صدام در ماجرای کویت (1991) پر بارترین حادثه برای کردهای عراق بود. زیرا آنها طولانی ترین مقطع خودمختاری را در طول تاریخ کردها تجربه کردند و آمریکا به بهای همکاری با آنها، دست صدام را در حمله به شمال عراق بست. (قربانی شیخ نشین و قدیمی 1391: 57 ـ 58) اما حقیقت آنست که از دید واقع گرایان اصول اخلاقی جایگاهی ندارد و به آن به دید تر‍دید نگاه می كنند همچنان كه كیسینجر در رابطه با كردهای عراق بیان می كند: كه هدف ما رسیدن به اهداف مان است نه حمایت از گروه یا ملتی كه بر آنها ظلم شده یا می شود این گفته به خوبی اصول اخلاقی را از دیدگاه واقع نگری بیان می دارد. پس تصور این مطلب که حضور آمریکا یا اسرائیل در منطقه کردستان صرفا به خاطر مصالح انسانی است بسیار دور از ذهن می‌باشد. آنگونه که در چارچوب نظری نیز بیان شد، دولت های بزرگ در پی فرصتی هستند تا توازن و تحول برآمده را به نفع خود بر هم زنند. از آنجا که سقوط صدام همراه با نوعی دگرگونی در عراق بود، فرصت‌هایی را نیز برای کشورهای دیگر فراهم آورد. متعاقب آن آمریکا و اسرائیل سعی نمودند این توازن را به نفع خود به کار گیرند و ایران را از آن معادلات دور سازند. از سال های آغازین دهۀ 90 سدۀ بیستم کنش ها و واکنش های سیاسی و امنیتی بر آمده از وفادرای های قومی در نقاط گوناگون جهان و از جمله در خاورمیانه خود را نشان داده است. کردها در عراق در این زمینه وضع ویژه ای دارند. آنها توانسته اند به خود مختاری با پشتیبانی دولت های غربی و ایالات متحده دست یابند. (معزی و شجاع: سیاسی، اقتصادی شماره 247 و 248) اما چنان چه گذشت سیر تحولات کردستان و ایدۀ خودمختاری و تشکیل دولت و حکومت محلی به اعتقاد برخی از مورخین به چند سدۀ قبل بر می گردد. کردها در دوران حکومت عثمانی نیز هر چند کمتر از بعد از فروپاشی عثمانی، خواهان استقلال و تشکیل حکومت بودند. که این سیر با فروپاشی عثمانی شتاب بیشتری به خود گرفت. در ابتدای سده بیستم، اعلامیه چهارده ماده ویلسون، رئیس جمهور وقت ایالات متحده، به اقلیتها و اقوام عمده جهان حیاتی دیگر بخشید و سبب شد که صورت بندی تازه ای در سیاست بین الملل و احدهای سیاسی جهان پدید آید. این مسئله به خصوص با فروپاشی امپراتوری عثمانی که همگان آرزوی افول آن را در سر می پروراندند، اهمیت بیشتری یافت. اعلامیه ویلسون مشروعیت لازم را برای تجزیه عثمانی فراهم آورد و این مشروعیت به نوبۀ خود شامل کردها که بزرگترین اقلیت قومی جهان بودند شد. اما از آنجا که کردها نتوانسته بودند پیش از این به وحدت قومی دست یابند، از مزیت تشکیل یک کشور بازماندند. این ضعف تا آن جا بود که تقریباً بیشتر مزایایی که برای کردها در عهد نامۀ سور پیش بینی شده بود. در معاهدۀ لوزان که در سال 1923 که در پی آن آمد از دست رفت. با وصف تلخی این نتایج، برای کردها این اول راه بود و آنها به مبارزات خود در سال های بعد ادامه دادند. همچنین اوضاع آشفته عراق به پیشبرد اهداف کردها در سال های بعد کمک شایانی نمود. در پرتو این مبارزات، مذاکرات جدی از دهه 1970 با سران حزب بعث که به تازگی موقعیت قدرت خود را تحکیم نموده بود، برای خودمختاری کردها صورت گرفت. درحالی که بحث خود مختاری کردها از ابتدای تشکیل عراق مطرح بود. (یلدیز 1387: 207) ورود ایالات متحده به معادلات سیاسی جهانی که با افول استعمار کلاسیک شروع می شود و اعلامیۀ 14 ماده ای ویلسون، آمریکا را به عنوان ناجی کشورهای جهان سوم و اقلیت ها و قوم های مستعمر یابی سرزمین معرفی می کرد، شروع می شود. در آن موقع روش های استعمار کلاسیک برداشته شده و مرحله ی جدیدی از استعمار که به استعمار نو معروف است. در روابط بین الملل شروع می شود. در این مرحله تصاحب سرزمین و جغرافیا که روش های استعمار کلاسیک است کنار گذاشته شده و از روش های جدیدی همچون، کنترل غیر مستقیم و تسلط و وابستگی سیاسی، نظامی و اقتصادی بر این کشورها اعمال می شود. با تحول جهان امروز نسبت به چند دهه یا چند سدۀ پیش و اعتبار روز افزون مسائل اقتصادی در استراتژی های بین الملل مفهوم امنیت نیز گسترده شده و تنها به امنیت نظامی محدود نمی شود بلکه سیاسی، اقتصادی . . . را نیز در بر می گیرد. در اقتصاد امروز جهان نفت به عنوان خون در کالبد و جسم اقتصاد نقش برجسته ای دارد. که اگر این مادۀ استراتژی به قسمتی از پیکرۀ این اقتصاد نرسد. بدون شک فلج خواهد شد. بنا بر این برای تمامی کشورها چه صنعتی و پیشرفته و چه جهان سومی نفت نحوۀ صدور و واردات آن جز مسائل امنیتی به شمار می رود. کشورهای خاورمیانه صاحب 70 درصد از منابع نفتی جهان می باشند رقابت قدرت های بزرگ در این منطقه حال و آینده برای تصاحب این مادۀ گرانبها و اطمینان از صدور بلامانع آن است. سیاست های ایالات متحده در چند دهۀ اخیر علاوه بر تأمین متحد استراتژیکی خود، اسرائیل، در راستای اتخاذ برنامه هایی بوده که بتواند به وجه بهتری از مسائل اقتصادی منطقه و همچنین صدور این مادۀ گرانبها استفاده نماید. تا سال 1945 دیپلماسی آمریکا گسترش چندانی نداشت، از دستگاه اجرایی مناسب و متخصصان کافی بی بهره بود و به طور کلی برای انجام دادن وظایف دشوار دوران پس از جنگ جهانی دوم ناکافی بود. از آن هنگام تاکنون آمریکایی ها بزرگترین کادر خدمات دیپلماتیک را در سراسر جهان و تقریباً در دهۀ دولت ها به وجود آورده اند و مسائل اصلی سیاست خارجی ایالات متحده را مسائل نظامی، سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک را تشکیل می دهد. (فرانکل 1370: 56 و 57) به طور کلی استراتژی کلان آمریکا برای مدت 115 سال از 1783 (معاهدۀ پاریس) تا اواخر قرن 19 استراتژی انزوا گرایی بود. و در مسائل جهانی زیاد دخالت نمی کرد. آمریکا تا دهۀ 70 در کردستان نقش قابل ملاحظه ای نداشت چون حفظ منافع غرب در منطقه، خلیج فارس بر عهدۀ انگلستان بود. امّا پس از خروج نیروهای انگلستان از خلیج فارس در سال 1971 ایالات متحدۀ آمریکا بر اساس دکتر ین نیکسون که در سال 1969 در جزیرۀ گوام اعلام شد. کسینجر با انتخاب شاه ایران به عنوان ژاندارم منطقه طرح های خود را به انجام رسانید. برای آمریکا به عنوان حافظ منافع غرب در منطقه، حفظ وضع موجود یا ثبات سیاسی منطقه از اولویت نخست برخوردار بود. (الهی 1372: 302) بعد از جنگ جهانی دوم که کشورها متفق دچار آسیب شده بودند و آمریکا به نحوی از این آسیب دور مانده بود، بعد از جنگ نقش بیشتری را در صحنۀ جهانی و اقتصاد و بازار بدست گرفت. در این دوران آمریکا کم کم جای انگلستان را گرفت به نحوی که: در سال 1953 سهم انگلستان از نفت خاورمیانه 31% سقوط کرد و سهم ایالات متحده به 60 درصد رسید. (لیون 1373: 64) بعد از جنگ جهانی دوم و صف آرایی دو بلوک شرق و غرب به رهبری شوروی و آمریکا سیاست کاربرد و بلوک، برای یافتن متحدان در صحنۀ جهانی و سد نفوذ قدرت مقابل شکل می گرفت. بنا بر این در آن زمان حکومت های خاورمیانه ای که به سوی آمریکا گرایش داشتند مورد حمایت قرار گرفتند. مانند ایران و اسرائیل، و به کشورهایی هم که احتمال داشت در اثر بی توجهی غرب به بلوک شرق بپیوندند. کمک های لازم داده می شد. منافع ایالات متحده آمریکا و متحدین و دوستانش اقتضا می کند که به کلیه کشورهایی که در معرض تهدید قرار گرفته اند. کمک های لازم برای دفاع از خود داده شود. (نیکسون 1362: 323) در دوران جنگ سرد علاوه بر حمایت ایالات متحده از هم پیمانان خود به خصوص در خاورمیانه در راستای تضعیف کشورهای متحد بلوک شرق و کمونیسم اقدامات لازم را اتخاذ می نمود بنا بر این ایالات متحده، برای تضعیف کشور عراق که متحد شوروی بود و به نحوی مخالف استراتژی آمریکا در منطقه بود علاوه بر تقویت همسایۀ غربی آن یعنی ایران، جهت کنترل عراق کردهای ساکن شمال که دارای سابقۀ مبارزات طولانی با اعراب و حکومت عراق بودند را با حمایت خود جهت دست یابی به اهداف مورد نظر خود علیه حکومت مرکزی عراق متحد شوروی بر انگیخت. مسئله کردها تعیین کنندۀ روابط عراق با بسیاری از کشورها از جمله شوروی، آمریکا، اسرائیل، ایران، سوریه و ترکیه بوده است. مسئله کردها همچنین یکی از عوامل اصلی اختلاف میان عراق و کشورهای همسایه از جمله ایران بوده است. (جعفری ولدانی 1369: 139) حمایت ایالات متحده از کردهای عراق برای دفاع از مبانی حقوق بشر یا حق قانونی قومیت ها برای دست یابی به حق تعیین سرنوشت نبوده است. آمریکا همواره از کردها به عنوان اهرم فشاری علیه دولت های دارای این اقلیت، استفاده کرده است. در طول دهه 70 ایالات متحده جهت عنایت از متحدین خاورمیانه ای خود ایران و اسرائیل و تضعیف عقبۀ صف کشورهای عربی در مقابل اسرائیل و وادار کردن حکومت عراق متحد بلوک شرق به قبول قرارداد الجزایر به حمایت کردهای شورشی به رهبری ملا مصطفی بارزانی علیه حکومت عراق پرداخت. که سرانجام به عقد قرارداد الجزایر در سال 1975 ما بین ایران و عراق منجر شد. که طی آن حاکمیت ایران بر اروند رود به رسمیت شناخته شد. و در عوض شاه ایران محمد رضا تعهد کرد که دست از حمایت کردهای شمال عراق بردارد. با توجّه به تیرگی میان کردها و اعراب در عراق و جنگ دولت بغداد با کردها، در دهۀ 70 آمریکا وارد صحنه شد. و تلاش کرد با کمک محمد رضا شاه از شورش اکراد عراق به نفع سیاست منطقه ای خود و ایجاد تحولات مناسب در بغداد استفاده کند. (فردوست 1374: 501) بنا بر این در زمان ریاست جمهوری نیکسون 1972، نیکسون، جان کانالی را به ایران فرستاد تا مستقیماً به کردها کمک کند. (نجاتی 1371: 356) طی سال های 75 ـ 1972، ایالات متحده آمریکا مبلغ 16 میلیون دلار پول نقد، سلاح و تجهیزات آمریکایی از نوع سیستم جنگ افزارهای روس و چینی که در جنگ های ویتنام به غنیمت گرفته شده بودند از طریق سیا با همکاری ایران به کردها واگذار گردید. (فرودوست 1374: 503) آنچه که واقعیت دارد مبارزه حق طلبانه کردهای شمال عراق در طی چند دهه، فدای پیمان های بین المللی، لوزان، الجزایر و . . . و توسعه طلبی کشورهای استعمار گر و اهداف آنها از جمله انگلستان شوروی و ایالات متحده آمریکا شده است. قدرت های بزرگ از جمله آمریکا در چند دهۀ اخیر در مقابل کردها سیاست منفعت طلبانه را در پیش گرفته و هیچ وقت به دنبال اعطاء و دادن و رسیدن کردها به حق قانونی خود قدم بر نداشته است. سیاست اصلی آمریکا در جهت دست یابی به سود بیشتر و حمایت از حکومت های خودکامه از جمله ترکیه فاشیست محمد رضا شاه و . . . بوده است. چنان چه که آمریکا برای رسیدن به اهداف خود محمد رضا شاه را وادار می کند تا به صورت مقطعی از کردهای شمال عراق در مقابل حکومت مرکزی این کشور حمایت کند و از کردها برای رسیدن به مقاصد خود به عنوان اهرم فشار استفاده نماید. هر چند محمد رضا شاه از این می ترسید که حمایت از کردهای شمال عراق مسائل قوم کرد ایرانی در داخل را تشدید کند و به این کار راضی نبود. اما در جهت همراهی با متحد خود یعنی آمریکا به این کار تن داد. «اما به سبب آنکه شوروی از عراق پشتیبانی می کرد و آمریکا می خواست بنیۀ نظامی آن کشور را تضعیف کند تن به این کار داد. (نجاتی 1371: 356) در سیاست گذاری آمریکا در قبال کردستان عراق نهادهای متعددی از جمله قوّه ی مجریه (رئیس جمهور و وزیر امور خارجه)، کنگره و نهادهای امنیتی از جمله سیا و دیگر نهادها نقش داشته اند. یکی از عمده ترین مشکلات سیاست خارجی آمریکا در کردستان عراق، وجود راهبردهای متعدد و بعضاً متضاد آمریکا در این عرصه می باشد. (قربانی شیخ نشین و قدیمی 1391: 71) لذا سیاست خارجی آمریکا در این منطقه با توجه به گذر تاریخ و تغییر حاکمیت در کشورهای همسایه «ایران» و تعهد نسبت به متحدان منطقه ای خود «ترکیه و اسرائیل» و بعد از فروپاشی بلوک شرق و تغییر گرایش کشورهای عربی و سمت گیری آنها، متغیر بوده است. بر اساس گزارش کمیتۀ ویژه ایالات متحده در 9 ژانویه 1976، رئیس جمهور نیکسون، کسینجر و وزیر امور خارجه و شاه ایران مایل به پیروزی کردها نبودند بلکه انتظار داشتند شورش کردها و کمک به آنها در سطحی که بنیه نظامی عراق تضعیف شود ادامه یابد. (نجاتی 1371: 357) ملا مصطفی بارزانی با دیدی که از حاکمان کشورهای منطقه و سیاست آنها نسبت به موضوع کردها داشت و همچنین سرکوب شورش های کردهای ایران همچون حکومت مهاباد و . . . بدست محمد رضا شاه و مقابله با هر حرکت قوم گرایی در ایران، به محمد رضا شاه مظنون بود و به او اعتماد نداشت. بلکه در آن زمان به کمک های آمریکا و حمایت آن کشور امید بسته بود. ادموند قریب روزنامه نگار آمریکایی می گوید: بارزانی به شاه ایران اعتماد نداشت بلکه در آن زمان فریب آمریکا را خورد که او از بارزانی حمایت می کند نه ایران. مفهوم توافق شاه کسینجر تعهدی بود از سوی آمریکا که کردها روی آن حساب می کردند در مصاحبه ای که در سپتامبر 1976 با بارزانی داشتم، نظر خود را بدین نحو خلاصه کرد «ما پشتگرمی به تضمین آمریکا داشتیم، ما هیچ گاه به شاه اعتماد نداشتیم.» (نجاتی 1371: 362) در نتیجۀ کمک های آمریکا به بارزانی، فشار کردهای عراق بر حکومت مرکزی بیشتر شد، تا جایی که حکومت وقت عراق خواستار عقد قرارداد با شاه ایران گردید سرانجام در سال 1975 قرار دادی بین ایران و عراق موسوم به قرارداد الجزایر منعقد شد. با دور شدن عراق از شوروی و گرفتن امتیازاتی از عراق توسط محمد رضا شاه در مارس 1975 با میانجیگری سادات وبومدین در کنفرانس کشورهای عضو اوپک در الجزایر ایران با صدام حسین رقیب طبیعی اش در خلیج فارس آشتی کرد. که نتیجه آشتی شاه و صدام حسین انعقاد یک قرارداد مرزی و حسن همجواری به نام قرارداد الجزایر بود. و در این قرارداد شاه متعهد شد که کمک های ایران به کردها را قطع کند. (فونتن 1362: 356) اما هنگامیکه مهره مورد نظر آمریکا یعنی صدام در جای مناسب خود قرار گرفت لازم بود که ایالات متحده به عنوان ناجی ارتش عراق از جنگ فرسایش با اکراد وارد میدان شد. که در این جریان در واقع کردهای عراق قربانی ماکیا ولیسم سیاست آمریکا گردیدند. (کوچرا 1377: 242) طبق اسناد محرمانه سفارت خارجه آمریکا در تهران، که به دست دانشجویان بعد از انقلاب اسلامی ایران بدست آمده بود. در مورد توافق الجزایر آمده بود که: محمد رضا شاه و صدام حسین توافق کرده بودند که عراق 300 میلیون دلار به ایران بپردازد تا ایران آوارگان بارزانی را در کشور جای دهد و عراق برای همیشه از شورش آنها در امان بماند. بنا بر این به دنبال توافق الجزایر و دست یابی آمریکا و متحدش ایران به اهداف خود دست از حمایت کردها برداشتند و ایران مرزهای خود را جهت ورود و خروج بارزانی ها که از طریق ایران کمک به آنها داده می شد را بست. و کردها را با حکومت خودکامه و خون آشام رها گذاشتند. بنا بر این یکی از ناگوارترین حوادث تاریخی بدست شاه ایران و آمریکا به وقوع پیوست. و صدای آزادیخواهی و دست یابی به حق اولیه مردم کرد در سرزمین اجدادیشان به دست جبّاران تاریخ در گلو خفه شد. و چیزی جز ویرانه و کشتار زنان و کودکان و خون مردان دلیری که به خاطر آرمانشان جنگیدند باقی نماند این قرارداد باعث آوارگی و بی پناه شدن کردهای عراق و از دست دادن سرزمین شان گشت. سرزمینی که حق ملّت کرد بود با ظلم جباران و حاکمان خودکامه به خون اهالی آن آغشته شد و فلسطینی دیگر را بر عرصۀ خاورمیانه به وجود آورد. کشورهای اسلامی که در ائتلاف ها علیه اسرائیل شرکت کرده و خواستار نابودی این حکومت خودکامه شدند خود مروج و تقویت دهنده و حمایت کنندۀ حاکمان جبار علیه مردمان مسلمان و مظلوم کردستان بودند. بنا بر این روشن است که جبهه گیری کشورهای عربی به نام اسلام خواهی و حمایت از مظلومان برای دست یابی به مقاصد خود از طریق بسیج افکار عمومی مسلمانان جهان در مقابل اسرائیل دست و حمایت از اسلام و مظلوم خواهی شعاری جز دروغ نیست. حوادث این دهه و دهه های بعد کردستان، ثابت می کند که ایالات متحده در لفافۀ عدالت و برابری و دفاع از حقوق بشر و مبارزه با تروریسم فقط در جهت دست یابی به اهداف خود حرکت کرده و از این قوم و ملت در چند دهه برای دست یابی به اهداف خود استفاده کرده است. ویلیام سافیر روزنامه نگار آمریکایی دربارۀ خیانت به کردهای طرفدار آزادی و حق مشروع خود می گوید: اگر رئیس جمهوری (نیکسون) می خواهد در دفاع از خیانت به کردها، شاه را مسئول بداند مختار است. ولی اگر می خواهد منکر این عمل نادرست و خلاف اخلاق از سوی آمریکا شود، شایسته است مشاوری را که اصرار به انجام آن داشت (کسینجر) از کار برکنار کند. (نجاتی 1371: 362) بنا بر این بعد از عقد قرارداد الجزایر و روشن شدن خیانت شاه ایران و ایالات متحده نسبت به کردها، سیل عظیم کردها از خانه و کاشانه خود تبعید و آواره شدند که در این دوره ارتباط کردها با آمریکا و شاه طرفدار غرب رو به سردی گراییده و کردها متوجه شدند که نه بلوک شرق به رهبری شوروی و نه غرب حامی کردها نیستند و با کمترین مطاع آن ها را به حکومت های مرکزی می فروشند. مانند حکومت جمهوری مهاباد و سرنگونی آن در ایران که شوروی ابتدا حامی آن بود و همچنین خیانت به کردهای عراق از طریق آمریکا. دانا ادامز شمدت، در طول سفری که به کردستان عراق داشت بیان می کند. در اثناء مقدّمات سفر با چند نفر از مأمورین وزارت خارجه دربارۀ مسافرت به کردستان به طور خصوصی مشورت کردم. آنان مرا چنین نصیحت کردند «این سفر را انجام نده» اگر دچار مشکل شوی حکومت آمریکا را دچار مشکل و تنگنا می سازی. تازه اگر بدون اشکال و صعوبیت به آنجا برسی آمریکا را در تنگنا قرار می دهی. دریافتم که مأمورین وزارت خارجه ناچار از اتخاذ این روش هستند. آنان اقرار کردند که ایالات متحده تا اندازه ای از انقلاب کردها ناراحت است. با وجود این که آمریکایی ها دوست دارند که تصور شود که کشورشان از مبادی انسانی و دموکراسی و حق انتخاب سرنوشت دفاع می کنند. با وجود این که تنها در عراق نیستند بلکه در ایران و ترکیه و سوریه به طور انکار ناپذیری از بسیاری از حقوق انسانی و فرهنگی و سیاسی محرومند. سیاستمداران اذعان می دارند که تعهداتی که آمریکا در مورد کمک به ایران و ترکیه به موجب قرار دادهای فیه مابین برعهده گرفتند، آمریکا را از هر عملی حتی از دادن قول مساعده به اکراد و ابراز توجه نسبت به آنان منع می کند. (ادامز شمدت 1362: 13) 4.1 بعد از جنگ دوم خلیج فارس در دهۀ 90 میلادی با فرو پاشی اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده به عنوان تنها ابر قدرت باقی مانده نقش هژمونی را بر عهده گرفت. در صورتیکه طرف رقیب، روسیه که به نیابت از شوروی عهده دار مناصب و استراتژی شوروی سابق بود تا حد زیادی ضعیف شده و به عنوان نظاره گر سیاست های بین المللی در آمده بود. در طول جنگ عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، که جمهوری اسلامی از اوایل انقلاب با قطع رابطه با غرب و تقابل گویی با سیاست های غرب پا به عرصه نهاده بود آمریکا دوباره با حکومت بعثی رابطه را از سر گرفت و به کمک این رژیم پرداخت تا مانع از گسترش ایدئولوژی اسلامی در کشورهای دیگر شود. در طول جنگ هر چند حمایت آمریکا از عراق در زمینه تسلیحات و . . ادامه داشت امّا سیاست اصلی آمریکا طرفداری از جنگ فرسایشی دو طرف بود تا جایی که دو کشور تا حدی ضعیف شوند که توان به خطر انداختن مواضع غرب را در منطقه نداشته باشند. بعد از جنگ عراق و ایران که هشت سال به طول انجامید. و پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت از طریق ایران، رژیم بعثی به ناگاه تغییر عقیده داده و به کشور کویت همسایه جنوبی حمله ور شد. عراق در این حمله به دنبال چند هدف بود: عراق در طول جنگ با ایران متحمل هزینه های زیادی شده بود و از طریق تملک بر کویت به دنبال جبران این هزینه ها بود. الحاق کویت به عراق، در این صورت با الحاق چاه های نفتی کویت که سومین منبع نفتی جهان می باشد به خاک عراق، عراق از توان سیاسی و نظامی و اقتصادی به قدرت بر تر در صحنه منطقه ای و در آینده جهانی تبدیل می شد. هر چند عراق از طرف جنوب به ساحل خلیج فارس از طریق بندر بصره، می رسد امّا طول ساحلی عراق خیلی کم است و بنادر مهمی برای تجارت و ارتباط با جهان خارج از طریق آب های آزاد را ندارد بنا بر این با الحاق کویت در پی رفع این موقعیت های ژئو پولتیکی بود. عراق در حمله به کشور کویت و موجّه جلوه دادن آن به چند عامل اتکا می کرد. کویت استان نوزدهم عراق است. و مرزهای جدید مرزهای استعماری هستند. از لحاط تاریخی، کویت بخشی از ایالت بصره در زمان عثمانیان به شمار آمده است. در این راستا به سفر رئیس بهداشت عثمانی به بصره اشاره می کند که در آن زمان کویت را جزء بصره قلمداد کرده است و همچنین کویت در آن زمان و حاکمیت آن از جانب حاکمان بصره انتخاب می شده است. عراق کویت را متهم می کرد که در جریان جنگ عراق به ایران، کویت از مناطق نفتی «رمیله» استفاده نموده است و خسارات زیادی به ذخایر نفتی عراق وارد کرده است. بنا بر این عراق در 2 اوت 1990 طی یک حمله برق آسا تمام کویت را به خاک عراق الحاق کرد و سفارت خانه را به بغداد انتقال داد. تلاش عراق برای الحاق کویت به خاک خود زنگ خطر را برای کشورهای صنعتی از جمله آمریکا به صدا در آورد. جرج بوش (پدر) در تاریخ 15 اوت 1990 طی یک سخنرانی برای کارکنان وزارت دفاع آمریکا، وابستگی به نفت خلیج فارس را به طور صریح و آشکاری چنین بیان نمود اگر کنترل ذخایر بزرگ نفتی به دست صدام حسین بیفتد. شغل و کار ما، نحوه زندگی ما، آزادی ما و آزادی دوستان ما در سراسر جهان به مخاطره خواهد افتاد. (چمنکار 1387: 130 ـ 131) بنا براین ایالات متحده با کشورهای ائتلاف علیه حکومت عراق وارد جنگ شدند که در طول چند هفته باعث عقب راندن نیروهای عراقی از خاک کویت شدند. در آن زمان چون حمله عراق به کویت غیر قابل پیش بینی بود. در زمان پاکسازی و نجات کویت توسط نیروهای ائتلاف از جنگ عراق، آمریکا فاقد استراتژی برای آینده عراق بعد از صدام بود بنا بر این بعد از جنگ و پاکسازی کویت از دست صدام حسین، آمریکا گزینه ای برای جایگزینی صدام نداشت بنا بر این مجبور شد که صدام را در منصب خود باقی بگذارد. بحران خلیج فارس موجب استمرار حضور نظامی آمریکا در منطقه شده است. (عزتی 1373: 122) بنا بر این در زمان نیروهای خارجی به رهبری ایالات متحده به عراق و اخراج آن از کویت کردها موقعیت را مناسب دیدند تا به انتقام و باز پس گیری سرزمین های خود از رژیم بعثی بپردازند قیام کردها در مارس 1991 شروع شد و آنها توانستند تمام مناطق کردنشین را از دست رژیم عراق خارج سازند. پس از شکست صدام حسین در کویت با توجه به آنچه که گفته شد. ایالات متحده جایگزینی را در آن موقع سراغ نداشت تا با برکناری صدام از آن به عنوان ابزار خود را استفاده نماید و همچنین بر کناری صدام باعث تقویت دشمن آمریکا یعنی ایران در منطقه و ترویج افکار اسلام گرایی می شد بنا بر این آمریکا بقاء صدام ضعیف در عراق را بهتر از عدم صدام و تقویت ایران اسلامی می دانست. در این صورت صدام حسین در منصب خود باقی ماند و دوباره آمریکا دست صدام را در مبارزه علیه کردهای شمال و شیعیان جنوب عراق باز گذاشت. بنا بر این رژیم عراق با تمام توان خود دست به سرکوب شیعیان و کردهای شمال عراق شد. در این ماجرا بسیاری از شهرها و روستاها ویران گشتند و حدود 2 میلیون نفر از مردم کرد آواره شدند. صدام حسین که به طور معجزه آسا از خطر نجات یافته بود بلافاصله با تمام نیروی نظامی خود صدمه چندانی هم به آن وارد نشده بود به کردستان عراق حمله ور گردید و دست نیروهای خود را به انهدام کامل شهرها و روستاهای کردستان و قتل عام مردم باز گذاشت. کردها در پی شکست ارتش عراق در جنوب و به پیروی از توصیه ها و تبلیغات متفقین که مردم را برای بر انداختن صدام و رژیم بعثی به قیام دعوت می کردند، در سراسر کردستان قیام کردند و در طی مدت کوتاهی در ماه مارس 1991 تمام شهرهای کردستان و از جمله کرکوک را آزاد کردند. و شکست فاحشی به نیروهای امنیتی و پلیس وارد آوردند آنها برای مقابله در مقابل ارتش و نیروی هوایی عراق روی حمایت متفقین حساب می کردند. اما در روزهای اولیۀ هجوم سراسری ارتش به شمال نیروهای متفقین هیچ واکنشی از خود نشان ندادند و ارتش عراق با توان رزمی خود به سرکوب قیام مردمی کردستان پرداخت. کردها که به تنهایی تاب مقاومت در برابر ارتش و نیروی هوایی صدام را نداشتند. در ماه مارس که فصل سرما و برف ویخبندان است. یکپارچه خانه و کاشانه خود را رها کرده و به طرف مرزهای ایران و ترکیه به راه افتادند. شمار آوارگان به چند میلیون نفر می رسید که همگی در سرمای شدید و باران و برف زمستانی با دست خالی و اکثراً پیاده آواره کوهستانهای پر برف غرب و شمال عراق شده بودند. هزاران کودک و مرد و زن سالخورده در همان روزهای اول در راه جان سپردند. یک فاجعه عظیم انسانی در شرف وقوع بود. سرانجام متفقین متوجه بعد فاجعه شده و در صدد چاره بر آمدند. به پیشنهاد تورگوت اوزال نخست وزیر وقت ترکیه و موافقت متفقین «منطقه امن» در شمال عراق به وجود آمد و مدار 36 درجه به عنوان مرز جنوبی این منطقه تعیین گردید. نیروهای عراق که تاب مقاومت در برابر نیروهای متفقین را نداشتند، به سرعت راه جنوب را در پیش گرفتند و تمام منطقه را به جز کرکوک و چند شهر دیگر در جنوب را تخلیه نمودند. (اُبالاس 1377: ث) در سال 1991 و در جنگ آمریکا علیه عراق در کویت، کردها هم زمان در ائتلاف با آمریکا با صدام وارد جنگ می شوند. بعد از خروج عراق از کویت و خاتمه جنگ خلیج فارس، صدام در تلافی این هماهنگی و همکاری کردها با ایالات متحده، اقدام به تخریب سازی مناطق کردنشین و سرکوب کردها (عملیات انفال) می کند پس از واکنش های منفی جهانی سازمان ملل متحد (شورای امنیت) مدار 36 درجه بر روی کرکوک مناطق امن را ترسیم نموده و کردها صاحب یک شبه خودمخختاری در شمال عراق می شوند. از این مقطع زمانی مواضع کردها و ایالات متحده به هم نزدیک تر می شود. (قربانی شیخ نشین و قدیمی 1391: 65) بنا بر این جنگ نیروهای ائتلاف با عراق در کویت که کردها را با خود علیه صدام وارد جنگ کردند نیات ایالات متحده را در منطقه بسیار واضح تر کرد. زمانی که منافع غرب و کشورهای صنعتی در حمله عراق به کویت به خطر افتاد فوراً در یک اقدام دسته جمعی با صدام وارد جنگ شدند و به محض رفع خطر از جانب صدام حسین دست او را در کشتار شیعیان جنوب و کردهای شمال که برای احقاق حقوق خود جنگیدند باز گذاشتند و یکی از فجیع ترین وقایع انسانی به وقوع پیوست. اگر دفاع آمریکا از کویت به خاطر حقوق بشر و تأمین امنیت مردم کویت بود پس چرا در مقابل تجاوزات صدام به کردها و شیعیان روزهای اول کاری انجام ندادند؟ در این زمان توجه رسانه ها و مجامع جهانی به اوضاع کردها و آوارگان و کشتار آنها و شیعیان به دست صدام جلب شد و بنا بر این کشورهای ائتلاف مجبور شدند برای جلوگیری از جنایات صدام علیه کردها و شیعیان با تصویب قطعنامه شورای امنیت، منطقۀ امن را بر فراز مدار 36 درجه شمالی برای کردها و 32 درجه جنوبی برای شیعیان اعمال کنند. اما با این حال نیروهای ائتلاف بسیاری از مناطق کردنشین را در منطقه امن که برای کردها در نظر گرفته بودند را در دست صدام حسین باقی نگه داشتند. از جمله استان های کرکوک، نینوا و خانقین در دست صدام باقی ماند. سؤالی که پیش می آید این است که اگر ایالات متحده در جهت حمایت از کردها منطقه امن را پذیرفت چرا سرزمین کردها که به دست نیروهای بعثی اشتغال شده بود و کردهای آن مناطق را انفال و زنده به گور کردند را به منطقه امن منضم نکرد. سیاست های غرب در این راستا یادآور اوضاع بعد از جنگ جهانی اول بود که استعمار پیر انگلستان با کشیدن خط مرزهای قراردادی بدون توجه به نژاد و فرهنگ مردمان آن مناطق درست کرد تا همیشه در منطقه ناامنی و درگیری ریشه داشته باشد و نفوذ خود را از طریق همین اختلافات برای رسیدن به اهداف خود مسجّل کنند. بنا بر این کرکوک را از این جهت می توان شبیه به قدس شریف برای مسلمانان. در نظر گرفت که با اتخاذ سیاست های نفاق افکنانۀ غرب مشکل و زمینه های تفرقه و اختلاف را برای نسل های بعدی کاشتند. صدام با گرفتن مناطق نفتی مناطق کردنشین با خودمختاری سایر نواحی کردهای شمال که به استان های اربیل (هولیر) و سلیمانیه و چند شهر دیگر محدود می شد رضایت داد. چرا که کرکوک و نواحی نفتی موصل به عنوان هارتلند کردستان بودند و با این اوضاع منطقه خودمختار در آینده وابسته به حکومت مرکزی می شد و توان اقتصادی برای ادامه حیات را نداشت. علاوه بر آن صدام مطمئن بود که کردها نمی توانند با این اوضاع به استقلال برسند چرا که مشکل کرد تنها در خاک عراق نبود و علاوه بر آن کشورهای همسایه، ترکیه و ایران و سوریه مانع از ایجاد یک دولت کردی خواهند شد. علاوه بر این آمریکا نیز خواستار تشکیل دولت کردی نبود. به دلایلی این دولت یا تشکیل چنین دولتی برای آمریکا ضرر داشت. از جمله: با تجزیه عراق آمریکا اعتماد خود را در کشورهای دارای جمعیت چند اقلیتی از دست می داد. با تجزیه عراق، عملاً دست جمهوری اسلامی در منطقه را باز می گذاشت و دولت ایران دارای نفوذ و قدرت بیشتر در منطقه می شد. آمریکا به دنبال جا پای نفوذ در منطقه برای کنترل آینده از طریق کردستان بر سایر کشورهای منطقه بود چون با این اقدام کردها اجباراً فقط در آینده می توانستند به آمریکا پناه ببرند و آمریکا نیز از آنها به عنوان اهرم فشار علیه کشورهای منطقه استفاده کند. آمریکا نمی خواست سوء ظن متحد و هم پیمان خود ترکیه را نسبت به خود برانگیزد. چرا که دولت ترکیه، اکثریت کرد زبان ها در آنجا ساکنند و تشکیل دولت کردی می تواند در آینده به امنیت ترکیه صدمه وارد کند. گراهام فولر می گوید: قابل تصور است که ایران و ترکیه در سرکوب هر گونه حرکت ملی کردها در هر یک از دو کشور با یکدیگر همکاری کنند. از این رو همکاری میان ایران و ترکیه در مورد این مسئله عمدتاً در سایه تهدید تمامیت ارضی هر دو کشور پیشرفت خواهد کرد. (فولر 1373: 225) بعد از ایجاد شدن منطقۀ امن در سال 1991 در کردستان و دست یابی کردها به نوعی خودمختاری رقابت دو حزب بزرگ کردستان برای دست یابی به قدرت برتر و رهبری کردستان آغاز شد. در این اختلافات قدرت های منطقه هر کدام به نوعی دخالت می کردند. چون منطقه امن احتمال داشت در آینده برای کشورهای منطقه ای که جمعیت کرد را در جمعیت کشور دارا می باشند مشکل ایجاد کند. منطقه امنی که برای کردها در نظر گرفته شده بود موجب یک نوع استقلال برای کردستان عراق گردید. بدین ترتیب کردها در خواست های خود را از حکومت مرکزی افزایش دادند. مخصوصاً حزب دمکرات کردستان عراق (PDK) در کنگرۀ 10 خواستار خودمختاری کردستان عراق شد. یا در کنفرانس «هولی زرد» در سال 1993 در شهر «هولیر» با گرایش احزاب دیگر به حزب پارتی (PDK) در کردستان عراق، درخواست خود را به فدرالی کردستان تغییر دادند. (کنگره ی یازدهمین پارتی له 16 ـ 26 ی 1993) با برگزاری انتخابات برای بدست آوردن رهبری کردستان هیچ کدام از دو حزب پارتی و یه کیه تی نتوانستند اکثریت آراء را بدست آورند. بنا بر این بارزانی و طالبانی به صورت مشترک رهبری کردستان را بر عهده گرفتند. این عامل باعث تنش و تشتت نظریه ها و آراء دربارۀ حرکت احزاب کردی شد. جنگ های داخلی میان پارتی و یکیه تی در ماه مه 1994 شروع شد و یک سال به طول انجامید. این جنگ ها بیش از پیش اوضاع کردستان را وخیم تر کرد. که سرانجام با وساطت ایالات متحده در توافقنامه در ماه اوت و سپتامبر 1995 به امضاء رسید. و طی آن دو طرف با هم صلح کردند. اما این صلح ماندگار نبود و جنگ های برادر کشی دوباره شروع شدند. این بار وساطت «روبرت دویچ» آمریکایی مدیر بخش شمالی خلیج فارس وزارت امور خارجه آمریکا ناکام ماند. چون راه کارهایی که برای رفع اختلاف ارائه داده بودند سطحی بودند و علاوه بر آن دو طرف دربارۀ نحوۀ برخورد با گروه های کرد اپوزیسون کشورهای همسایه، ایران، ترکیه و سوریه با هم توافق نداشتند و همچنین هر کدام از گروه ها بنا بر شرایط ژئو پولتیکی که در آن اکثریت را داشتند مجبور به اتخاذ سیاستی شده بودند که با کشور همسایۀ خود ارتباط داشته باشند و بنا بر این اهداف و استراتژی هر کدام از این کشورها در راستای مقاصد و اهداف خود بود که در این صورت جلال طالبانی مجبور به همکاری با ایران شد و در همین راستا نیروهای ایرانی برای سرکوب حزب دموکرات کردستان ایران با راهنمایی و کسب اجازه از طالبانی وارد عراق شدند. و بارزانی برای جلوگیری از موقعیت طالبانی و نفوذ آن با کمک نیروهای ایران مجبور شد تا از ورود نیروهای صدام حسین به خاک کردستان استقبال کند. بنا بر این نیروهای بارزانی با کمک ارتش عراق مانع پیشروی از طالبانی و نیروهای ایرانی شدند آنها را مجبور به عقب نشینی کردند و شهر سلیمانیه که مرکز طالبانی بود را به محاصره در آوردند و طالبانی مجبور به فرار به ایران شد. از سوی دیگر ترکیه با بستن مرزهایش مانع ورود کالا به منطقۀ خودمختار می شد و بازگشایی مرزها را منوط به همکاری احزاب کرد عراق در سرکوب حزب کارگران کردستان ترکیه (PKK) کرده بود. بنا بر این ایالات متحده از اینکه مبادا منطقۀ کردستان به جایگاه نفوذ ایران تبدیل شود بر آن بر آمد تا میان دو حزب کرد آشتی برقرار نماید. علاوه بر آن دویچ که در اجرای برنامۀ صلح ناکام مانده بود به دو گروه فشار آورد تا هزینه های نظارت بر آتش بس دو طرف از جانب نیروهای آمریکایی را بپردازند. در این صورت یک میلیون دلار از دو حزب مطالبه کرد. تا دو گروه را تحت فشار قرار دهد که با هم آشتی کنند. سرانجام آمریکا پیمان «واشنگتن» با وساطت آلبرایت بین دو حزب کرد آشتی برقرار شد و دو رهبر جلو دوربین ها حاضر شدند و به همدیگر دست دادند. 4.2 بعد از 11 سپتامبر پس از رویداد 11 سپتامبر 2001 سیاست جنگ پیشگیرانه در دستور کار دولت آمریکا قرار گرفت. بر پایه این سیاست آمریکا نخست به افغانستان حمله کرد و سپس در مارس 2003 با وجود مخالفت شماری از هم پیمانان اروپایی و غربی اش، روسیه، چین، کشورهای منطقه و حتی بی مجوز شورای امنیت سازمان ملل متحد نیروهایش را روانه عراق کرد. (نادری، ش 238: 50) ایالات متحده آمریکا بر پایۀ آموزۀ عملیات پیشدستانه حمله به عراق را آغاز کرد. مفهوم این آموزه از نگاه آمریکایی ها یعنی نوعی گسترش حق دفاع مشروع و واکنشی زود هنگام به فاجعه ای در آینده و مانعی برای پیشگیری از سه خطر تروریسم شبکه ای، کشورهای سرکش و سلاح های کشتار جمعی. پی هدف های اصلی اعلام شده از سوی آمریکایی ها برای حمله به عراق را می توان این گونه بر شمرد: دموکراسی در منطقه خاورمیانه (از راه تغییر رژیم های به اصطلاح سرکش) از میان بردن جنگ افزارهای ویژه نابودی گروهی در عراق مبارزه با تروریسم بین المللی و ریشه کنی آن. البته آمریکایی ها با پیگیری و اجرای طرح خاورمیانۀ بزرگ که هدف اصلی آن دموکراسی سازی در منطقه خاورمیانه اعلام شده بود، عراق را به عنوان نقطه آغاز این پروژه برگزیدند و به روشنی اعلام کردند که عراق آینده الگوی دموکراسی در خاورمیانه خواهد بود. (نادری، ش 238: 51) جرج بوش در سال 2002 در نطق خود خطاب به فارغ التحصیلان دانشگاه وست پونیت آمریکا در بیان ضروریات عملیات پیش دستی کننده برای منافع آمریکا و امنیت منطقه ای بیان داشت که: آمریکا از توان نظامی گسترده ای برخوردار است ما قادریم تا با هر چالشی مقابله کنیم. ابزارهای لازم برای مقابله با دشمنان از تهدیدات امنیت ملی را دارا می باشیم. در صورتی که سیاست های بازدارنده با شکست منجر شود، ما از الگوی عملیات پیش دستی کننده استفاده می کنیم. ارتش آمریکا باید تا اندازه ای قوی باشد تا بتواند دشمنان بالقوه را از تلاش برای ارتقاء توان نظامی خود باز دارد و آنان را از دستیابی به ابزارهای کشتار جمعی محروم سازد هر گونه قدرت یابی کشورهای خاطی به عنوان تهدیدی برای امنیت ملی آمریکا محسوب می شود. (متقی 1384: 209) بی گمان هر نوع اشغال خارجی یک سرزمین به ایجاد فشار بر اعمال حق مردمان آن سرزمین در تعیین سرنوشت خود می انجامد، حتی اگر اشغالگر برابر با الزامات حقوق عرفی جنگ در زمان اشغال عمل کند. (سرمدی: ش 222 ـ 221: 75) حوادث 11 سپتامبر و متعاقب آن استراتژی ایالات متحده دربارۀ نحوۀ برخورد با تروریسم و اجرای دفاع پیشگیرانه بعد از حمله به افغانستان و ساقط کردن حکومت طالبان، آمریکا متوجه عراق شد. روابط عراق با آمریکا در طی چند دهه بجز دورۀ کوتاهی در دوران جنگ عراق با ایران دچار تنش و تضاد بود. در دوران بعد از 11 سپتامبر ایالات متحده در قالب دفاع از مواضع آمریکا و مبارزه با تروریسم و دفاع از حقوق بشر هر چند با مخالفت گروهی از کشورهای جهان رو به رو شد اما بی توجه به آنها و حتی سازمان های جهانی به عراق حمله کرد. در این زمان کردهای شمال عراق نیز که در اثر رایزنی های مقامات آمریکایی دو گروه و حزب بزرگ پارتی و یکیه تی با هم متحد شده بودند بار دیگر در راستای تحقق اهداف خود و باز پس گیری سرزمین های از دست رفته در دوران جنگ دوم خلیج فارس و همچنین دست یابی به منافع بیشتر با آمریکا متحد شده و در براندازی حکومت صدام حسین شرکت نمودند. بعد از 11 سپتامبر مواضع ایالات متحده نسبت به کردها به عنوان متحدی خوب در جهت برنامه های آمریکا تغییر یافت. آمریکا به گروه های کرد عراق وعده هایی داد تا آنان را با خود در سرنگونی حکومت صدام همراه سازد بنا بر این حضور آمریکا در کردستان عراق بعد از 11 سپتامبر در جهت موافقت گروه های کرد بود و همچنین این گروه ها به دنبال فرصتی بودند تا نظر آمریکا را نسبت به خود جلب نمایند. نقش آمریکا در این دوره در کردستان عراق بیشتر در جهت اتحاد مابین دو گروه و حزب اتحادیه میهنی و دمکرات کردستان بود. اهداف آمریکا در خاورمیانه قدرت ها در پی افزایش قدرت نسبی خود سعی بر كاهش قدرت رقبایشان هستند. رئالیست تهاجمی تمایلات هژمونیك قدرت های بزرگ را با اهمیت می داند آنها در جستجوی سیطره ی حداكثری بر منابع ثروت جهانی و ... در منطقه خود و تفوق بر رقبا هستند. مفهوم نظری فوق یاددآور می‌گردد که سیطره و هژمونی حداکثری ایالات متحده ایجاب می‌نماید که آنان بر کردستان نفوذ کامل داشته باشند. یکی از منابع اصلی شکل دهنده به سیاست خارجی کشورها محیط خارجی کشورها می باشد که در این راستا هر کشوری سیاست خارجی خود را بر شرایط و مقتضیات محیط بیرونی که وجود دارد اتخاذ می نماید. اگر سیاستمداران کشوری در اتخاذ راهکارهای سیاست خارجی بر ساختار نظام بین الملل و شرایط حاکم خارجی توجه ننماید چه بسا دچار مشکلاتی شوند که امکان جبران آن را نداشته باشند. بنا بر این سیاستمدار واقعی کسی است که همواره با آگاهی کامل از محیط بیرونی یا خارجی و شرایط حاکم بر ساختار بین المللی به اتخاذ راهکارهایی بپردازد. که هماهنگ با ساختار حاکم بر نظام بین الملل باشد. بنا بر این شرط بقاء هر کشور در نظام آنارشیک بین الملل اتخاذ سیاست های به موقع و مناسب از طرف سیاستگذاران کشوری می باشد. ایالات متحده آمریکا در برهه ای از زمان بنا بر شرایط به سیاست انزوا طلبی از سیستم بین الملل روی آورد. نخستین مرحله ی انزوا طلبی آمریکا با سخنرانی خداحافظی جرج واشنگتن پایان یافت و راه برای ظهور اولین نشانه های توسعه طلبی باز شد. این مرحله در زمان مونرئه خاتمه یافت. دومین مرحله برون گرایی کمی قبل از جنگ آمریکا و مکزیک آغاز گردید و این کشور را به طرف اقیانوس آرام توسعه داد. ومدت زمان کوتاهی بعد از خرید آلاسکا پایان یافت و نگاه آمریکا به درون کشور و باز سازی آثار جنگ های داخلی و مجموعه ای از اصلاحات داخلی و اقتصادی معطوف شد. با جنگ اسپانیاـ آمریکا و آغاز جنگ جهانی اول مرحله ی سوم بین الملل گرایی آمریکا آغاز شد و ایالات متحده به عنوان قدرت جهانی و نه فقط یک قدرت منطقه ای سر بر آورد. (کگلی و وتیکف 1384: 66) جنگ جهانی دوم یک اجماع داخلی در خصوص نقش جهانی آمریکا به وجود آورد. رهبران آمریکا متقاعد شده بودند که برخلاف دوران پس از جنگ جهانی اول، ایالات متحده نباید و نمی تواند از امور جهانی کناره گیری کند. ایالات متحده میراث انزواجویی خود را به انزوا کشاند. و آمریکایی ها با شور و اشتیاق به انجام مأموریت و تکلیف شکل دهی به جهان مشغول شدند. دین راسک در سال 1967 اعلام کرد: سایر ملت ها منافعی دارند و ایالات متحده مسئولیت هایی دارد. (کگلی و وتیکف 1384: 68) ورود فعال ایالات متحده به صحنۀ جهانی را می توان پس از جنگ جهانی دوم بررسی کرد. در این دوره کشورهای قدرتمند و موازنه ساز سیستم بین الملل در اثر خرابی های ناشی از جنگ از صحنه ی اصلی قدرت در سیستم بین الملل کنار رفته بودند. و خلاء قدرتی در صحنۀ نظام بین الملل به وجود آمده بود. علاوه بر آن ایالات متحده به عنوان قدرتی نوظهور که از خرابی های ناشی از جنگ دوم جهانی به دور مانده بود و همچنین در طول سیاست انزوا طلبی پایه های قدرت خود را مستحکم گردانیده بود. تنها کشوری بود که می توانست در برابر نفوذ شوروی کمونیسم قرار بگیرد. رسیدن به اهداف سیاست سد نفوذ شوروی، فقط زمانی امکان پذیر بود که بتوان از هر گونه خلاء قدرت جلوگیری کرد و این امر تنها در بطن ثبات محقق می گردید. از این رو تأمین و حفظ این ثبات، حتی در قالب دفاع از رژیم های اقتدارگر نیز ضرورت پیدا می کرد، قدرت بالای نظامی آمریکا، این کشور را قادر می ساخت تا سطح بالایی از بازدارندگی را ایجاد نماید. بر اساس همین واقعیات بود که از همان ابتدا رهبری آمریکا در بلوک غرب مورد توافق قرار گرفت. لذا می توان گفت که آمریکا سیاست سد نفوذ را مناسب ترین راهبرد در قالب مکانیسم موازنه قوا می دانست (دهشیار 1386 ب 30) بنا بر این، در طول جنگ سرد سیاست های منطقه ای به وسیله رقابت ابر قدرت ها با تفوّق و تسلط هر کدام بر کشورها و یا مناطق نزدیک و مجاور، مشخص و توصیف می شد، دو ابر قدرت احتمال و امکان نفوذ و گسترش سرزمینی یکدیگر را تهدیدی بالقوه نسبت به خود می دیدند و تمایل داشتند تا از راه مداخله مستقیم و با تفوّق در مناطق مختلف از طریق انجام حمایت ها وکمک ها به متحدان منطقه ای خود با یکدیگر رقابت و مقابله نمایند. (لیک و مورگان 1381: 181) رقابت دو ابر قدرت شوروی کمونیسم و ایالات متحده آمریکا در دوران ساختار دو قطبی به خاورمیانه نیز کشیده شده رقابت این دو قدرت در این منطقه (خاورمیانه) علاوه بر حمایت از متحدان خود دارای اهداف دیگری نیز بوده در نظام دو قطبی منطقه خاورمیانه برای شوروی و آمریکا حائز اهمیت بود. منطقۀ خاورمیانه دارای دو بعد مهم ژئو استراتژیک و ژئو اکونومیک بود بنا بر این، این دو قدرت در جهت تحکیم پایه های استقرار خود در منطقه، به دنبال یافتن متحدان و حمایت از آنها بودند. منطقۀ خاورمیانه و به خصوص خلیج فارس با مساحت 233 هزار کیلومتر مربع به تنهایی بیش از 30 درصد ظرفیت تولید نفت جهانی را بر عهده دارد. مهمترین دارندگان و صادر کنندگان منابع و ذخایر نفت جهان، یعنی عربستان سعودی، ایران، عراق، کویت و امارات متحده عربی در این منطقه قرار دارند. (چمنکار 1387: 123) بنا بر این می توان چنین نتیجه گرفت که در دوران جنگ سرد منطقه خاورمیانه از دو لحاظ برای دو ابر قدرت حائز اهمیت بود. نخست از لحاظ ژئو پولتیکی: برای ایالات متحده داشتن متحدان منطقه ای به خاطر نزدیکی به مرزهای شوروی و سد نفوذ کمونیسم این منطقه، منطقه ای استراتژیکی در سیاست خارجی ایالات متحده قلمداد می شد. همچنین این منطقه برای شوروی کمونیسم و یافتن متحدانی در این منطقه برای شکستن سد نفوذ ایالات متحده لازم بود. علاوه بر این با توجه به اهمیت روزافزون انرژی و به خصوص نفت در اقتصاد جهانی، چنان که گذشت منطقه ی خاورمیانه از اهمیت به سزایی برخوردار بود. بنا بر این مرحله دوم رقابت این دو ابر قدرت بر سر دست یابی به منابع نفتی خاورمیانه بود. در این راستا دو کشور، ایالات متحده و شوروی همواره در جهت تفوّق خود و یافتن متّحدان و حمایت از آنها در این منطقه بودند. بنا بر این در شرایط نظام دو قطبی، ساختار دو قطبی اجازه یکجانبه گرایی و ساقط کردن حکومت ها را به دو ابر قدرت نمی داد. بلکه حمایت آنها از متحدانشان در حد موازنه قوای منطقه ای بود. چرا که ساقط کردن رژیم مخالف یک ابر قدرت به مثابه اعلان جنگ به قطب مخالف بود. سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه پس از جنگ سرد. با پایان یافتن جنگ سرد در دهه 1990 تحول اساسی در ساختار نظام بین الملل به وجود آمد. با فروپاشی شوروی، نظام دو قطبی حاکم بر سیستم بین الملل به تک قطبی تبدیل شد و ایالات متحده به عنوان ابرقدرت باقی مانده از دوران جنگ سرد به هژمون برتر تبدیل شد. بنا بر این سیاست های، کلان و منطقه ای آمریکا دچار دگرگونی شدند. چرا که در زمان ساختار دو قطبی استراتژی ایالات متحده درجهت جلوگیری از نفوذ شوروی کمونیسم اتخاذ می شدند که با کنار رفتن شوروی و پایان نظام دو قطبی و همچنین حاکم شدن ساختار تک قطبی دیگر اتخاذ سیاست های سد نفوذ کمونیسم باید با شرایط فعلی دگرگون می شدند. از ویژگی های نظام تک قطبی در اختیار داشتن منابع، جمعیت کارآمد، سرزمین، اقتصاد پیشرفته و توان نظامی است، قدرت هر کشور نشان دهندۀ توانمندی های آن است به این معنا که هر اندازه توانمندی یک کشور بیشتر باشد به همان اندازه به رأس سلسله مراتب قدرت نزدیک تر است. تک قطب آزادی عمل بیشتری نسبت به دیگر قدرت های بزرگ نظام های دو یا چند قطبی دارد. چرا که قطب قدرت نگران مخالفت و مقاومت مستقیم سایر کشورها نیست. این در حالی است که در دوران جنگ سرد با وجود اتحاد جماهیر شوروی، آمریکا در موضوعات و مسائل مختلف بسیار محتاطانه و محافظه کارانه رفتار می کرد.(Walt, 2009: 94) آمریکا در این دوره (پس از جنگ سرد) همکاری خود را با متحدین خود در چارچوب نهادها و رژیم های بین المللی دنبال می نمود، اما با وقوع 11 سپتامبر یکجانبه گرایی را ارجح داشته و با تکیه بر این استراتژی منطق مداخله گرایی را در پیش گرفت. (Axerebe ,2005: 370 بنا بر این حمله عراق به کویت 1990 اولین فرصت را جهت اعمال سیاست های خاورمیانه ای مداخله جویانه آمریکا که ناشی از ساختار جدید قدرت در نظام بین الملل بود را فراهم آورد. در صورتی که جنگ آمریکا با عراق در دوران جنگ سرد به علت وجود ساختار دو قطبی و همچنین حمایت بلوک شرق از عراق امکان وقوع نداشت. در نتیجه نظم نوین آمریکایی پس از جنگ سرد و در نتیجه عدم توازن قوایی بود که به وجود آمده بود. آمریکا در این دهه با استفاده از شرایط نظام تک قطبی و هژمونی که از آن برخوردار بود علاوه بر کمک به متحدان منطقه ای خود درمقابل مخالفان به اعمال تحریم ها و تهدیدهای برای کشورهایی چون ایران، عراق، لیبی، سوریه پرداخت. همچنین بعضی از کشورهای عربی خاورمیانه با توجه به نظام جدید حاکم بر ساختار بین الملل هر چند در دوران جنگ سرد از متحدان شوروی به شمار می آمدند اما در ساختار جدید گرایش به سوی تک قطب قدرت ایالات متحده پیدا کردند و این امر موجب تسهیل در اجرای سیاست خاورمیانه ای آمریکا شد. 4.4 سیاست خاورمیانه ای آمریکا پس از 11 سپتامبر حادثه ی 11سپتامبر ایدئولوژی جدیدی را در سیاست خارجی آمریکا رقم زد. در این مرحله از سیاست خارجی آمریکا مفاهیم جدیدی برای ادامه حضور این کشور در منطقه خاورمیانه ظهور پیدا کردند. مبارزه با تروریسم، بنیاد گرایی اسلامی (القاعده). . . که امنیت بین المللی را به خطر می اندازند. ظهور دگری ایدئولوژیک به نام تروریسم که به زعم دولت مردان آمریکایی ریشه در اسلام غیر متعارف و رادیکال دارد، راهبردهای ارزشی دوران جنگ سرد را برای سیاست خارجی آمریکا احیاء کرده است. اصولاً یکی از دلایلی که بر اساس آن می توان سیاست خارجی را در آمریکا همواره به بعدی ایدئولوژیک مزین ساخت، وجود دگرهای عینی و فرضی ایدئولوژیک در طول تاریخ سیاست خارجی است که این دگرها همواره جهت گیری سیاست خارجی این کشور را تعیین و باعث انسجام آن می شدند. سقوط کمونیسم در پی فروپاشی شوروی آخرین دگر ایدئولوژیک آمریکا را حذف کرد و پس از آن به تعببر مارتین آلبرایت وزیر خارجه کلینتون سیاست خارجی آمریکا در سر در گمی فرو رفت و به تعبیر وی دچار فقدان سیاست خارجی شد. (پور احمدی و موسوی نیا 1385:46) حادثه 11 سپتامبر چنین زمینه ای را برای ایجاد یک دگر ایدئولوژیک در سیاست خارجی آمریکا مهیا ساخت. این حملات که واکنشی در برابر ماهیت تک قطبی ساختار نظام بین الملل بود، این فرصت را برای آمریکا فراهم نمود تا آنچه را که هنری کسینجر «اصل مشروعیت دهنده نظم حاکم» می نامید درچارچوب مبارزه با تروریسم تحقق یابد و یا جایگزین مبارزه با کمونیسم گردد و نظم مورد نظر هژمون سازماندهی شود.(دهشیار 1381: ب 732) 11 سپتامبر بهانه ای بر ای توجیه الگوی رفتاری تجدید نظر طلبانه ایالات متحده در منطقه خاورمیانه فراهم نمود به گونه ای که سیاست های خاورمیانه ای این کشور از سال 2001 به بعد متأثر از آن بوده است بنا بر این آمریکا در راستای مبارزات با تروریسم حمله به افغانستان و اسلام رادیکالی طالبانی و عراق را توجیه کرد. در چارچوب هویت جمعی نیز که بر اثر تعاملات بازیگران اصلی نظام بین الملل به صورتی بین الاذهانی شکل می گیرد، نقش رهبری آمریکا در مبارزه با تروریسم به صورت صریح یا ضمنی پذیرفته شده است. بازیگران قدرتمند نظام بین الملل، خاصه در حمله آمریکا به افغانستان این نقش را برای آمریکا صریحاً پذیرفتند. (پور احمدی و موسوی نیا 1385: 47) بعد دیگر مبارزه با تروریسم ایجاد اصلاحات در خاورمیانه و پیاده کردن نقشه خاورمیانه بزرگ در سیاست خارجی آمریکا در این دوره می باشد. در این راستا آمریکا به دنبال این است تا تفکری را در منطقه ایجاد نماید که هماهنگ با تفکر و مبانی فکری غرب باشد. آمریکا از این طریق در جهت حذف و مقابله با بنیاد گرایی اسلامی، ایجاد نظام های دموکراتیک به سبک غربی در ابعاد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی است تا از این طریق دست یابی به اهداف و حضور قطعی خود را در منطقه در آینده با کمترین هزینه مسجل نماید. بنا بر این قدرت بالای آمریکا در ابعاد سخت و نرم و فرصت سازی این کشور از حادثه تهدیدزای 11 سپتامبر، آمریکا را در موضع کشور تجدید نظر طلبی قرار داد که استراتژی رهبری در دنیا به جای استراتژی توازن در برابر شرق پی گیری کند. و ساختارهای حاکم بر نظام بین الملل را در راه تحقق این مهم دستکاری کند. کارگزارانی که در مقطع زمانی مختلف از قدرت مادی و ذهنی بالایی برخوردار می شوند، می توانند تأثیر و تکوین بیشتری بر ساختار بگذارند و ساختارها کمتر برایشان محدودیت ایجاد می کند. (پور احمدی و موسوی نیا 1385: 49) 4.5 جایگاه نفت در سیاست خاورمیانه ای آمریکا اکثر مباحث مربوط به استراتژی آمریکا و منافع حیاتی آن در خلیج فارس همواره به یک موضوع غالب منتهی می شود: نفت. علی رغم فقدان عجیب تأکید بر این موضوع در اسناد اخیر استراتژی آمریکا و اعلامیه های رسمی دولتی، راهی برای گریز از این واقعیت نیست. سلامت بلند مدت اقتصاد جهان به توانایی منطقه ای خلیج فارس به تداوم عرضه ی مقدار قابل پیش بینی و به طور مستمر فزاینده ای نفت به جامعه ی بین المللی با قیمت های معقول بستگی دارد. (ثقفی عامری 1385: 131) در سال 2003 کشورهای واقع در این منطقه حدود 9/22 میلیون بشکه نفت در روز تولید کردند که 27 درصد از نفت کل جهان را تشکیل می دهد. تقریباً 5/15/15 میلیون بشکه نفت در هر روز از تنگه هرمز به خارج حمل می شود که این خود سبب شده است تا آین آبراه به نقطه ای مهم در اقتصاد جهان تبدیل شود. طبق برآوردها، منطقه خلیج فارس دارای 715 میلیارد بشکه ذخایر ثابت شده نفت است که 57 درصد کل نفت جهان و قسمت اعظم ظرفیت مازاد تولید جهان را تشکیل می دهد. نزدیک به 40 درصد از ذخایر گاز جهان نیز در این منطقه واقع است (ثقفی 1385: 134) در فاصله 150 ساله از استخراج اولین حوزه نفتی جهان تاکنون، نفت در دنیا به ویژه کشورهای صنعتی و سرمایه داری به ماده ای فوق راهبردی تبدیل شده و در بخش عمده ای از فعل و انفعالات سیاسی و نظامی و به طور مشخص اقتصادی جهان مستقیم و غیر مستقیم، نقش آفرین و اثر گذار بوده است. (چمنکار 1387: 124) با افزایش مصرف انرژی آمریکا و دست یابی به سایر ذخایر جهانی به ویژه در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس مورد توجه سیاستمداران وسرمایه داران آن کشور قرار گرفت. حجم سرمایه گذاری خصوصی آمریکا در حوزه های نفتی خاورمیانه از 1000 میلیون دلار در سال 1943 به 2139 میلیون دلار در سال 1973 رسید و در نیتجه سهم این کشور از تولید نفت خاورمیانه از 6/30 درصد در سال 1946 به 60 درصد در سال 1970 بالغ گشت. (لنجافسکی 1342: 415) با آغاز جنگ اکتبر 1973 اعراب و اسرائیل، قطع صادرات نفت کشورهای عرب جایگاه راهبردی خاورمیانه و وابستگی آمریکا و جهان صنعتی به انرژی وارداتی خلیج فارس و دریای عمان را نمایان تر ساخت. آمریکا به عنوان پرچمدار جهان سرمایه داری از ابتدای همین دهه، به شدت به نفت خلیج فارس وابسته شد. (چمنکار 1387: 127) چنان چه گفته شد بیشتر ذخایر نفتی جهان در خاورمیانه قرار دارند. هر چند در کنار نفت از حامل های دیگر انرژی همچون، خورشید، باد، انرژی هسته ای و ذغال سنگ و . . . استفاده می شود اما نقش نفت در میان دیگر حامل های انرژی باز بر جسته تر و پر رنگ تر است. بنا بر این هر چقدر اقتصاد مسیر تحول و تکامل را می پیماید بر ارزش و نیاز این مادۀ انرژی زا افزوده می گردد. و کشورهایی که صاحب این ماده با ارزش هستند همیشه در معرض طمع قدرت های بزرگ قرار دارند. اهمیت راهبردی خلیج فارس در اقتصاد انرژی امریکا در دوران ریاست جمهوری جرالد فورد ادامه یافت. فورد در اکتبر 1975 ملی یک سخنرانی در سانفرانسیسکو بر این موضوع تأکید ورزید: خاورمیانه موضوعی قابل انتخاب نیست، این موضوع کاملاً حیاتی برای ماست. این منطقه حوزه بسیار راهبردی است که برای ما و اروپای غربی و ژاپن در تأمین و امنیت انرژی اهمیتی روزافزون دارد. (ماسلی 1356: 121) حمله اتحاد شوروی به افغانستان که منافع آمریکا را در منطقه خاورمیانه به شدت تحت خطر قرار می داد، رهنامه کارتر را موجب گردید که هر گونه تحرّکی از سوی نیروهای مهاجم برای کنترل خلیج فارس، تجاوز به منافع حیاتی آمریکا شمرده می شد. جیمی کارتر اظهار داشت: اجازه بدهید موضعمان را کاملاً روشن کنیم، هر گونه تلاش از سوی هر نیروی خارجی جهت دست یابی به کنترل منطقه خلیج فارس همچون حمله به منافع حیاتی ایالات متحده قلمداد خواهد شد و چنین تهاجمی با هر وسیله لازم از جمله نیروی نظامی رفع خواهد شد. (برژینسکی 1379: 106) بنا بر این تلاش امریکا و متحدان غربی آن در مبارزه با تهاجم عراق به کویت و تهدید مرزهای عربستان سعودی در 12 اوت 1990 نمود دیگری از اهمیت فوق راهبردی منابع انرژی خاورمیانه در اقتصاد انرژی آمریکا بود. (چمنکار 1387: 130) هنری هاید نمایندۀ مجلس سنای آمریکا طی سخنانی در ژوئن 2002 وابستگی ایالات متحده به انرژی و جریان آن را اینگونه بیان کرد: امنیت ملی آمریکا به عرضه مطمئن انرژی و تأمین نیازهای ما در این زمینه وابسته است. . . هر گونه وقفه در جریان نفت، تهدیدی حیاتی علیه امنیت ملی ما قلمداد می شود و اگر این وقفه را یک دولت متخاصم یا گروهی چریکی به وجود آورند آنگاه باید به جنگ متوسّل شد. (چمنکار 1387: 137) بنا بر این حضور آمریکا در منطقۀ خاورمیانه چنان که بیان شد هر چند در قالب دگر ایدئولوژیک مبارزه با تروریسم توجیه می شود اما در واقع هدف آن تأمین امنیت و بقای صدور نفت از این منطقه می باشد. علی خواجوی (1390)، بررسی وضعیت صنعت نفت و گاز کردستان عراق، ماهنامه ی اکتشاف و تولید، شماره ی82. فصل پنجم استراتژی اسرائیل در خاورمیانه استراتژی اسرائیل در خاورمیانه منطقۀ خاورمیانه برای نیل به آینده ای روشن نیازی جدی به حاکم شدن آرامش در این منطقه دارد رفع مناقشه اعراب و اسرائیل مرحله نخست این حرکت می باشد که پیش شرط آن حل منازعه فلسطین ـ اسرائیل است. در راستای تحقق این امر، شیمون پرز، معتقد به انتقال درگیری از صحنه نظامی به صحنه اقتصادی است. صلح و همکاری اقتصادی پایه های نهایی چنین طرحی را تشکیل می دهند که اسرائیل نقش محوری در آن ایفا خواهد کرد. پیمان صلح مصر و اسرائیل در سال 1979 امکانات گشودن افقهای رابطه «مادی سازی» کامل در داخل اسرائیل را نه تنها با مصر، بلکه با شماری از کشورهای عربی هم به وجود آورد. فضای سیاسی ای که پیمان کمپ دیوید در داخل اسرائیل به جای گذاشت، زمینه پیدایش توجّه نمادی، آکادمیک و رهبری سیاسی اسرائیل به جستجوی شکلی و چارچوب همکاری اقتصادی بین اسرائیل و دولت های عربی را شکل بخشید و نظریه ای میان محافل جاسوسی و محافل بوروکراسی حزب کارگر و گروهی از تکنوکراتها مطرح شد. مفاد این نظریه که حدوداً در چارچوب تئوری « وابستگی متقابل» طرح ریزی شده است چنین است. به میزانی که روابط اقتصادی بیشتر شود، صلح پایدار تر می گردد و جنگ به فرایندی غیر قابل تصور تبدیل می شود. (بخارایی زاده: 1386: 118) بر این اساس توجه اسرائیل در طول دهه هشتاد به طرح ریزی همکاری اقتصادی اسرائیلی ـ عربی معطوف شد و نهادهای تخصصی اسرائیل، ده ها پژوهش را که به طرح های فعالیت مختلف اسرائیل ـ عربی می پرداخت انجام دادند. اما این طرح ها بدون نظم مشخص یا چارچوب جامع، خارج از نظریه باقی ماند. تا اینکه جناحی از رهبری حزب کارگر اسرائیل به تدوین برنامه « فرایند صلح و همکاری اقتصادی» در قالب پروژه های نظام منطقه ای جدید اقدام نمود. (بخارایی زاده 1386: 118) پرز اجرای فرایند سازش اعرابـ اسرائیل را در دو مرحله مطرح می کند. الف) مرحله ی نخست با عقد پیمان های دو جانبه صلح (بین اسرائیل و دولت های عربی به طور جداگانه) از طریق مذاکرات دو جانبه پایان می یابد. ب) اساساً با عادی سازی روابط اسرائیل ـ اعراب از طریق مذاکرات جند جانبه پایان می پذیرد. در ادامه پروژه بر تأسیس اقتصاد منطقه ای با گذار از سه مرحله زیر مبتنی است. ابعاد پروژه های همکاری شرکت دو جانبه و چند جانبه همکاری نهادهای بین المللی طراحی یک سیاست اقتصادی برای مجموعه منطقه ای خاورمیانه که با ایجاد و تکامل نهادهای رسمی منطقه ای همراه است. (بخارایی زاده 1386: 124) سیاستمداران اسرائیل با آگاهی از شرایط داخلی و خارجی خود در ارائه چنین طرحی به دنبال اهداف خود در خاورمیانه بودند تا از این طریق راه وصول به آن هدف ها را تسهیل نمایند بنا بر این در ارائه چنین طرحی اهداف زیر را دنبال می نمودند. تبدیل اسرائیل به یک مرکز اصلی از مراکز مؤسسات زیر بنایی منطقه ای در خاور عربی. فراهم کردن امکان دست یابی اسرائیل به انرژی با کمترین هزینه ممکن. بهبود سازی موقعیت سیاسی اسرائیل از حیث بین المللی. هنگامی که سخن از امنیت به میان می آمد ارائه دهندگان این نظریه «پرز» در عدم استفاده از نیروی نظامی و کاهش هزینه های تسلیحاتی، ثابت قدم نمی ماند. شیمون پرز از طرفداران جریانی است که امضای پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای توسط اسرائیل را رد می کند. (بخارایی زاده 1386: 128) بنا بر این کارگزاران اسرائیل بر این نکته توجه دارند که شرایط اسرائیل متفاوت با شرایط دگر همسایگان و دولت های منطقۀ خاورمیانه ای است. افرایم سنیه می گوید: با برقراری صلح در منطقۀ خاورمیانه عدم تعادل اسرائیل با دولت های همسایه و منطقه ای عربی هم چنان به دلایلی باقی خواهد ماند: اسرائیل هیچ وقت نمی تواند همرنگ محیطش شود، اسرائیل به لحاظ ساختار جمعیتی یک دولت یهودی است. و یهودیان جز در اسرائیل در هیچ جای دیگر از دنیا ملت به حساب نمی آیند. حتی در صورت دست یابی به صلح واقعی و برقراری مناسبات صمیمانه فیما بین و اجرای طرح های مشترک اقتصادی، اختلافات نژادی میان اسرائیل و دیگر کشورها کماکان باقی خواهد ماند. نابرابری جغرافیایی با همسایگانش، در این صورت اسرائیل 11 درصد مساحت سوریه و 2 درصد مساحت مصر می باشد. اسرائیل بیش از هر کشوری آسیب پذیر و در معرض ضرر و زیان می باشد. زیرا دشت ساحلی نه تنها بیشتر جمعیت را در خود جای داده است. بلکه کلیه مراکز اقتصادی، فناوری، علمی و آموزشی یهود در این ناحیه واقع شده است و روشن است در چنین شرایطی دفع حملات دشمن به ویژه دشمنی که از سلاح های کشتار جمعی استفاده کند دشوار است. (سنیه 1381: 20) بنا بر این سنیه با توجه به مواردی که ذکر شد بر این عقیده است که: در صورت دست یابی به صلح با اعراب، منطقه خاورمیانه که در آن زندگی می کنیم هرگز روی آرامش را نخواهد دید، زیرا تندروها و رادیکال ها هر آن ممکن است بحران هایی را به وجود بیاورند و امنیت اسرائیل را به مخاطره اندازند. به همین دلیل امنیت اسرائیل باید بیش از هر چیز دیگر بر برتری نظامی و داشتن مرزهای امن و قابل دفاع استوار باشد ما باید روابط دوستانه و مستحکمی با بیشتر کشورهای واقع در محدودۀ استراتژیک خود، همچنین قدرت های مقتدر جهان داشته باشیم (سنیه 1381: 3) اسرائیل در منطقه خاورمیانه همواره از بحران مشروعیت از طرف همسایگان برخوردار است. علاوه بر آن دشمنی این رژیم از لحاظ نژادی و مذهبی با اکثریب همسایه های عربی، این رژیم را در تنگنای امنیتی قرار داده است. با دست یابی کشورهای همسایه و کشورهای مخالف رژیم صهیونیستی به سلاح ها و موشک های دور برد محدودۀ استراتژیک اسرائیل نیز گسترش یافته است. به اعتقاد افرایم سنیه: با گسترش سلاح های دوربرد در منطقه، محدودۀ استراتژیک اسرائیل بسیار وسیع تر شده است و این محدوده دیگر به دشمنان هم جوار سنتی یعنی سوریه، لبنان، اردن و مصر محدود نمی شود، باید توجه داشت که هر چه در این محدده می گذرد می تواند امنیت ما (اسرائیل) را به مخاطره اندازد هر کشوری که می تواند در تهاجم به اسرائیل شرکت کند یا کشورهای خط مقدم را از توان موشکی برخوردار سازد یا از آن ها در برابر حملات موشکی اسرائیل محافظت نماید، در محدوده استراتژيک اسرائیل قرار می گیرند. (سنیه 1381: 17) بنا بر این سؤالی که پیش می آید این است که محدودۀ استراتژیک اسرائیل کجاست؟ سیاستمداران اسرائیلی برای تعیین این مرز همیشه به دو عامل توجه کرده اند: برد موشک هایی که در اختیار کشورهای عربی و اسلامی است، برای مثال هر کشور عربی و اسلامی بتواند منطقه گوش دان اسرائیل را مورد حمله قرار دهد در منطقه استراتژیک اسرائیل قرار دارد. در این مورد می توان به توانایی ایران در ساخت موشک هایی اشاره کرد که می توانند اسرائیل را مورد هدف قرار دهد، بنا بر این ایران در محدودۀ استراتژیک اسرائیل قرار می گیرد. این عامل نیز به همان کشورها مربوط می شود که چنانچه بخواهند دشمنی خود را با اسرائیل در محل نشان دهند می توانند ضربه ای استراتژیک به اسرائیل بزنند. برای مثال یکی از این کشورها می تواند یکی از گذرگاه های دریایی بین الملی را بر روی کشتی های اسرائیلی ببندد، با این حساب محدودۀ استراتژیک اسرائیل می تواند تا دریای سیاه در شمال، خلیج عدن در جنوب، تنگه جبل الطارق در غرب و دریای خزر در شرق امتداد یابد. سیاست های اسرائیل در منطقه خاورمیانه همواره به دنبال یافتن متحدان جدید در منطقه و گسترش تعاملات با آنها و همچنین بر طرف کردن کاستی های ناشی از شرایط ژئو پولتیکی خود و برقراری تعادل استراتژیک با همسایگان و دولت های منطقه بوده است. بنا بر این در این راستا اسرائیل بر دو عامل تأکید ورزیده است. برتری نظامی، صنعتی و اطلاعاتی نسبت به همسایگان و کشورهایی که در مرزهای استراتژیک آن قرار می گیرند. مرزهای قابل دفاع. بدون این دو عامل اسرائیل هرگز احساس امنیت نخواهد کرد و چنانچه وضعیتی پیش آید که از توان نظامی آن کاسته شود یا بخشی از مرزها قابل نفوذ شود، در این صورت دشمنان به نقض صلح «حتی به فرض اینکه با کشورهای همسایه صلح برقرار شده باشد.» ترغیب خواهند شد. (سنیه: 1381: 24) اسرائیل برای رهایی از این معضل استراتژیکی ، در چند دهه ی اخیر به دنبال یافتن متحدان استراتژیکی خود در منطقۀ خاورمیانه بوده تا با برقراری رابطه با آنها توازن قوایی را در برابر کشورهای دشمن عربی یا اسلامی برقرار سازد. سنیه می گوید: با ایجاد روابط مستحکم اقتصادی و امنیتی با این کشورها می توانیم از امینت بیشتر و اقتصادی شکوفاتر برخوردار شویم. بنا براین لازم است در دهه ی آتی با کشورهای واقع در دایره همسایگان جدید، مناسبات خوبی برقرار کنیم. (سنیه 1381: 117) در این راستا اسرائیل برای مقابله با کشورهای دشمن و در محدوده مرزهای استراتژیک سیاست خود را بر پشتیبانی از گروه های مخالف این کشورها در منطقه و همچنین در سطح بین المللی با استفاده از نفوذ لابی خود در سنای آمریکا در جهت تضعیف این کشورها، اتخاذ نموده است. بر اساس جمله ی مشهور، دشمنِ دشمن من، دوست من است، اسرائیلی ها در منطقه خاورمیانه برای دست یابی به اهداف اصلی و حیاتی که کسب و حفظ بقاء می باشد در جهت تضعیف و دور زدن دشمنان خود، به حمایت از به قدرت رسیدن گروه های مخالف رژیم های منطقه یا تجهیز گروه های چریکی و طرفداری از اقلیت ها می پردازد. در این راستا می توان به حمایت اسرائیل از کردهای شمال عراق در جهت تفرقۀ داخلی منطقه و همچنین تعضعیف کشورهای دارای اقلیت کرد ساکن دشمن اسرائیل همچون عراق، سوریه و ایران توجه نمود. علاوه بر آن با حمایت های اقتصادی و نظامی از این منطقه (شمال عراق)، در جهت کنترل رقبای خود، از این منطقه می تواند مستقیم یا غیر مستقیم به عنوان پایگاه استفاده نماید. 5.1 نزدیکی اهداف آمریکا و اسرائیل در خاورمیانه گره خوردن ایالات متحده آمریکا با مسائل اسرائیل به زمان مهاجرت یهودیان به آمریکا بر می گردد. در قرن بیست و در اثر مهاجرت یهودی ها، گروه زیادی از آنان به آمریکا مهاجرت کردند و به تدریج به گروه های تأثیرگذار از لحاظ اقتصادی و سیاسی تبدیل شدند. اولین جلوه حمایت آمریکا از یهودی ها در حمایت ازاعلامیۀ بالفور متجلی شد. با توجه به ساختار دو قطبی و وارد شدن دو ابر قدرت به جنگ سرد و صف آرایی و رقابت آنها با هم ورود، این رقابت ها به منطقۀ حساس خاورمیانه، هر کدام از دو ابر قدرت برای ناکار آمد کردن سیاست های بلوک مخالف به دنبال متحدان و حمایت از آنها در این منطقه بودند. نظام دو قطبی نقش بر جسته ای برای حمایت آمریکا از اسرائیل در منطقه داشت. چون اسرائیل در مقابل اعراب متحد شوروی یا بلوک شرق دارای نقشی استراتژیکی برای سد نفوذ کمونیسم به شمار می رفت. همگرایی آمریکا و اسرائیل در زمان ریاست جمهوری ریگان شکل رسمی به خود کرفت و در زمان جورج ایچ دبلیو بوش به اتحاد نظامی واقعی منجر شد. رابطه آمریکا و اسرائیل در زمینه های مختلفی تعریف شده است. سیاستمداران آمریکا اسرائیل را مطمئن ترین متحد آمریکا در خاورمیانه می دانند. برخی بر این باورند که اسرائیل متحد استراتژیک امریکاست هر چند برخی دیگر از منتقدان اسرائیل را ابزار دست امپریالیسم آمریکا برای تضعیف ناسیونالیسم عرب و سپر بلا علیه تروریسم و بنیاد گرایی اسلامی می دانند. برخی دیگر به نفوذ شدید لابی یهودی در دولت آمریکا و حامیان اسرائیل در رسانه ها، محافل اقتصادی و دولتی یا کسب منافع توسط اسرائیل از طریق اعمال نفوذ اشاره می کنند. نخبگان آمریکایی به لحاظ ماهیت ارزش های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی که در بستر آن به رفتار سیاسی آنان در خاورمیانه می انجامد، گردش مطلوب تری به سوی بازیگرانی در منطقه دارند که هم سویی فکری، فلسفی و مادی را با آنان مشترک بیابند (دهشیار 1386: 303) بنا بر این، اسرائیل از آن روی باید حمایت آمریکا را داشته باشد که عملکرد و حضورش نقش مثبت در تسهیل شکل گیری اهداف خاورمیانه ای و تأمین منافع آمریکا دارد. اینان فرای درک منافع ملی اسرائیل به لحاظ تاریخ یهودیان و ارزش های شکل دهنده لیبرالیسم، احساس مسئولیت و شرمساری اسرائیل را بازیگری می یابند که حلقه های عاطفی را نسبت به آن همراه دارند. (دهشیار 1386: 112) اشکال حمایت آمریکا از اسرائیل تحت تأثیر ساختار نظام بین الملل بود. یعنی در دوران نظام دو قطبی شکل و میزان حمایت آمریکا از اسرائیل با دوران نظام تک قطبی با هژمونی ایالات متحده متفاوت بود. بنا بر این در دوران جنگ سرد با توجه به شرایط نظام دو قطبی، حمایت آمریکا از اسرائیل نمی توانست نامحدود باشد. پس آمریکا در این دوره می بایست در خاورمیانه به حوزۀ منافع اتحاد جماهیر شوروی احترام می گذاشت. چنان که در جنگ 1948 اسرائیل با اعراب، آمریکا به منظور محدود کردن توسعه طلبی اسرائیل این کشور را تبلیغ تبلیغاتی کرد. یا در سال 1956 در جریان حمله به مصر، آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا بر اسرائیل فشار آورد تا از مصر عقب نشینی کند. در دورۀ رئیس جمهوری بعدی، جان اف کندی، جانسون، نیکسون و فورد، سیاست ایالات متحده نسبت به اسرائیل از یک سو مبتنی بر حمایت از آن و حمایت از کمک های اقتصادی و نظامی به این کشور و از سوی دیگر در جهت محدود کردن رفتارهای اسرائیل در قبال همسایگانش بود. (لوئیس 1382: 221) در تمام جنگ های بین اعراب و اسرائیل در دوران جنگ سرد، استراتژی ایالات متحده در ارتباط با اسرائیل حفظ موازنۀ قوا در منطقه بود. اما ریگان با نگاهی متفاوت نسبت به همتایان خود، از منظر راهبردی جنگ سرد به اسرائیل می نگریست آمریکا در این دوره اسرائیل را به عنوان متحد و دوستی همراه در مقابل اعراب طرفدار شوروی در منطقه نگاه می کرد. بر این اساس همکاری ها و اتحادهای مابین دو طرف ایجاد شد. چنان چه بعد از 1987 و شروع انتفاضه، عرفات که خواستار تشکیل کنفرانس بین المللی دربارۀ فلسطین بود. ریگان تلاش کرد تا از این امر جلوگیری کند. ایالات متحده نمی خواست تا به مسائل جنبۀ بین المللی بدهد و تمایل نداشت تا اسرائیل را در موقعیتی قرار بدهد که مجبور شود به الزامات و قوانین بین الملل تن در دهد. (دهشیار 1381: 44 الف) پس از جنگ سرد با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده به عنوان پیروز رقابت های جنگ سرد و قدرتی با تأثیر گذاری بیشتر در صحنۀ جهانی نمایان شد. با تغییر یافتن ساختار حاکم بر نظام بین الملل و تبدیل شدن به ساختار تک قطبی با هژمونی آمریکا، تغییراتی در نحوۀ سیاست بازیگران در سیستم بین الملل ایجاد شد از این رو بعد از 1990 اعراب که متحد شوروی بودند با درک تغییر ساختار بین الملل، از برنامه های صلح آمریکا میان فلسطین و اسرائیل حمایت کردند. حتی تمایل اسرائیل برای شرکت در روند صلح با وابستگی عمیق این کشور به کمک های آمریکا ارتباط مستقیم دارد. وابستگی اسرائیل به کمک های آمریکا موجب نفوذ پذیری سیستم تصمیم گیری سیاست خارجی این کشور شده است. که این امر در فرایند شرکت این کشور در روند مذاکرات صلح خاورمیانه مؤثر بوده است. (حاجی یوسفی 1379: 114) هر چند جنگ سرد با پیروزی غرب به پایان رسیده و همچنین روحیۀ انزواطلبی مردم آمریکا باعث می شود تا توجه به منطقه خاورمیانه کم شود و نقش اسرائیل به عنوان بزرگترین ناو هواپیما بر ناوگان ششم آمریکا در طول جنگ سرد، کم شده اما در کنار این عوامل، عاملی است که تغییر نکرده و آن منفعت آمریکا در ادامه جریان آزاد نفت از خاورمیانه است. چه علی رغم پایان جنگ سرد، دفاع از تداوم جریان نفت جزء منافع اقتصادی و استراتژیک آمریکا به شمار می رود و از این رو واشنگتن، استمرار ثبات در منطقه و ادامه سرکوب محافل افراطی که نظم موجود را تهدید می کنند به نفع خود می داند. (سنیه 1381: 148) عامل دیگری که تغییری در آن ایجاد نشده است نقش یهود در سیاست آمریکاست، قدرت سیاسی و مالی اقلیت یهودی اهمیت زیادی در منازعات قدرت های داخلی آمریکا دارد، در این کشور بسیاری از سیاستمداران، موضع خود را در خصوص بحران خاورمیانه، با توجه به میزان تأثیر رأی دهندگان و حامیان یهودی مشخص می کنند و اعلام طرفداری از اسرائیل را یک عامل مهم و حیاتی برای پیروزی در انتخابات می دانند. امروز تمایل به کسب تأیید اقلیت یهودی از طریق تأکید به پایبندی به اقتدار و امنیت اسرائیل، تقویت و کمک به کشورهای میانه رو و عقل گرا و طرفدار آمریکا و اسرائیل در منطقه خاورمیانه و رغبت به مشارکت در پیشبرد روند صلح سه اصل مهم و اساسی مناسبات دوستانه آمریکا و اسرائیل در دوران پس از جنگ سرد را تشکیل می دهد. (سنیه 1381: 148 – 149) 5.2 پس از 11 سپتامبر سیاست آمریکا پس از جنگ سرد به خصوص بعد از سال 2000 م. به بعد دچار بازنگری هایی شد که در این سند اعلام شد که محوریت هدایت کننده سیاست خارجی آمریکا در آینده باید بر تلاش برای گسترش برتری و رهبری این کشور در عرصه جهانی استوار باشد. اگر چه در دوران جنگ سرد نقش رهبری آمریکا محدود کردن و سد نفوذ کمونیسم و بلوک شرق بود اما دراین موقع که رقابت با شرق و کمونیسم از بین رفته است آمریکا باید نقش هژمونی خود را به عنوان رهبر بر سراسر گسترده جهان بگستراند. بنا بر این در این صورت آمریکا نباید تنها با متحدان سابق رابطه داشته باشد بلکه درجهت نفوذ و دامنۀ رهبری خود باید تعادل هایی در سیاست خارجی خود اتخاذ نماید. اما در رابطه با اسرائیل، جرج بوش در جریان مبارزات انتخابی خود با انتقاد از سیاست های خاورمیانه ای کلینتون خواستار عدم دخالت آمریکا در روند صلح میان اعراب و اسرائیل و ایفای نقش آمریکا به عنوان ناظری بی طرف شد و اعلام کرد که علاقه ای به از سر گیری مذاکرات و دخالت در آن را ندارد و موضع بی طرفانه را در این جهت ترجیح می دهد. (امینی طامه 1383: 146) در حقیقت طی اولین ماه های روی کار آمدن بوش تحت تأثیر شرایط مناقشه فلسطینی ـ اسرائیل وعدم موفقیت سیاست های اعمال شده از سوی دولت جدید و نتایج نه چندان مثبت دولت قبلی یک عدم تفاهم و اختلاف نظر در مورد چگونگی نگاه به مسأله، میان ایالات متحده و اسرائیل به وجود آمد. به دنبال بروز این اختلاف آرین شارون نخست وزیر اسرائیل در 26 ژوئن 2001 پیرامون چگونگی اجرایی کردن گزارش میشل با جرج بوش در واشنگتن دیدار کرد. (American Government sit 2004) پس از 11 سپتامبر، لابی طرفدار اسرائیل، به بسیجی همه جانبه با هدف جلوگیری از تبعات سوء این حادثه به اسرائیل تلفیق نظریات آمریکا و اسرائیل دربارۀ تروریسم و تبلیغ مبارزه با آن به عنوان جنگ مشترک این دو دولت مبادرت کرد. در این ارتباط، بنیاد دفاع از دموکراسی ها تبلیغات تلویزیونی گسترده ای را بر محور امکان تسری خطر ناشی از عملیات انتحاری در فلسطین علیه نیروهای اسرائیل به مناطقی دیگر آغاز کرد. (احمدی، کوروش 1381: 101) در سال 2004 در پی انتقادهای گسترده مدافعان صهیونیسم در کنگره قانون بررسی ضد یهودی گرایی جهان به تصویب رسید که بر اساس آن، وزارت خارجه آمریکا، مأموریت شناسایی و مقابله با گرایش های ضد یهودیت را در سراسر جهان عهده دار شد. (Terry 2004: P124) در چارچوب سیاست های آمریکا در خاورمیانه، به ویژه از زاویه پیشبرد رویکرد رویارویی با دولت های محور شرارت، جلوه های دیگری از نقش آفرینی لابی مدافع اسرائیل به ویژه آیپک دیده می شود. (David son, 2006, P142) بنا بر این با توجه به اختلاف اسرائیل نسبت به همسایه های عربی و همچنین کشورهایی که در محدودۀ استراتژیک اسرائیل قرار می گیرند این کشور همواره از لابی یهودی خود در سنا برای اتحاد با آمریکا و کمک ها نظامی و صنعتی و سیاسی استفاده می کند. به قول سنیه: در دهه ی آینده برای مقابله با فشار اعراب در زمینه توان هسته ای اسرائیل بسیار حائز اهمیت است. (سنیه 1381: 150) 4.3 ایران خطری برای مواضع آمریکا و اسرائیل در دو دهۀ 70 و 1960، اسرائیل ایران را بخشی از کمربند پیرامونی خود می دانست. در آن سال ها منطق ژئو استراتژیک اقتضا می کرد که آشکارا و پنهان روابط دوستانه با کشورهای مجاور و اطراف کشورهای عربی هم مرز با اسرائیل داشته باشد. و ایران در رأس این کشورها قرار داشت به تدریج اسرائیل بهترین روابط اقتصادی و امنیتی را با شاه ایران و دستگاه سیاسی و نظامی این کشور برقرار کرد و یک پیمان سیاسی، اسرائیلی ـ ایران شامل برقراری مناسبات دیپلماتیک بین دو طرف به وجود آمد. چنین مناسباتی با یک کشور مهم و بزرگ اسلامی مانند ایران، در حالی که کلیۀ کشورهای اسلامی با اسرائیل دشمن بودند یک نوع دور زدن استراتژیک دیوار بلند اعراب بود. (سنیه 1381: 97) ولی با سقوط رژیم شاه در سال 1979 و به قدرت رسیدن آیت الله خمینی، مناسبات ایران و اسرائیل به کلی قطع شد، زیرا رژیم جدید از فلسطینیان حمایت و دشمنی خود را با اسرائیل آشکارا اعلام می نمود. و در یک اقدام نمادین سفارت اسرائیل را به محل اقامت نمایندۀ ساف تبدیل نمود، دشمنی ایران با اسرائیل روز به روز عمیق تر می شود و این در حالی است که جمهوری اسلامی رو به پیشرفت و توسعه نهاده و با پایان جنگ با عراق بر اهمیت و قدرت آن در منطقه و جهان افزوده شده است. (سنیه 1381: 97). ایران با اهداف بلند پروازانه اش و توان موشکی و هسته ای که از آن برخوردار خواهد شد خطرناک ترین دشمن استراتژیک اسرائیل در دهه ی آینده خواهد بود، زیرا نفرت از اسرائیل بخش اساسی از نظریه ی رژیم ایران را که در آن اسرائیل شیطان کوچک و آمریکا شیطان بزرگ است را تشکیل می دهد. شاید اسرائیل اصطلاح شیطان کوچک باشد اما قطعاً شیطان نزدیک می باشد و حمله به آن به مراتب آسان تر از حمله به آمریکاست. (سنیه 1381) : 103) جمهوری اسلامی ایران با ایدئولوژی اسلامی و ترویج آن و همچنین حمایت از جنبش های اسلامی در منطقه به عنوان استراتژی رهایی ملّت های مسلمان علیه امپریالیسم حمایت کرده است. بنا براین، رهبران اسرائیل همواره کوشیده اند با ارائه تصویری از اسلام به عنوان یک دشمن دیرینه ایالات متحده و اروپا را درجنگ علیه بنیاد گرایی اسلامی وارد کنند و استراتژی آنها به گونه ای طراحی می شود که افکار عمومی و سیاستگذاران ایالات متحده را به ارزش استراتژیک دائمی و مستمر اسرائیل در یک جهان آشوب زده متقاعد کنند. نگاهی اجمالی به بیانیه های و مواضع سیاستمداران اسرائیلی، گویای مواضع سرسختانه آنها در قبال اسلام سیاسی است. (جعفری 1389: 124) در این راستا، سیاستمداران آمریکا و اسرائیل در مدیریت منافع مشترک، با بهره گیری از نظریه مطرح و نیز متناسب با تحولات نظام بین الملل و نظام منطقه خاورمیانه اقدام می کنند، دو دولت برای مهار بنیاد گرایی اسلامی، قرار دادهای دو یا چند جانبه با برخی از کشورهای منطقه خاورمیانه امضاء کردند. این قرار دادها با تحت تأثیر قرار دادن ساختارهای امنیتی این کشورها، مانع فعالیتهای اسلام گرایان در این کشورها می شود، دو دولت تلاش کرده اند با استفاده از ابزارهای گوناگون از به قدرت رسیدن بنیادگرایان درکشورهای اسلامی جلوگیری به عمل بیاورند. چون از نظر آنها حاکمان بنیادگرا تبعات جبران ناپذیری، نظیر تهدید موجودیت اسرائیل، ناآرامی های سیاسی در خلیج فارس، افزایش قیمت انرژی، تشدید مسابقه ی تسلیحاتی غیر متعارف، ایجاد تروریسم بین المللی و نیز جنگ های بی پایان را به همراه خواهد داشت(G .Hajjar ,2001 ,P71). بدون تردید در استراتژی بلند مدت آمریکا، جنگ با اسلام به عنوان مکتبی سازش ناپذیر و ضد سلطه اصلی استراتژیک و تعیین کننده است. از طرف دیگر، مهمترین چالش ها برای آمریکایی ها و به ویژه اسرائیل موضوع بیداری اسلامی و بازگشت به آرمان های اسلامی و آمادگی برای ایثار و شهادت است. (منصوری 1385: 264) بنیادگرایی اسلامی اساساً نوعی واکنش به نیروهای اخلال گر در جهان است. قدرت کنونی بنیادگرایی اسلامی، پیامد بلا فصل و بی واسطه سیاست های کاملاً عینی آمریکاست. بنیادگرایی اسلامی سکولاریسم را رهاورد تمدن غرب می داند و گسترش آن را در دنیای اسلام محصول فعالیت و تلاش کشورهای استعمارگر غربی معرفی می کنند. (کاستلز،1380: 26) جوزف لیبرمن که یکی از طرفداران منتفذ اسرائیل است، بلافاصله بعد از حملات 11 سپتامبر، خواستار حمله آمریکا به سوریه، عراق و ایران شد. این در خواست در حقیقت، انعکاس توصیه سیاسی آریل شارون به جرج بوش بود. (پتراس 1387: 165) جنگ آمریکا و عراق را نیز می توان بر اساس اهداف مشترک آمریکا و اسرائیل توجیه کرد. دولت بوش بدون مشورت با شرکت های چند ملیتی نفتی، جنگ علیه صدام حسین را طرح ریزی کرد. در این میان نقش محوری با ایدئولوژی صهیونیستی در شکل دهی سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه و سایر مناطق بوده است. پاتریک سیل می گوید: دوستا ن آریل شارون تمایلی به اعراب و مسلمانان ندارند آنچه آنها به آن متمایل اند، پیشرفت اسرائیل به لحاظ نظامی و استراتژیک است. (Seala ,2003 , p go) از دیدگاه استراتژیست های نو محافظه کار دولت بوش، آمریکا باید از نفوذ قدرتهای رقیب و ضد نظم وضع موجود هم چون جمهوری اسلامی ایران به هر نحو ممکن جلوگیری نماید، (فراهانی، 1384: 449) در سال 1993 را بین نخست وزیر اسرائیل دربارۀ ایران گفت: طبق برآوردهای ما، ایران هم اکنون دارای نیروی انسانی مناسبی است و از منابع کافی برای تولید سلاح هسته ای طی حدود 10 سال آینده برخوردار خواهد شد ولی از تجربیات گذشته آموخته ایم که برآوردهای ما ممکن است دقیق از آب در نیاید. لذا لازم است در یک اقدام هماهنگ بین المللی سعی کنیم مانع تحقق اهداف ایران در این زمینه شویم (سنیه 1381: 105) از نظر سران کاخ سفید و اسرائیل، وجود کشور مسلمان و نیرومندی مثل ایران که میان دو منبع مهم انرژی (خزر و خلیج فارس) که 68 درصد منابع انرژی جهان را به خود اختصاص داده، قرار گرفته است. در سده 21 برای استراتژی، اهداف و منافع غرب خطرناک می باشد. (خدایی 1384: 32) به گفته مرشایمر و والت، لابی یهودی را باید مانعی مهم در برابر آمریکا دانست که مترصد آغاز گفت و گوی دیپلماتیک با تهران و دمشق بود. پیامد این تأثیر گذاری تصویب قوانین تحریمی علیه سوریه در کنگره و تصویر سازی مخرب علیه مقامات سیاسی ایران در سطح محافل تصمیم سازی آمریکا به ویژه در چارچوب محور شرارت بود. پس از تصرف سفارت آمریکا در 13 آبان 1985 و در پی آن ماجرای گروگانگیری، ایران را در برابر بیشتر کشورهای جهان قرار داد. برخلاف مش عدم تعهد بازرگان، سمت گیری های جدید و آرمان گرایانه و انقلاب ایران، در اساس هنجارهای رفتار دیپلماتیک و حقوق بین الملل را ربه مبارزه می طلبید. (رمضانی 1380: 69) مثلث روابط آمریکا ـ اسرائیل ـ ایران، در اثر ظهور انقلاب اسلامی ایران در بهمن 1357 با اتخاذ «استراتژی تجدید نظر طلبانه» جمهوری اسلامی ایران در برابر «استراتژی حفظ وضع موجود» ایالات متحده با چالش مواجه شد . تقابل این استراتژی ها موجب شد روابط سه گانه سیاسی، اقتصادی و نظامی این اتحاد به فشار و تضییقات سیاسی، اقتصادی و نظامی منجر شود که هنوز نیز ادامه دارد. سیاست تجدید نظر طلبانه جمهوری اسلامی ایران موجب شد، آمریکا و اسرائیل آن را به عنوان بنیاد گرایی اسلامی معرفی کنند. سیاست مهار اصول گرایی اسلامی در زمان جرج بوش به شکل تهدید، فشار و دیپلماسی ادامه یافت. قطعنامه هایی که علیه ایران از اوت 2006 به بعد در شورای امنیت سازمان ملل بر اساس فصل هفتم ماده ی 41 مبنی بر تحریم اقتصادی علیه ایران صادر شد. بخشی از سیاست مهار جمهوری اسلامی ایران است. افرایم سنیه می گوید: ما (اسرائیل) پیوسته از آمریکا باید بخواهیم که بعنوان تنها ابر قدرت جهان، پرچمدار مقابله با ایران و مانع آن در مسیر دست یابی به سلاح هسته ای باشد . . . از میان همۀ چالش های مشترک اسرائیل و آمریکا در آینده، به نظر می رسد تهدید ایران خطرناکترین آنها باشد و باید از همین حالا برای مقابله با آن آماده شویم (سنیه 1381: 153 ـ 152) بنا بر این سنیه 4 چهار راه حل را برای رویارویی با تهدید ایران و تضعیف این کشور ارائه می دهد: تلاش بی وقفه برای متحد ساختن تمام کشورهای دمکراتیک در جهان در مبارزه علیه اصول گرایی خشن و سرچشمۀ آن یعنی ایران. کوشش جهت تشریک مساعی کلیه کشورهای خاورمیانه با خطر گسترش نفوذ رژیم ایران مواجه هستند. جلوگیری از ضعف و ناتوانی در قدرت بازدارندگی اسرائیل. آمادگی عملی و نظری برای احتمال رویارویی اسرائیل به تنهایی با تهدید نظامی ایران. (سنیه 1381: 109) 5.4 اهداف اسرائیل در کردستان عراق منطقه خاورمیانه به دلیل ویژگی های ژئو پولتیکی و ژئو استراتژیکی مهم خود همواره مورد توجه قدرت های بزرگ بوده است. در دوران جنگ سرد سیاست های منطقه ای و روابط میان کشورهای منطقه تحت تأثیر اهداف راهبردی دو ابر قدرت جهانی و بر اساس حفظ ثبات و امنیت در منطقه خاورمیانه قرار داشت. از این رو در این دوران سیاست اسرائیل نیز در قبال عراق تحت تأثیر شرایط حاکم بر منطقه، صرفاً مبتنی بر حمایت از کردها به عنوان اقلیت ناراضی در درون حکومت عراق، به منظور تضعیف رژیم بعث بود و مداخله با حضور در مناطق شمالی این کشور در دستور کار استراتژیک اسرائیل قرار نداشت. کردستان عراق به دلیل شراط ژئو پولتیک و ژئو استراتژیک، جغرافیای آسیب پذیر، عدم ثبات سیاسی و همسایگی با کشورهایی که اقلیت کرد را در خود جای داده و روابطی نه چندان دوستانه با آنها در قرن بیستم داشته اند به حوزه ای استراتژیک برای کشورهای همسایه و سایر دول متنغع از رصد مسائل فوق تبدیل شده است. با توجه به مؤلفه های مزبور، کردستان عراق توجّه قدرت های منطقه ای را به خود جلب کرده است. (زیبا کلام و عبدالله پور 1390:60) اسرائیل برای خروج از انزوای منطقه ای خود در پی نفوذ بر اکراد شمال عراق است. این در حالی است که شماری از کردنشینان شمال عراق نیز تمایل بسیاری به این رابطه دارند. . . با وجود این اسرائیل حضور خود را در شمال عراق به صورت پنهانی ادامه می دهد. کردها نیز به خوبی دریافته اند که برای حیات و فعالیت خویش، گاه نیاز جدّی به حمایت اسرائیل و آمریکا دارند. (قهرمانپور 1386: 71) اسرائیل به منظور دست یابی به اهداف دیرینه خود در منطقه خاورمیانه یعنی، تحقق طرح اسرائیل بزرگ و عملی نمودن ایده از نیل تا فرات از هر امکان و وسیله ای استفاده می نماید امروز با توجه به تحولات ژئو پولتیک جدید در منطقه خاورمیانه و خلاء قدرت در عراق سعی می کند با حمایت از کردها و دامن زدن به خواست آنها برای خودمختاری و استقلال و تشویق اکراد به ایجاد یک دولت مستقل کردی، ضمن تثبیت حضور خود در شمال عراق و کسب مشروعیت برای موجودیت خویش، کشورهای منطقه را نیز با بحران های امنیتی مواجه نماید و با گسترش عمق استراتژیک خودامنیت خویش را نیز تقویت و تضمین کند. (اخوان کاظمی و عزیزی 1390: 143) بنا بر این اسرائیل و کردهای شمال عراق در محیط امنیتی، راهبردی و پیچیده خاورمیانه بر اساس ملاحظات و مصالح امنیتی و ژئو پولوتیک به علت انزوای منطقه ای و احساس تهدید از همسایگان، روابط نزدیکی با همدیگر دارند، این روابط با تمام فراز و نشیب هایش از بدو تأسیس دولت اسرائیل تاکنون ادامه داشته و بعد از جنگ دوم خلیج فارس به محور و ائتلافی راهبردی تبدیل شده است. 5.5 ریشه های تاریخی ارتباط بین کردها و اسرائیل حضور یهودیان در عراق به سده های قبل از میلاد بر می گردد. در قرن هفتم پیش از میلاد، پادشاه بابل «نبوکدنصر» یهودیان فلسطین را شکست داده و آنها را به شمال عراق مهاجرت داد. این مهاجرت اجباری در تاریخ یهودیان حادثه بسیار مهمی محسوب می شود. متعاقب این مهاجرت دین یهود نیز در میان اهالی این منطقه گسترش پیدا کرد. به نظر یونا سابار، عضو هیأت علمی دانشگاه یو .سی .ال .ای . که خود یک یهودی کرد است، خانوادۀ بارزانی در قرن های 16 و 17 یکی از معروف ترین خاندان ها و طوایف این ناحیه بود . . . درباره روابط خاندان بارزانی و یهودیان دیدگاه های مختلفی وجود دارد. به نظر برخی کردها برای جلب حمایت افکار عمومی یهودیان از جنبش ملی گرایی کرد تلاش می کنند تا تبار خود را به یهودیان پیوند بزنند. (یعقوب زاده فرد 1387: 150) توجّه اسرائیل به کردهای شمال عراق به دورۀ پیش از تأسیس دولت یهود بر می گردد. قبل از تأسیس اسرائیل در چارچوب فعالیتهای اطلاعاتی در منطقه، بن گوریون نخست وزیر آتی اسرائیل، روین شیلوآ را برای مأموریت عراق تعیین نمود. مأموریت اصلی وی عبارت بود از: «شناسایی دشمنان بالقوّه دولت یهود و کسب اطلاعات از آنها و یافتن متفقین محتمل» مهمترین اطلاعاتی که شیوآ در عرض سه سال مأموریت خود کسب کرد، در مورد کوه نشینان شمال این منطقه بود . . . در اکتبر 1942 یک گروه اسرائیلی تحت رهبری مسیو مریدار به منطقه اعزام گردید گروه وی به خصوص مطالعات خود را روی موضوع کردهای یهودی متمرکز نمود . . . صهیونیست ها معتقد بودند که این گروه ها در آینده در مصاف با ملی گرایان عرب متفق خوبی برای یهودیان خواهند بود. (یعقوب زاده 1387: 151) موساد در دهه 1950 بخش بزرگی از یهودیان کرد را طی عملیاتی تحت عنوان «عذرا و نهیمیه» به اسرائیل مهاجرت داد. موساد همچنین مهاجرت های مشابهی را در سپتامبر 1970 و آوریل 1971 سازماندهی نمود هاویوشیمون، رئیس سابق سازمان ملی یهودیان کرد مستقر در اسرائیل در سال 1973 شمار یهودیان کرد را در اسرائیل 90 هزار هر چند منابع دیگر این رقم را گاه تا 250 هزار نفر نیز نوشته اند. یهودیان کرد در اسرائیل در آوریل 1994 به منظور جلب حمایت افکار عمومی اسرائیل از جنبش استقلال خواهی کردها و مبارزه آنها برای حق تعیین سرنوشت خویش، انجمن دولتی اسرائیل و کردستان را تأسیس نمودند. (یعقوب زاده فرد 1387: 150) نفوذ اسرائیل در کردستان عراق به دهه های 60 و 70 میلادی و دوران جنگ های جدای طلبانه کردها با دولت عراق بر می گردد در این روابط نخست به وسیلۀ کامران بدرخان و افرادی همچون عصمت شریف وانلی آغاز شد. در آن دوران اسرائیل بر آن بود با تقویت کردهای عراق در مبارزات جدایی طلبانه، دولت مرکزی عراق را تضعیف کند. در انقلاب کردی ملقب به شورش ایلول که از سپتامبر 1961 که تا سال 1975 به مدت 14 سال ادامه داشت اسرائیل کمک های زیادی به این انقلاب کرد و بارزانی نیز این رابطه را به وسیله ای برای اتصال به آمریکا می دانست. روابط اسرائیل با کردهای عراق طی سال های 1967 ـ 68 بسیار گسترش یافت و هیأت های مختلف اسرائیلی دیدن کرد. (برزگر، تیموری، ببری، سلیمی 1390: 62) حمایت اسرائیل از کردها به طور رسمی در سال 1980 توسط مناخیم بگیم علنی شد. وی فاش کرد بین سال های 1965 و 1975 اسرائیل به کردهای عراق پول و اسلحه داده و آنها را آموزش داده است. در این سال ها اسرائیل با همکاری شاه ایران سرویس اطلاعاتی کردها به نام «پاراستن» را تأسیس و واحدهای جاسوسی اسرائیل هر ماه 000/50 دلار به شخص بارزانی می دهد و کردهای عراق را به سلاح های ساخت شوروی که از مصر و سوریه به غنیمت گرفتند مسلح می کند. (قهرمانپور 1386: 75) در سال 1959 بدرخان با گلدامایر ملاقات کردند و دو طرف در مورد طرح اتّحاد کردها با اسرائیل بحث کردند بدرخان از حکومت اسرائیل خواست که به تجهیز و تقویت و حمایت ملا مصطفی بارزانی بپردازد. و در مقابل بدرخان به اسرائیل وعده داد که در منطقۀ خاورمیانه کردها سیاستی همگام با اسرائیل را اتخاذ نماید و در مقابل دشمن مشترک با اسرائیل هم گام باشند. امّا اسرائیل در آن زمان بنا بر شرایط داخلی متحدان دیگرش در منطقه نمی توانست این امر را آشکار نماید. روابط اسرائیل با ایران در زمان شاه و ترکیه در دهه 1990 و نیز ملاحظات واشنگتن، از عمده ترین موانع عدم حمایت علنی اسرائیل از کردها می باشد و از این رو اسرائیل همواره ترجیح می داده است روابط مخفیانه با کردها داشته باشد نه آشکار. (قهرمانپور 1386: 76) روابط اسرائیل با کردها بعد از دست گیری عبدالله اوجالان تیره شد. در این ماجرا، کردها معتقد بودند که عبدالله اوجالان از طریق اطلاعات موساد و سیا ردیابی شده و عاملین اصلی این ماجرا را اسرائیل و آمریکا می دانستند. امّا بعد از حوادث سپتامبر و کمرنگ شدن ماجرای عبدالله اوجالان، و حمله آمریکا به عراق و همگامی کردها با آمریکا، مجدداً روابط اسرائیل با کردها بهبود یافت. انتشار مقاله جنجالی سیمور هوش در نیویورک در سال 2004 با عنوان طرح B، بار دیگر توجه ها را به همکاری اسرائیل با کردهای عراق و حضور مأموران اطلاعاتی اسرائیل در شمال عراق معطوف کرد. وی در این مقاله دلیل اصلی حضور اطلاعاتی و نظامی اسرائیل در شمال عراق و احیای روابط دیرین با کردهای عراق را ترس اسرائیل از نفوذ ایران در عراق و شکست آمریکا در برقراری امنیت در عراق می داند. در همین راستا مقامات اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل آموزش کردها را جهت انجام اقدامات جاسوسی و شورشی در ایران، ترکیه، سوریه و مقابله با نفوذ شیعیان و شورشیان سنی آغاز کردند. اقدامات اسرائیل نیل برای حضور در شمال عراق را نمی توان صرفاً به دوران پس از اشغال نظامی عراق و سقوط رژیم بعث در این کشور محدود کرد، اسرائیل از زمان تأسیس دولت یهود در فلسطین با مخالفت کشورهای عربی علیه خود مواجه بوده است. از این رو تلاش برای ناامن کردن عقبه کشورهای مخالف اسرائیل و ایجاد یک جبهه متحد در پشت جبهه عربی، برای اسرائیلی ها از اهمیت استراتژیک برخوردار بوده است. وجود کردها به عنوان اقلیتی ناراضی که فاقد قدرت و امتیازاتی سیاسی در درون حکومت عراق بودند و آرزوی دست یابی به خودمختاری را داشتند. زمینه مناسبی برای اسرائیل به اهداف استراتژیک خود در منطقه و در مقابل اعراب بود به همین دلیل، اقدامات اسرائیل برای نفوذ در مناطق کردنشین وارتباط با کردهای عراق از سال 1964 با انتخاب مئرامیت به ریاست موساد به طور جدّی آغاز شد. (اخوان کاظمی و عزیزی 1390: 153) بدین منظور اسرائیل سعی نمود تا با رهبر شورشیان کردستان ملا مصطفی بارزانی ارتباط برقرار کند و کردها را به شورش علیه دولت وقت عراق تحریک کند، با همکاری حکومت شاه ایران، ترتیب دیدار ملاقات بارزانی با مأموران موساد در پاریس داده شد. پس از آن دیدار و توافقات انجام شده میان کردها و اسرائیل موساد اقدام به آموزش افسران «پشمرگه» کرد با نام رمز «مرواد» در اوت 1965 نمود در همان سال هیأتی از اسرائیل به ریاست اریه لیو و ائلیفاف معاون وزیر صنایع اسرائیل از طریق ایران به کردستان عراق سفر کرد و با مصطفی بارزانی ملاقات نمود. این هیأت به درخواست کردها و بر اساس توافقات انجام شده در پاریس، امکانات بیمارستانی و تجهیزات پزشکی در اختیار کردها قرار داد. در مقابل کردها اطلاعات مهمی را در مورد ارتش عراق، آرایش جنگی این کشور و تعداد هواپیماهای جنگی قابل پرواز در عراق را در اختیار اسرائیل قرار دادند. اهمیت اقدامات اسرائیل در کردستان عراق، در سال 1973 و با حمله نیروهای مشترک مصر و سوریه به اسرائیل مشخص شد. این کشور که از حمله اعراب در تنگنا قرار گرفته بود. و پیوستن ارتش قدرتمند و مجهز عراق به اتحاد دو کشور عرب می توانست اسرائیل را وضعیت نامساعدتری قرار دهد به تحریک کردها، علیه دولت عراق و ایجاد یک جبهه جنگ در شمال این کشور اقدام نمود تا مانعی جدّی برای حضور عراق در جنگ علیه اسرائیل و کاهش فشار نظامی اعراب بر این کشور ایجاد کند. (یعقوب زاده 1387: 155 – 154) روابط اسرائیل با کردها با بروز بحران اول خلیج فارس وارد مرحله جدیدی شد. در واقع اسرائیل از همان ابتدا در طرح ریزی عملیات علیه عراق نقش کلیدی داشت. اسرائیل از تضعیف عراق در پی سه هدف عمده بود: اول تضعیف عراق و کنترل تسلیحات آن کشور که بعد از جنگ با ایران به عنوان یک عامل تهدید در آمده بود. دوم: تضعیف احتمال برقراری یک جبهه علیه این کشور از طریق سوق دادن افکار عمومی عرب به تهدید عراق بود. سوم: هدف اسرائیل تشکیل حداقل یک دولت نیمه مستقل کرد در شمال عراق بود. (یعقوب زاده فرد 1387: 156) عراق که در جنگ با ایران از حمایت تسلیحاتی کشورهای غربی برخوردار بود، سیاست تسلیح خود را بعد از جنگ نیز دنبال نمود. این وضعیت نیز بی گمان از چشم اسرائیل به دور نبود به ویژه سلاح های شیمیایی که صدام حسین بی پروا علیه کردهای بی پناه از آن استفاده می کرد ترس اسرائیل را دو چندان می نمود همچنین بیانات صدام حسین در مورد حمله به اسرائیل و سخنرانی مشهور او دربارۀ نابودی اسرائیل و سوزاندن نیمی از حاک اسرائیل توسط سلاح های لیزری اش، و تشویق جامعه عرب برای مقابله با رژیم صهیونیستی اسرائیل را بر آن می داشت که تمرکز عراق و سیاستمداران این کشور را از تحولات خارجی کمرنگ و به سوی اوضاع داخلی خود معطوف کند. بنا بر این در این راستا بهترین شرایط و گزینه های قابل دسترس که مخالف اصلی عراق و سابقه طولانی جنگ و درگیری با آن را داشته باشد کردهای ساکن شمال عراق بودند که بعد از تشکیل عراق همواره به عنوان گروهی اپوزسیون و حتّی خواهان خودمختاری و استقلال بوده اند و دائماً با دولت های حاکم بر عراق در مناقشه و جدال بودند. هدف سوم اسرائیل تشکیل دولت کرد بود. اسرائیل به خوبی می دانست که کردهای شمال عراق به علّت احساس تهدید دایمی از ناحیه صدام حسین مجبور به قبول وابستگی به دیگر قدرتها خواهند بود و این امر شرایط را برای ایجاد یک پایگاه در شمال عراق برای اسرائیل فراهم خواهد ساخت. (ماهنامه دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی 1382: 48) 5.6 اسرائیل و کردهای شمال عراق پس از 11 سپتامبر روابط اسرائیل و برخی گروه های کرد شمال عراق بعد از جنگ اول خلیج فارس ادامه یافت. اسرائیل در دوازده آوریل 1995 با پارلمان در تبعید کردستان که همه گروه های ملی گرای کُرد مستقر در اروپا را در بر می گیرد. تماس برقرار نمود و یاشار کایا، از مقامات پارلمان، را به دیدار از تل آویو دعوت نمود. قبل از آن، یک هیأت 5 نفره از حزب کارگر اسرائیل به بروکسل رفته با مقامات پارلمان در تبعید کردستان دیدار و گفتگو نموده است. (یعقوب زاده فرد 1387: 156) در حالی که اسرائیل به تلاش برای نفوذ در شمال عراق مشغول بود و از این طریق سعی در کنترل نفوذ ایران داشت، حادثه 11 سپتامبر روی داد. اسرائیل در فضای روانی بعد از حادثه 11 سپتامبر که علیه جهان اسلام و اعراب به وجود آمده بود، دریافت که می تواند منافع خود را در مصاف با اعراب به حداکثر ممکن برساند و امتیازات بیشتری از آنها دریافت دارد، تحت این شرایط اسرائیل کوشید با استفاده از نفوذ خود در شمال عراق هم به چانه زنی با ایالات متحده بپردازد و هم زمینه را برای پیگیری اهداف خود فراهم نماید. (یعقوب زاده فرد 1387: 156) پس از فروپاشی رژیم بعث و ایجاد منطقۀ خودمختار کرد در شمال عراق و بروز تغییرات ژئو پولتیکی جدید در منطقه، اسرائیل با توجه به شرایط ژئو پولتیکی نوین و تحولاتی که در وضعیت عراق و مسئلۀ کردها ایجاد گردید روابط خود با کردها را از سر گرفته و بدین منظور اقدامات گسترده ای را برای حضور در منطقه کردستان عراق انجام داده است. (اخوان کاظمی و عزیزی 1390: 154) منابع آگاه کردی اعلام می کنند که عناصری از موساد در چارچوب تشکیلاتی مجهز به دستگاه های پیشرفته استراق سمع و عکس برداری دقیق در منطقه شمال عراق در حال فعالیت می باشند . . . پیش از این، در گزارش های مطبوعاتی آمده بود که تعدادی از مراکز ثابت و متحرک وابسته به موساد با توافق و هماهنگی سیا و برخی گروه های کرد در کردستان عراق مستقر شده است. (ماهنامه دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی 1382: 48) 5.7 اقدامات اسرائیل برای تثبیت جایگاه در کردستان عراق اسرائیل برای نفوذ خود در کردستان عراق و دست یابی به اهداف خود از راه های سیاسی و نظامی و اقتصادی همواره سعی می کند تعاملات خود را با کردهای این ناحیه بیشتر نماید. هر چند حضور اسرائیل در حال حاضر بنا به دلایلی چون، تحریک اسلامی علیه کردهای شمال، گرایشات اسلامی مردم کرد زبان و همسایگان مخالف اسرائیل . . . نمی تواند علنی و آشکار باشد. امّا شرایط حاکم بر منطقه شمال عراق شرایطی را به وجود آورده که اسرائیل می تواند مخفیانه یا حتّی به طور آشکار در این منطقه نفوذ نماید از جمله: دشمنی کردها با اعراب از لحاظ تاریخی و نژادی و زبانی، در تضاد بودن ناسیونالیسم کردی در مقابل ناسیونالیسم عرب، ترک و فارس در منطقه و اختلافات ارضی و عقیدتی با همسایگان و حکومت هایی که اقلیت کرد را در خود جای داده اند. وجود یهودیان کرد هم در کردستان و هم در اسرائیل و فشار این گروه ها بر حکومت اسرائیل، اختلافات مابین احزاب کردی، سکولار بودن حکومت اقلیم و بی توجهی نسبت به مسائل مسلمانان در مقابل اسرائیل و مسئله فلسطین و در نهایت هدف و تلاش کردها برای دست یابی به کردستان مستقل، در این راستا اسرائیل برنامه های خود در کردستان را به صورت اشکال زیر دنبال می کند. نظامی و سیاسی پس از اشغال عراق، روابط گسترده ای را با رهبران کرد عراقی برقرار کرد از آن پس سرویس های اطلاعاتی اسرائیل به طور گسترده در شمال عراق حضور یافته و اقدام به تسلیح اکراد و آموزش نظامی آنها نمودند. در این میان به ویژه موساد آموزش 75 هزار کماندوی کرد موسوم به «پیش مرگان» را بر عهده گرفته است. (اخوان کاظمی و عزیزی 1390: 194) در سال 2003 در نتیجه عدم اعتماد به امنیت در آیندۀ عراق و عدم دست یابی به اسرائیل به اهداف خود در این منطقه افسران امنیتی اسرائیل طرحی موسوم به طرح B ارائه دادند. که شارون آن را پذیرفت و در راه عملی کردن آن روابط با کردها را دوباره از سر گرفت و مأموران اطلاعاتی و نظامی را به کردستان فرستاد. «آنها در عراق به دنبال نفوذ اسرائیل در منطقه و به دست آوردن اطلاعات و ترور رهبران سنی وشیعه عراق هستند. بنا بر این هدف اصلی و اساسی آنان جلوگیری از تشکیل حکومت یکپارچه در عراق یا حکومت دینی در این کشور هستند. (Symor, 2004) روزنامه یدیوت آهارا نوت گزارش داد حکومت کردستان عراق قرار دادهایی را با شرکت های مخابراتی و امنیتی اسرائیل به منظور آزمایش نیروهای امنیتی خود امضاء کرده است. این روزنامه از دو شرکت موتورلا و ماگالکوم به عنوان برندگان مناقصه ساخت فرودگاه بین المللی اربیل نام برده و خاطر نشان کرد علاوه بر این دو شرکت، شرکت دیگری که توسط رئیس سابق موساد دنی یاتوم تأسیس شده در زمینه مسائل امنیتی و اقتصادی به حکومت کردستان مشاوره می دهد. بنا به گزارش این روزنامه، افزون بر فعالیتهای فوق شرکت های امنیتی اسرائیلی یک مرکز آموزشی سرّی با نام (Z) در شمال عراق برای آموزش پیش مرگان کرد تأسیس کرده اند. (قهرمانپور 1386: 78) همچنین اسرائیل برای تحقق اهداف خود دست به ترور بعضی از اقلیت ها مانند کلدانی و آشوری و برخی از شخصیت ها و دانشمندان عراقی نموده و همچنین با تهدید آنها در پی دست یابی به هدف اصلی و طرح موسوم از نیل تا فرات می باشد. اقتصادی در این راستا حضور اسرائیل از طریق سرمایه گذاری شرکت های اسرائیلی و پرداخت وام هایی با باز پرداخت آسان، شهرک سازی در مناطق کردنشین، خرید اراضی در این منطقه و سرمایه گذاری در صنعت نفت و . . . دنبال می شود. اسرائیل برای تثبیت و حضور خود در شمال عراق، به بهانه پیشینه حضور یهودیان در شمال عراق و بازگرداندن 90 هزار یهودی کرد ساکن اسرائیل به سرزمین اصلی شان عراق، اقدام به خرید املاک و زمین در این منطقه نموده است. دولت اسرائیل زمین های واقع در مناطق تحت سیطره ی بارزانی را خریداری کرده و پس از آموزش نظری و عملی این خانواده ها در اسرائیل، آنها را مجدداً به شمال عراق باز می گرداند. (خسروی 1387: 155) در این جا به برخی از سازمان ها و شرکت های سیاسی و اقتصادی اسرائیل به طور خلاصه اشاره ای خواهیم کرد. الف ـ فعالیت ها تجاری و اقتصادی اسرائیل در شمال عراق را می توان در موارد زیر خلاصه کرد؛ اساس شرکت ها وسازمان های خدماتی. سازمان امور خیریه ـ اربیل. شرکت تجاری مریوان ـ دهوک شرکت توسعه کردستان عراق با عنوان Kodo در سلیمانیه. شرکت ترک (بازسازی مراقد پیامبران) استان کرکوک شرکت خدمات امنیتی (بیروت) کرکوک سازمان امور خیریه ـ دهوک ـ زاخو. شرکت لوازم پزشکی این شرکت فعالیت خود را در سه استان اربیل، سلیمانیه و دهوک انجام می دهد و تقریباً تمام خدمات بیمارستانی این سه استان تحت پوشش این شرکت قرار دارد. 9 شرکت علاج و دواء فعالیت این شرکت در استان اربیل ـ سلیمانیه است و امور مربوط به اعزام بیماران را به خارج از کردستان عراق بر عهده دارد. 10 شرکت کودو فعالیت این شرکت در زمینه های فنی و الکترونیک است و در شهرهای اربیل و سلیمانیه فعالیت دارد. رئیس این شرکت فردی به نام آنتون لیبکیس شاحاک اهل تل آویو است. 11 کمپانی Introp عمده فعالیت این شرکت در زمینه سلاح و مهمات است و بیشترین قرار دادهای نظامی و تسلیحاتی را با اقلیم کردستان منعقد کرده است. رئیس این شرکت فردی به نام «دنی یاتوم» است که پیش از این، رئیس بخش اطلاعات خارجی رژیم اسرائیل بوده است. 12 شرکت با واچی فعالیت این شرکت در زمینه اکتشاف و استخراج نفت در شهر بیجی از حوالی کرکوک است. 13 شرکت سنگ های تزئینی فعالیت این شرکت پیرامون واردات و صادرات سنگ های تزئینی است و تحت حمایت منصور بارزانی فرزند مسعود بارزانی است و دفتر این شرکت در شهر اربیل است. 14 شرکت 77 فعالیت این شرکت در زمینه سنگ های بتنی به ارتفاع حداکثر چهار متر است که در حصار کشی اماکن و مقرات مورد استفاده قرار می گیرد و دفاتر اصلی آن در شهرهای اربیل و سلیمانیه است. 15 شرکت عنسولین یونیه فعالیت این شرکت در امور راه و ساختمان و شبعه اصلی آن در شهر اربیل است. 16 شرکت دان فعالیت این شرکت در زمینه های اتوبوس های مستعمل و اسقاطی است و دفتر آن در اربیل است. 17شرکت سونول در زمینه سوخت و فراورده های نفتی است و دفاتر و شعب اصلی آن در شهرهای اربیل سلیمانیه قرار دارد. 18شرکت دلتا فعالیت این شرکت در زمینه صادرات و واردات انواع پارچه می باشد و دفتر اصلی این شرکت در اربیل است. 2-اسامی بانک ها. بانک الثقه (بانک قرضی) فعالیت این بانک در زمینه پرداخت وام به یهودیان کرد، برای خرید زمین است. رئیس این بانک فردی است به نام احمد و این بانک دارای 13 کارمند است که 9 نفر آن مرد و 4 نفر آن زن هستند. محل بانک در سلیمانیه است. بانک آینده روشن در سلیمانیه بانک ریلیس سلیمانیه بانک آشتی ب- فعالیت های نظامی ـ امنیتی اهداف و فعالیتهای اطلاعاتی و نظامی رژیم صهیونیستی در کردستان عراق را می توان به شرح زیر بر شمرد. برگزاری دوره های آموزش اطلاعاتی ـ امنیتی افزایش توان نظامی پیشمه رگه های کرد اقدامات اطلاعاتی ـ امنیتی برگزاری دوره های آموزش نظامی اعزام تیم های مستشاران در امور امنیتی ـ نظامی مقرها و پایگاه های نیروی اسرائیلی در کردستان عراق؛ اربیل ـ هتل خانزاد موصل ـ انتهای پل قدیم. خانه امن سلیمانیه ـ سلیمانیه ـ محل ابراهیم پاشا مقر صالحی ـ اربیل ـ مصیف دارالغضیافه پارتی. 2- پایگاه های نظامی و فرودگاه ها: پایگاه هوایی العریه ـ کرکوک ـ برخی از تور های یهودیان اسرائیلی از طریق این پایگاه انجام می گیرد. فرودگاه اربیل: بیشتر تردد عناصر رژیم صهیونیستی از طریق این فرودگاه اربیل انجام می گیرد. بیشتر تردد عناصر صهیونیستی از طریق این فرودگاه انجام می گیرد. احداث پایگاهی در چمچال سلیمانیه بین روستای حمزه کانی و کانی کوچک، این مقر یک قلعه قدیمی و باستانی بوده و قرار است به زودی تبدیل به زندان شود. ج ـ فعالیت های فرهنگی و اجتماعی جمعیت کتاب مقدّس ـ اربیل چاپخانه ثقافه ـ اربیل سازمان الحیاط ـ اربیل سازمان تبلیغی و تبشیری ـ دفاتر این سازمان در مرکز استان دهوک، اربیل و سلیمانیه بتازگی تأسیس شد. د ـ فعالیت سیاسی مهمترین اقدامات و فعالیت سیاسی رژیم صهیونیستی در اقلیم کردستان عراق برقراری ارتباط با رهبران و عناصر با نفوذ اکراد عراقی و برقراری روابط دیپلماتیک با این اقلیم و در نهایت جذب و بکارگیری افراد همسو با اهداف صهیونیستی در بدنه سیاسی عراق خلاصه می شود. 5.8 اهداف اقلیم کردستان عراق در گردش بسوی اسرائیل بنا بر آنچه در مورد موقعیت کردستان عراق و سیاست های دور نمای این حکومت خود گردان و همچنین، مواضع همسایگان آن، ترکیه، ایران و سوریه در مقابل کردستان عراق، این اقلیم به دنبال موازنۀ قوایی در برابر این سه کشور در منطقه و همچنین تسهیل در اجرای برنامه های دور برد خود گرایش به سوی قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای پیدا کرده است. در این راستا با توجّه به شرایط منطقه ای اسرائیل و نقش لابی یهودی در سیاست های آمریکا حکومت خودگران و رهبران آن در پی ایجاد رابطه ای مستحکم سیاسی و نظامی و اقتصادی به صورت پنهان یا آشکار می باشند. کردستان عراق به واسطه ی ناهمگونی های زبانی، مذهبی، تاریخی و فرهنگی با اکثریت عرب عراق همواره یکی از نواحی دچار واگرایی بوده است. دخالت قدرت های منطقه ای نیز در امور کردستان و نوع رویکرد حکومت های بغداد به این ناحیه که بیشتر با محرومیت و سرکوب همراه بوده است در فزایندگی دامنۀ نیروهای پیامدهای ژئو پولتیک عظیم و عمیق به همراه داشته است. (کاویانی 1386: 87) برخی از مؤلفه های اهداف رهبران اقلیم کردستان در برقراری رابطه با اسرائیل به شرح زیر است: دست یابی به استقلال سیاسی استقلال طلبی در میان کردهای عراق ریشه های تاریخی قوی داشته و حتی به دوران تجزیه امپراتوری عثمانی بعد از جنگ جهانی اول بر می گردد در آن زمان زمینه های تشکیل یک دولت کردی متشکل از کردهای عراق و ترکیه فراهم آمده بود. . . از آن زمان به بعد کردهای عراق در مقاطع زمانی مختلف در مبارزه با حکومت مرکزی برای کسب استقلال و در نهایت تشکیل یک دولت مستقل کردی بوده اند. درخاورمیانه اسرائیل تنها حامی تشکیل یک دولت کردی است. تا بتواند از این طریق فشار بر اسرائیل را کاهش دهد. رهبران کرد عراق با آگاهی از این امر در صدد نزدیکی به اسرائیل جهت تحقق این امر می باشند. (قهرمانپور 1386: 79) بدست آوردن حمایت آمریکا از طریق لابی یهود. کردها امیدوارند با نزدیکی به اسرائیل و جلب حمایت لابی یهودی در آمریکا، نظر آمریکا را در حمایت قطعی از استقلال طلبی کردها تغییر دهند. (زیبا کلام و عبدالله پور. 1390: 63) حمایت آمریکا همواره در طول مدّت حضورش در شمال عراق از کردها قطعی و روشن نبوده است. در سیاست خاجری آمریکا از دو نوع کرد یاد می شود. کردهای خوب، کردهای عراق و ایران، کردهای بد، کردهای ترکیه و سوریه که این امر به خاطر اتحاد و هم پیمانی آمریکا با ترکیه و همچنین ضد امپریالیست بودن اهداف PKK و در تقابل بودن برنامه های این حزب (PKK) با سیاست آمریکا در جوامع سوم به خصوص در خاورمیانه می باشد. بنا بر این عدم حمایت قطعی آمریکا از کردهای شمال عراق به خاطر آینده ای می باشد که احتمال حمایت کردهای عراق از کردهای بد (PKK) همواره وجود دارد. بنا بر این رهبران کرد در این راستا به دنبال حمایت اسرائیل از آنها و نقش لابی یهودی در زنجیر سیاستمداران آمریکا در قبال کردهای عراق می باشد. توانایی در زمینۀ اقتصادی، نظامی و فنی هیچ دولتی تنها با ایدئولوژی و حس ناسیونالیستی نمی تواند به ادامه حیات بپردازد بلکه برای ادامه بقای خود ناگزیر است تا به فعالیت های اقتصادی و نظامی و سیاسی و فنی همت بگمارد بنا بر این در طول چند دهه ی اخیر مبارزات کردها با حکومت مرکزی عراق، رهبران کرد به این نتیجه رسیده اند که برای دست یابی به استقلال و بقاء در آینده باید به توان اقتصادی، نظامی، سیاسی و فنی دست یابند. رهبران کرد در اقلیم بعد از کسب خودمختاری به خصوص دست یابی به فدرالیسم در شمال عراق برنامه های اقتصادی و فنی، نظامی خود را شروع کرده و در این راستا همکاری گسترده ای را با شرکت ها و سازمان های اسرائیلی که از توان علمی و پیشرفت خوبی نسبت به سایر کشورهای منطقه برخوردارند و علاوه بر آن این کشور می تواند به عنوان متحدّی برای اقلیم باقی بماند شروع کرده اند. کسب حمایت بین المللی عدم توانایی تأثیر گذاری کردستان عراق بر مجامع افکار عمومی جهانی و همچنین نفوذ کشورهای مخالف همچون ترکیه، ایران و سوریه و کشورهای عربی همسایه با تشکیل کشور کردی یکی دیگر از علل گرایش کردستان عراق برای برون رفت از این تنگنای ژئو پولتیکی منطقه ای می باشد. در این راستا رهبران اقلیم با نفوذ و تأثیر اسرائیل در کشورهای بزرگ منطقه و فرا منطقه ای و همچنین تأثیر آن در سازمان ملل متحد از طریق آمریکا و کشورهای اروپایی غربی در صدد دست یابی به این هدف هستند که با شکل افکار جهانی برای تشکیل دولت کردی در سازمان های جهانی رضایت حاصل شود. مقابله با کشورهای ایران، ترکیه و سوریه ترکیه، ایران و سوریه اصلی ترین مخالفان تشکیل دولت کردی می باشند این سه کشور در مقابل کردها واقلیم کردستان دارای مواضع مشترک می باشند. چنان چه گذشت هر سه کشور با مشکل کرد رو به رو هستند. رهبران کرد به خوبی واقفند حیات و ثبات دولت کردی فرضی در منطقه با رضایت سه کشور فوق یا ایجاد موازنه قوا میان دولت کردی و سه کشور فوق کمک کند. . . بنا بر این در این مرحله نیز کمک اسرائیل می تواند برای کردها مفید باشد (زیبا کلام و عبدالله پور 1390: 64) استفاده از توان رسانه ای یهودیان برای تبلیغ جنبش های ملی گرای کرد در افکار عمومی دنیا: در این راستا می توان به پخش برنامه های رادیویی و ماهواره ای مختلف با اهداف مشخص در تمامی نواحی کردنشین اشاره کرد. 5.9 اهداف اسرائیل در اتحاد یا همگرایی با اقلیم کردستان عراق. بر اساس نظریۀ واقع گرایی مهمترین هدف دولت های حفظ بقاء است. اسرائیل در منطقه خاورمیانه از سوی همسایگان همیشه با عدم مشروعیت مواجه بوده و بنا بر آنچه گفته شد با وجود همسایگان متعارض، در تنگنای استراتژیکی قرار دارد و بر اساس نظریه پیرامونی بن گوریون به دنبال متحدانی در منطقه می گردد علاوه بر آن اسرائیل و کردها دارای دشمنان مشترک منطقه ای هستند و همچنین منابع غنی آبی و نفتی در اقلیم کردستان طمع اسرائیل را در این منطقه افزایش داده است. بنا بر این اهداف اسرائیل در این همگرایی را می توان چنین خلاصه کرد؛ انحراف افکار عمومی و دولت عراق از اسرائیل به مسائل قومی داخلی. اسرائیل به منظور حفظ امنیت خود و تضعیف قدرت های منطقه ای، ایجاد واگرایی سیاسی و امنیتی در کشورهای منطقه را در رأس برنامه های استراتژیک خود قرار داده است. ایجاد اختلافات فرقه ای و قومی ضمن آنکه باعث افزایش قدرت چانه زنی اسرائیل در منطقه می شود، می تواند اهرم فشاری علیه کشورهایی باشد که دشمن اسرائیل محسوب می شوند. (معین الدینی 1385: 138) انزوای عراق از جهان عرب و مشغول کردن ارتش عراق در داخل و تضعیف آن. عراق در دوران حکومت صدام از دشمنان اصلی و قدرتمند اسرائیل به شمار می رفت. صدام با اعطای کمک های مالی به جنبش های مبارز فلسطینی، تأثیر گذاری در میان کشورهای عربی و حضور در کنار آنها برای مقابله با اسرائیل . . . امنیت اسرائیل را با خطرات و تهدیداتی مواجه ساخته بود و از جمله موانع اصلی در برابر اهداف و برنامه های اسرائیل در منطقه خاورمیانه محسوب می شد. به همین دلیل یکی از اهداف اسرائیل از حضور در شمال عراق پس از سقوط صدام ممانعت از تشکیل یک دولت قدرتمند و یکپارچه از نظر سیاسی و نظامی در عراق است. تحقق این هدف باعث کاهش تهدید علیه اسرائیل و به هم خوردن موازنه قدرت در منطقه به نفع آن می شود (اخوان کاظمی و عزیزی 1390: 148) باز گرداندن یهودیان کرد به عراق اسرائیل از این طریق به دنبال خرید اراضی در مناطق کردنشین عراق و اسکان یهودیان کرد اسرائیل بعد از آموزش های فکری و عقیدتی در این منطقه می باشد تا بدین وسیله دست یابی به طرح موسوم از نیل تا فرات آسان گردد. استفاده از حوزه های نفتی موصل و کرکوک و دست یابی به منابع آبی در منطقه. بخش اعظم ذخایر نفتی جهان در اختیار کشورهای عربی می باشد. با توجّه به خصمانه بودن روابط اسرائیل و کشورهای عربی، تأمین نفت برای این کشور همواره به صورت معضل اساسی بوده است. در پی جنگ اعراب و اسرائیل و تحریم نفتی کشورهای حامی اسرائیل از سوی اعراب ایران عمده ترین صادر کننده و تأمین نفت اسرائیل بوده بعد از انقلاب اسلامی در ایران، ایران به دشمن اسرائیل در منطقه تبدیل شد. بنا بر این اسرائیل برای گریز از این تنگنا به دنبال راه خروجی می باشد. بخش بیشتر نفت عراق که صاحب سومین ذخایر نفتی جهان است در مناطق کردنشین قرار دارد. با حضور اسرائیل در شمال عراق ضمن آنکه نفت مورد نیاز این کشور تأمین می شود، طرح استراتژیک اسرائیل برای انتقال نفت از شمال عراق به پالایشگاه حیفا از طریق راه اندازی خط موصل ـ حیفا نیز عملی خواهد شد. (رضوی 1387: 123) علاوه بر آن شرکت های نفتی اسرائیل با سرمایه گذاری در این منطقه سود سرشاری را نیز بدست خواهند آورد. یکی دیگر از اهداف اسرائیل منابع آبی کردستان می باشد. آب بزرگترین معضل آینده خاورمیانه می باشد. اکثر کشورهای این منطقه با بحران کم آبی مواجه هستند. علاوه بر آن با افزایش جمعیت و توان اقتصادی در منطقه دست یابی به آب آشامیدن دچار مشکل خواهد شد. تا جایی که اکثر کارشناسان، جنگ های آینده در منطقه را در پی دست یابی کشورهای منطقه به منابع آبی قلمداد می کنند. کردستان عراق با وجود رودها و چشمه های فراوان از منابع سرشار آبی برخوردار می باشد. شاید تنها منطقه ای از خاورمیانه باشد که از مشکل کم آبی برخوردار نیست وجود ذخایر آبی و چشمه ها و رودهای بزرگی چون دجله، زاب کوچک و بزرگ و دیاله و سیروان و . . . باعث شده است که انتقال آب شیرین عراق از طریق اردن به اسرائیل جزء اهداف راهبردی اسرائیل قرار گیرد. بازار سرمایه گذاری شیمون پرز در کتاب خود به نام « خاورمیانه جدید» به سیاستگذاران اسرائیلی توصیه می کند که اگر می خواهند در منطقه خاورمیانه نقش آفرینی کنند. باید از لحاظ فناوری بر کشورهای این منطقه تسلط داشته باشند و بازارهای آنان را تصاحب نمایند تا بتوانند از اهرم فشار اقتصادی علیه آنان استفاده کنند. (اخوان کاظمی و عزیزی 1390: 152) چنانچه گفتیم در این راستا بسیاری از شرکت های تجاری و اقتصادی اسرائیل در شمال عراق مشغول به فعالیت می باشند. کنترل و بر کشورهای منطقه نظارت با توجه به ویژگی های مشترک فرهنگی، نژادی، زبانی، و مذهبی کردهای منطقه با کردهای عراق، اسرائیل از طریق اقلیم کردستان عراق در پی نفوذ در بین کردهای ایران و سوریه هر چند اندک در ترکیه می باشد تا از این طریق از کردهای این کشور ها به عنوان اهرم فشار علیه آنان استفاده نماید. بنا بر این در این راستا به ایجاد آموزش نیروهای نظامی و امنیتی عراق به عنوان «پیشمرگه» و دستگاه امنیتی «پاراستن» و همچنین پایگاه های جاسوسی در کنار مرزها برای کسب اطلاعات از این کشورها به خصوص کسب اخبار از تسلیحات هسته ای ایران و تجهیز احزاب کردی مخالف ایران همچون پژاک و دمکرات و . . . پرداخته است. فصل ششم حضور آمریکا و اسرائیل در اقلیم کردستان و تأثیر بر امنیت جمهوری اسلامی ایران ایران در دوران سلطنت پهلوی به خصوص دوران محمدرضا شاه یکی از متحدین آمریکا در منطقه خاورمیانه بود. در این دوران آمریکا از جنبه های سیاسی، اقتصادی و نظامی به حمایت ایران می پرداخت. با وقوع انقلاب اسلامی و تغییر حاکمیت در ایران و همچنین در راستای مبارزه با امپریالیسم و وابستگی به شرق و غرب و بازگشت به اندیشه های اسلامی توسط سردمداران و بنیان گذاران جمهوری اسلامی، روابط بین دو کشور رو به وخامت گذاشت. با تسخیر سفارت آمریکا در تهران و لغو قراردادهای امنیتی و سیاسی فی‌مابین دو کشور، آمریکا به صورت آشکار در جبهه مخالفان ایران قرار گرفت و برنامه هایی را در سیاست خارجی خود برای مهار و کنترل و تضعیف جمهوری اسلامی ایران اتخاذ کرد. ایالات متحده که در زمان محمدرضا شاه حامی یکپارچگی ایران و مخالف هر گونه حرکت تجیزه طلبانه و قوم گرایی مانند شورش آذربایجان به رهبری پیشه وری و حکومت جمهوری مهاباد به رهبری قاضی محمد، بود و در سرکوب جمهوری مهاباد نقش داشت، بعد از انقلاب از حامیان حزب دمکرات کردستان ایران و کومله و پژاک شد. بنابراین بعد از انقلاب آمریکا در همین راستا از طرق مختلف به حمایت از قوم های ایرانی و اقلیت ها پرداخت تا از این طریق از صدور انقلاب در منطقه و همچنین نفوذ آن که منافع ایالات متحده را به خطر می انداخت جلوگیری به عمل آورد. بعد از حمله ایالات متحده به عراق و سقوط رژیم صدام حسین نفوذ نیروهای نظامی آمریکا در منطقه بیشتر شد. اساسا قدرت های بزرگ در راستای ارتقای نظم جهانی با هم همكاری نمی‌كنند بلكه هریك برای افزایش سهم خود از قدرت جهانی در تكاپو هستند كه به احتمال زیاد در رسیدن به این اهداف و برقراری‍ یك نظم با ثبات بین المللی با هم تعارض پیدا می كنند. بدین ترتیب ورود آنان به کردستان همراه با نوعی سهم خواهی و تقسیم نفوذ است. حضور سرویس های اطلاعاتی- امنیتی ایالات متحده آمریکا در کردستان عراق و تقویت گروه های اپوزسیون جلوه های از تأثیرپذیری امنیت ملی ایران از حضور آمریکا در منطقه است. حمایت های سیاسی- لجستیک آمریکا از فرایند فدرالیسم شمار عراق تبعاتی امنیتی را در ایران در بر داشته است که می توان آن را در ناآرامی های سال 1384 مهاباد، تشکیل فراکسیون کرد مجلس متشکل از نمایندگان شیعه و سنی کرد که نشان دهنده اصالت یا بی هویتی- نژادی در برابر هویت مذهبی بود و نیز شادمانی کردهای کشور به خصوص شهرهای سنندج و مهاباد از اعلام نظام فدرالیسم در عراق و رئیس جمهور شدن طالبانی و متعاقب آن مشارکت کم رنگ کردها درانتخابات شوراها، مجلس و دوره نهم ریاست جمهوری و نیز درخواست فرموله شده اصلاح طلبان کرد از نامزدهای ریاست جمهوری دوره نهم تعقیب کرد (قرباین شیخ نشین و قدیمی 78:1391) رهیافت منطقه‌ای ایالات متحده در تلاش برای کاهش نفوذ ایران در عراق تضعیف روابط ایران با کردهای عراق را در دستور کار قرار داده است. برای مثال در ژانویه 2007، نیروهای آمریکایی با استفاده از بالگردهای نظامی، طی یک عملیات تهاجمی، کنسولگری ایران در شهر اربیل را اشغال کرده و پنج کارمند ایرانی را ربودند، علی رغم محکومیت این اقدامات از سوی مقامات کردستان عراق، حوادث مذکور به روابط ایران و کردستان عراق آسیب وارد ساخته است(رفعت 3:2007). با عطف به چارچوب نظری پژوهش، از نظر قدرت بزرگ بقیه ی قدرت ها تهدید محسوب می شوند. بنابراین آمریکا و اسرائیل ایران را به عنوان کشوری رقیب خود در منطقه خاورمیانه به حساب می‌آورند. از این روی، هدف آنان از ورود به کردستان عراق، کاهش قدرت منطقه‌ایی ایران است. بنابراین برنامه های ایالات متحده در کردستان عراق و حمایت از حق فدرالی برای آنها باعث تحول در اندیشه سیاسی کردهای منطقه به خصوص ایران شده است. اندیشه سیاسی فدرالیسم به عنوان پارادایم غالب نه تنها در کردستان عراق بلکه در بین اکراد سایر کشورهای خاورمیانه نیز توسعه می یابد، اندیشه تأسیس دولت مشتعل و فراگیر کرد در خاورمیانه نیز همچنان از سوی برخی نخبگان کرد تبلیغ می شود و حمایت برخی محافل غیر کردی را نیز به همراه دارد. برای نمونه می توان به درخواست کتبی کنگره ملی کردستان مستقر در لندن از رئیس جمهور آمریکا مبنی بر تأسیس دولت مستقل کرد در خاورمیانه و یا به حمایت نوام چامسکی زبان شناس معروف آمریکایی از تأسیس دولت مستقل کرد در خاورمیانه اشاره کرد. (حافظ نیا: ش 19:686). حضور نظامی آمریکا در عراق به عنوان یک تهدید برای جمهوری اسلامی ایران ارزیابی می شود. بعد از پیروزی انقلاب همیشه این نیروها به خاطر تنش هایی که در روابط ایران و آمریکا و بعضاً ترکیه وجود داشته است، به عنوان تهدید به حساب می آمدند. با شروع جنگ عراق علیه ایران و حمله رژیم بعثی عراق به کویت، این نیروها به تدریج در آب های خلیج فارس رو به فزونی گذاشته و در جنگ 1991 با صدام تعداد نیروهای ائتلاف آنها به بیش از 500 هزار نفر رسید. در طول جنگ عراق و ایران درگیریهایی بین نیروهای آمریکا و ناوچه های ایرانی رخ داد و حتی سکوهای نفتی جمهوری اسلامی ایران مورد حمله این نیروها قرار گرفت. در روزهای آخر جنگ کویت، سیاست آمریکا در راستای حمایت از مخالفین صدام جهت براندازی حکومت بغداد قرار گرفت.. اما در مارس 1991 بوش ناگهان سیاست خود را تغییر داد و مانع سرکوب مخالفان توسط صدام نشد. به عبارت دیگر، استفاده از اپوزسیون داخلی برای سرنگون کردن دولت صدام حسین سیاست مطلوبی به نظر نمی رسید. چرا که مسئله تجزیه عراق و در نتیجه آن برتری موقعیت ایران در سطح منطقه مطرح می شد. لذا سیاست بوش از حمایت از اپوزسیون دمکراتیک به حمایت از کودتا تغییر کرد و در سال مالی 1992 مبلغ 15 میلیون دلار برای تبلیغات و جنگ های روانی علیه صدام تخصیص داده شد. (اخوان زنجانی، 142:1390). اما بعد از سقوط صدام در سال 2003 و اشغال خاک عراق، آمریکا از طریق تحریک ا قلیت های موجود در منطقه و الگو قراردادن اقلیم کردستان عراق، زمینه های ناامنی و تنش را در کشورهای منطقه از جمله ایران ایجاد نماید. عراق کنونی به صورت کانون جدایی خواهی قومی درآمده و زنگ خطر را برای همسایگانش به صدا در آورده است. گذشته از آن به نظر می‌رسد که قدرت هایی چون آمریکا، انگلستان و اسرائیل می کوشند با تحریک گروه هایی در ایران زمینه های ناامنی و فشار بر دولت را فراهم آورند. (دیلمی معزی و شجاع 103:1387). یکی از راهکارهای نو محافظه کاران آمریکای در دوران ریاست جمهوری بوش پسر برای تغییر رژیم در ایران طرح حمایت مالی لجستیک از اپوزسیون ایرانی مستقر در عراق بود، این استراتژی رفته رفته در دستگاه سیاست خارجی ایالات متحده مورد توجه سیاستمداران آمریکایی در هر دو حزب جمهوریخواه و دمکرات قرار گرفته است (حسینی 28:1383-29) با ورود ایالات متحده در کردستان عراق و دست یابی مناطق کردنشین شمال عراق به فدرالیسم و همچنین توجه رهبران کرد این منطقه به مناطق کردنشین کشورهای همسایه ایران، ترکیه و سوریه و ترویج افکار ناسیونالیستی در این مناطق از طریق انتشار کتاب و مجله و نشریه های گوناگون به زبان کردی و افزایش شبکه های ماهواره ای و وب سایت های اینترنتی جهت همراه کردن کردها این کشورها با اهداف بلند مدت خود در آینده و همچنین استفاده از توان علمی و اقتصادی آنها، و نیز حمایت از گروه های اپوزسیون کرد کشورهای همسایه بیشتر شده است. علاوه بر آن، این گروه های اپوزسیون که غالباً فعالیت های چریکی علیه مواضع کشورهای ایران، ترکیه و سوریه دارند از این موقعیت، برای اهداف خود استفاده می کنند. با توجه به تقویت احزاب اپوزسیون کرد ایرانی از سوی آمریکا از جمله گروهک معارض پژاک، تنش در کردستان ایران پس از حمله آمریکا به عراق افزایش یافته است. همچنین این گروه‌ها مراودات و خواسته‌های خود را از طریق رهبران کرد عراقی به گوش مقامات سیاست خارجی آمریکا می رسانند. با توجه به اسناد راهبردی آمریکا می توان گفت: ایران برای ایالات متحده یک تهدید محسوب می شود و حضور آمریکا در هر نقطه پیرامونی ایران می تواند بالقوه یک تهدید محسوب شود. در گزینه های پیشنهادی مؤسسه های مطالعات راهبردی به دولت های آمریکا از جمله مؤسسه مطالعاتی بروکینگز به دولت اوباما، برای تقابل با ایران چندین الگو ارائه شده است: یکی از گزینه های پیشنهادی، دارای سه گزینه رفتاری خواهد بود؛ گزینهی اول تغییر رژیم ازطریق کودتای مخملی و گزینه دوم مربوط به الهام بخشی شورش های اجتماعی است. این امر از طریق پشتیبانی و حمایت از گروه های مخالف و اقلیت های قومی، نژادی، زبانی و مذهبی انجام خواهد شد. گزینه سوم در الگوی پیشنهادی از طریق کودتا و همچنین حمایت از جنبش نظامی علیه حکومت صورت می پذیرد. (متقی 82:1388) سیاست عملی و استراتژی آمریکا در عراق این است که با دامن زدن به شکاف‌های قومی و فرقه ای، زمینه گرفتار شدن سراسر خاورمیانه به برخوردهای خونین را فراهم آورند تا بر پایه آن فضای مناسب برای باز تعریف مرزهای ملی- همخوان با قدرت های بزرگ و اسرائیل- آماده شود. (دیلی معزی و شجاع 97:1387) بنابراین در مقابل ایدئولوژی جمهوری اسلامی با قلمداد کردن آمریکا به عنوان شیطان بزرگ و اسرائیل به عنوان شیطان کوچک و همچنین بازگشت به اصولگرایی اسلامی و تقابل گویی آمریکا با اصلاحگرایان در منطقه خاورمیانه و جهان با رادیکال خواندن آنها، سیاست خارجی آمریکا بعد از 11 سپتامبر بر مهار و کنترل کشورهای مخالف آمریکا همچون ایران و مقابله با احزاب اسلامگرا در منطقه بوده است. از این جهت ایالات متحده در پی آن بود تا با کاهش نفوذ این احزاب و دولت ها، زمینه های حضور خود در منطقه را تثبیت گرداند و همچنین از خطر احتمالی که از جانب این احزاب وگروه ها متوجه متحد استراتژیک خود، اسرائیل می شد بکاهد. لذا در این صورت اقدام پیشگیرانه را در قالب مبارزه با تروریسم شروع کرد. و در پی سرنگونی دولت های رادیکال اسلامی یا دولتهای اسلامی که حمایت از مبارزین فلسطین در استراتژی سیاست خارجی آنها قرار دارد، برآمد. گرچه ایالات متحده تاکنون کمک های گوناگون به اسرائیل کرده است و می کند ولی در همان حال همسو با دیگر همپیمانانش می کوشد با برجسته کردن شکاف های قومی و فرقه ای زمینه پاره پاره شدن کشورهای مخالف اسرائیل را فراهم آورد و بدین سان از قدرت آنها بکاهد. (دیلمی معزی و شجاع 102:1387). گذشته از آن به نظر می رسد که قدرتهایی همچون آمریکا، انگلستان و اسرائیل می کوشند با تحریک گروه هایی در ایران زمینه های ناآرامی و فشار بر دولت را فراهم آورند. وزیر اطلاعات ایران در یک برنامه تلویزیونی اعلام کرد مدارکی در دست است که نشان می دهد که انگلستان در ناآرامی های خوزستان نقش داشته است. (دیلمی معزی 1390) ولی آنچه برای ایران و ترکیه به عنوان دو قدرت منطقه ای اهمیت دارد این است که برخی از گروه های شورشی کرد مانند پژاک و پ.ک.ک با پشتیبانی قدرت های فرا منطقه ای در شمال عراق پناه گرفته اند و از آنجا خرابکاریها را پیگیری می کنند. (دیلمی معزی، 139) از اواخر 1991 سیلی از مقالات و نوشته ها در اسرائیل درباره باصطلاح خطر ایران نوشته شده و در آنها ایران بزرگترین مایه تهدید برای امنیت ملی اسرائیل معرفی شده است. در استراتژی امنیت ملی اسرائیل پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی خطر ایران در کنار لیبی تا پیش از خلح سلاح شدن آن کشور در مدار سوم خطرها قرار گرفت و کار تا آنجا پیش رفت که اسحاق را بین نخست وزیر وقت اسرائیل، این ادا را پیش کشید که بنیاد گرایی ایران جایگزین خطر کمونیزم شده است. بنابر آنچه که گفته شد مواردی وجود دارد که ثابت می کند آمریکا به دنبال شکاف اندازی های قومی و فرقه ای به ویژه در عراق و ایران و ترکیه است: از راه اندازی شبکه ماهواره کمله (حزب کارگران کردستان ایران) و پشتیبانی از اعضای پژاک تا حمایت از پ.ک.ک (حزب تجزیه طلب کارگران کردستان ترکیه) و ... در اواخر سپتامبر 2007 سنای آمریکا طرح تقسیم عراق را به سه بخش شیعه، سنی، و کردنشین را به عنوان یک راهکار سیاسی تأیید کرد. این طرح به پیشنهاد جوزف بایدن رئیس کمیته روابط خارجی سنا با 75 رأی موافق و 23 رأی مخالف به تصویب رسید: این طرح و امثال آن زنگ خطری است برای کشورهای منطقه. بنابراین حضور آمریکا و اسرائیل در شمار عراق بنا به دلایل زیر برای امنیت ج.ا.ا خطر آفرین می باشد. دولت کردی می تواند زمینه ای برای تجزیه مناطق غرب ایران و افزایش توقعات سایر قومیت‌ها گردد. تشکیل دولت کردی و حضور شرکت های نفتی آمریکای می تواند باعث کاهش توان کشورهای نفت خیز منطقه در استفاده از نفت به عنوان یک ابزار استراتژیک شود. حضور این دو کشور می تواند باعث شکاف هرچه بیشتر بین سنی و شیعه شود. دولت کردی وابسته به اسرائیل و آمریکا خواهد شد و بنابراین نفوذ آنها به مرزهای ایران از این طریق آسان تر خواهد شد. حمایت آمریکا و اسرائیل از کردهای عراق می تواند در بعد روانی بر کردهای هم زبان و هم‌نژاد و هم مذهب خود در ایران تأثیرگذار باشد و عاملی برای شورش در مقابل دولت مرکزی شود. هم چنین حضور آمریکا و اسرائیل در کردستان عراق و حمایت آنها از گروهک های اپوزسیون هم چون، دمکرات، کمله، پژاک می تواند امنیت مرزهای ج.ا.ا را به خطر بیاندازد. نتیجه گیری منطقه خاورمیانه از دیرباز ماوای اقوام گوناگونی بوده که در آنجا ساکن بوده اند. از تمدن های باستان «بین النهرین، آشور، بابل، ایلام و ... گرفته تا آریاییهایی که بعداً وارد منطقه شده و ماندگار شدند. این منطقه محل پیدایش ادیان بزرگ یهود و مسیح و اسلام بوده. امری که اهمیت منطقه را دوچندان نموده است، یکی از نژادها و قوم هایی که از دیرباز در این منطقه ساکن بوده و با همسایگان خود مراودات سیاسی و تاریخی داشته است قوم کرد ست. که براساس یافته های محققین و تبار شناسان، این قوم از نژاد آریایی و هم کیش و هم نژاد با قوم فارس است. که در طول دوران گذشته، تاریخ کرد با قوم فارس هم تبار خود گره خورده است تا دوران بعد از اسلام و صفویان جزء قلمرو ایران بزرگ به شمار می رفت که گاهی در رأس قدرت و گاه به عنوان نیرو و بازوی دوم بر این مملکت (ایران) نقش ایفاءکرده است. بعد از قدرت گرفتن عثمانیان در غرب امپراتوری اسلام و به قدرت رسیدن صفویان در شرق مملکت اسلامی و به وجود آمدن اختلافات مذهبی و درگیری های ناشی از این امر، منطقهی کردنشین که حائل بین دو قدرت بود در اثر این مسئله و برای اولین بار قسمت‌هایی از مناطق کرد نشین ایرانی تبار از پیکره اصلی خود یعنی سرزمین ایران جدا شد. بعد از سقوط امپراتوری عثمانی در طی جنگ جهانی اول و به جود آمدن مرزهای قراردادی که انگلستان ترسیم نموده بود، دوباره مناطق کردنشین عثمانی مابین چند کشور تازه به وجود آمده تقسیم شد که علاوه بر آن کردهای عثمانی که با افول امپراتوری عثمانی درصدد استقلال براساس قرارداد سور بودند با پیمان شکنی انگلستان و فاتحین جنگ جهانی اول و قرارداد لوزان با شکست مواجه شده و سرزمین آنها تقسیم شد که این امر باعث به وجود آمدن اختلاف در منطقه شد. در نتیجه شورش های مکرر کردها در منطقه در جهت دستیابی به حق از دست رفتهی خود شروع شد و بذر نفاقی که فاتحین جنگ جهانی در منطقه کاشتند بعد از چندین دهه هم چنان به قوت خود بقای است و روز به روز شعله ور تر شده و منطقه را دچار پیامدهای ناگواری نموده است. تحقیق حاضر در برگیرده مسائل کردهایی است که بعد از جنگ با ترسیم مرزهای قراردادی جزء کشور تازه تأسیس عراق شدند. کردهای عراق در قسمت شمالی و شمال غرب عراق قرار دارند و حدود 27 درصد جمعیت عراق را شامل می شوند. کردستان عراق شامل استان های کرکوک، نینوا، خانقین، هولیر، سلیمانیه و موصل است. مسئله کرد در عراق همواره برای تمامی دولت ها و حکومت های حاکم بر این کشورها حائز اهمیت بوده و خواهد بود. کردهای عراق در طول تاریخ جدید کشور خود همیشه با حکومت مرکزی در جدال بوده اند. که در این دوره شورش های بزرگی را علیه حکومت مرکزی به وجود آورده اند که می توان به شورش شیخ محمود و شیخ عبدالسلام و شورش بارزانی ها به رهبری ملامصطفی بارزانی و دو حزب پارتی و یکیه تی اشاره کرد که سرانجام در زمان حکومت صدام حسین بر عراق به اوج خود رسید که باعث فجایع انسانی و تراژدی های ناگوار 1991 کرکوک و موصل و حلبچه شد. در هیمن زمان کردهای عراق به خود مختاری جزئی بر نصف خاک کردستان دست یافتند. و سرانجام با حمله آمریکا بعد از 11 سپتامبر به عراق و برچیده شدن حکومت صدام حسین و به جود آمدن نظام فدرالی، کردستان عراق به فدرال رسید. تاریخ چند دهه اخیر کردستان عراق ما را به این نکته رهنون می نماید که نقش قدرت های فرا منطقه ای و بزرگی چون ایالات متحده و سایرین در کردستان عراق یک دست نبوده و بنابر شرایط و مقتضیات زمان متفاوت بوده است. قدرت های بزرگ با سیاست‌های از پیش تعیین شده با لغو و شکستن پیمان سور در پی این بودند که سیاستی اتخاذ نمایند که جای پای خود را در دهه ها و حتی سده های آتی در منطقه باز نمایند و حضور خود را توجیه نمایند بعد از دوران استعمار کلاسیک آنها به دنبال شیوه ای نوین استثمار بودند که به استعمار نو معروف است. منطقه خاورمیانه به خاطر موقعیت ژئوپلتیکی و ژئواکونومیکی حساس خود همیشه مورد توجه قدرت های بزرگ بوده است. از زمان پترکبیر دسترسی به این منطقه از اهمیت فراوانی برخوردار بوده که رقابت قدرت های استعماری را برانگیخته است،. حدود 27 درصد نفت مصرفی جهان و بزرگترین میادین نفتی جهان در مطنقه خاورمیانه وجود دارند. نفت مانند خون در رگ های اقتصاد نقش محوری را ایفا می کند. بنابراین هر گونه مشکل در عدم صادرات و تولید نفت منطقه، اقتصاد جهانی را فلج خواهد کرد. در این صورت است که قدرتی قوی در منطقه که توانایی کنترل بر منطقه را داشته باشد. آینده اقتصاد غرب و جوامع صنعتی را با مشکل مواجه خواهد کرد. در این صورت قدرت های برتر هیچ وقت خواهان به وجود آمدن قدرت برتر دیگری در منطقه نبوده اند و سیاست‌های آنها در جهت تضعیف کشورهای منطقه و اختلاف و نفاق داخلی در منطقه بوده تا همیشه حضور خود را موجه و کشورهای منطقه را وابسته به خود نمایند. در مورد اقلیم کردستان عراق نیز می‌توان به این نتیجه رسید که نهالی را که غربی‌ها بعد از فروپاشی عثمانی در منطقه کاشتند موقع باردهی و به ثمر نشستن است. و به دنبال استفاده همیشه از آن اند. تا مقاصد خود را بدست آورند. براساس نظریه مرشایمر یا رئالیسم تهاجمی قدرت های بزرگ به دنبال هژمونی و سیطره حداکثر بر منابع جهانی‌اند و قدرت های بزرگ از همدیگر می ترسند. در نظر قدرت‌های بزرگ بقیهی قدرت ها تهدید محسوب می شوند. با توجه به موقعیت خاص خاورمیانه و منابع سرشار نفتی و گازی هر کشور قدرتمند منطقه ای برای قدرت های بزرگ جهانی از جمله ایالات متحده تهدید به حساب می آید که می توان به قدرت دو کشور ایران و عراق زمان صدام اشاره کرد که سیاست قدرت های بزرگ بر این استوار بودکه جنگ فرسایشی مابین دوطرف در جریان باشد و هیچ کدام برتر جنگ نباشند تا جایی که از قدرت آنها کاسته شود. بعد از جنگ ایران و عراق، با حملهی ناگهانی صدام حسین به کویت این ترس شدت گرفت که مسئله دسترسی عراق به چاه های کویت برای جوامع غربی و صنعتی مشکل آفرین شد. بنابراین در ائتلافی، کشورهای صنعتی و غربی و ژاپن صدام را از کویت عقب راندند. در حال حاضر جمهوری اسلامی ایران با ایدئولوژی اسلام محور و تقابل گویی با سیاست های ایالات متحده و همچنین برخورداری از موقعیت استراتژیکی و ژئواکونومیکی و وسعت جغرافیایی و نیروی سرشار انسانی تهدیدی برای منافع غرب از جمله آمریکا و متحد استراتژیک او اسرائیل در منطقه خاورمیانه محسوب می شود. در نتیجه سیاست های این دو قدرت در منطقه بر مهار جمهوری ا.ا. و در جهت تضعیف این کشور می باشد. مر شایمر خاطر نشان میسازد که قدرت های بزرگ باید بر توزیع نظامی و قدرت پنهان نظارت داشته باشند و هر کجا و هر زمان توانستند موازنه قدرت را به نفع خود تغییر دهند. در این راستا می توان به فعالیت های اطلاعاتی سیا و موساد در مرزهای ایران اشاره کرد، یا پایگاه های اطلاعاتی آنها در کردستان عراق و آموزش نیروهای موسوم به «پیشمرگه» که به دنبال کسب اطلاعات از قدرت نظامی ایران و نیروگاه های هسته ای هستند مثال زد. مر شایمر برای تغییر موازنه قدرت دو فرمول یا راه حل را ارائه می دهد 1- موازنه خارجی 2- ادله مسئولیت. در این راستا ایالات متحده از طریق کشورهای غربی منطقه و تجهیز آنها در صدد موازنه ای است که بتواند در خود منطقه جمهوری اسلامی را مهار نماید و از این طریق حتی از فشار جوامع غربی و اسلامی به متحد خود یعنی اسرائیل بکاهد و باعث شود که توجه جوامع عربی از اسرائیل منحرف و به سمت ایران جلب شود.در دومین مرحله کشور هژمون براساس نظریه رئالیسم تهاجمی مر شایمر به دنبال احاله مسئولیت است که جمهوری اسلامی ایران با به رسمیت شناختن مذهب تشیع در مقابل همسایگان سنی مذهب دچار اختلافات با جوامع همسایه شده که این امر در نظر سیاستمداران غرب دور نمانده و براساس آن سیاستهایی را اتخاذ کرده ند . ایالات متحده و اسرائیل از مسئله قومیت‌ ها برای دامن زدن به اختلافات و تفرقه استفاده کرده و در قالب حمایت از حقوق بشر و اقلیتها همیشه درصدد تضعیف و به خطر انداختن امنیت جمهوری اسلامی ایران بوده اند یکی از این قوم ها که سابقه تعارض با حکومت مرکزی را داشته قوم یا نژاد کرد می باشد که با کردهای عراق هم زبان و همکیش و هم مذهب است و هر تحولی در هر کدام از مناطق کردنشین منطقه (ایران، عراق، سوریه، ترکیه) سایر مناطق کردنشین را تحت تأثیر خود قرار خواهد داد. بنابراین آمریکا و اسرائیل با نفوذ در کردستان عراق و حمایت نسبی از فدرالی بودن کردستان و سرمایه گذای در بخش های متفاوت اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و ... در صدد این امر هستند که از این طریق کردها سایر نواحی را متقاعد نمایند که آنها طرفدار حقوق مشروع کردها هستند و بنابراین از این طریق نظر مساعد کردها را با برنامه های خود همراه سازند. در این صورت است که این دو قدرت به حمایت و حتی تجهیز گروهک های اپوزسیون کرد ایرانی هم چون حزب دمکرات و پژاک اقدام می نمایند. در این صورت براساس نظریه رئالیسم تهاجمی مر شایمر قدرت بزرگ برای مهار قدرت بالقوه یا قدرتی که امکان به خطر انداختن منافع قدرت های بزرگ باشد با پرداخت هزینه و تشویق بازیگران دیگر عرصه منطقه ای و بین المللی، به مهار قدرت تهدیدزا می پردازد. و خود عملاً وارد عمل نخواهد شد. و مسئولیت خود را برعهده سایر بازیگران خواهد انداخت. آمریکا و اسرائیل از این طریق درصددند تا نظر جمهوری اسلامی را به مسائل داخلی خود معطوف کنند و با پرداخت هزینه هایی توان نظام را تحلیل برند. از طرفی دیگر اقلیم کردستان به مانند هر قدرت دیگر براساس نظریه رئالیسم به دنبال حفظ قدرت خود است. اقلیم کردستان از لحاظ جغرافیایی محصور در خشکی است. براساس گفته های جلال طالبانی رهبر حزب یکیه تی اگر همسایگان مرزهایشان را بر روی اقلیم ببندند اقلیم کردستان چون دسترسی به آبهای آزاد ندارد عملاً ساقط خواهد شد. علاوه بر آن اقلیم کردستان با همسایگان خودهمچون ایران ترکیه، سوریه و حتی عرب های عراق با مشکل مواجه است چون سه کشور ایران، ترکیه و سوریه خواهان حکومت فدرال برای کردستان عراق نیستند چون در آینده این حکومت میل به فدرال بودن را در میان کردهای ساکن کشور خود افزایش خواهد داد. بنابر آنچه که گفته شد اقلیم کردستان برای حفظ بقای خود در چنین محیطی به دنبال موازنه با رقبایش می باشد که این امر این اقلیم را بر آن وا می دارد تا به دنبال اشتراکات خود با حکومت منطقه ای باشد تا از قدرت لازم برخوردار باشد. علاوه بر آن هر سیاستمداری براساس رئالیسم می داند که قدرت زیربنای مفاهیم سیاست را شکل می دهد بنابراین برای پیشبرد اهداف خود به دنبال کسب قدرت بیشتر است تا بتواند توان چانه زنی بیشتر را با رقبایش فراهم آورد بنابراین سیاستمداران اقلیم با توجه به شرایط فعلی و هم چنین تضاد با همسایگان درصدد یافتن متحد منطقه ای و فرا منطقه ای هستند که بتواند از لحاظ قدرت اقتصادی و نظامی و ... پشتوانه محکمی برای اقلیم باشند در نتیجه با درک واقعیات ساختار منطقه ای و جهانی، گرایش به اسرائیل و در نتیجه ایالات متحده پیدا کرده اند. علاوه بر آن اقلیم کردستان برای افزایش قدرت نفوذ خود و پیشبرد اهداف و سیاستهای خود از طریق رسانه ها و شبکه های ماهواره های و وب سایت ها و هم چنین کمک به کردها منطقه و حمایت از آنها و هم چنین مأوا دادن به گروهک های چریکی کردهای ایران، ترکیه و سوریه در جهت همگام کردن کردها با برنامه های خود می باشد. این امر در قالب حمایت از حقوق از دست رفته کردها و اصول اخلاقی دنبال می گردد. این مورد را هم می توان برای اسرائیل که از وضعیت مشابه برخوردار است در نظر گرفت که درصدد یافتن متحدی در منطقه برای دور زدن تنگنای استراتژیک خود می باشد. بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت که هرچند سیاستهای آمریکا و اسرائیل در دو دهه اخیر در کردستان عراق باعث افزایش نفوذ و پیشرفت اقتصادی وا منیتی اقلیم شده است اما نه براساس حق موازین حقوق بشر یا حمایت دلسوزانه از قوم کرد بلکه در جهت تفرقه در منطقه و درگیری بین اقوام ساکن در کشورهای منطقه برای دست یابی به اهداف خود و به تلحیل بردن قدرت کشورهای منطقه می باشد. «فرصت ها و چالش ها برای جمهوری اسلامی ایران» سیاستمدار واقعی کسی است که بتواند واقعیت های نظام بین الملل و تحولات آن را درک و قبول نماید و بر این اساس سیاستی را در جهت نیل به مقاصد و اهداف مطلوب کشور خود اتخاد نماید. در این امر نباید هر موقعیت را فرصت کامل یا چالش کامل بداند بلکه هر نظم جدید هم چالش را به دنبال دارد و هم فرصت. بنابراین وظیفه سیاستمدار خوب این است که بتواند در هر شرایط به وجود آمده چالش ها را به حداقل برساند و از فرصت های بدست آمده نهایت استفاده را ببرد. حکومت فدرال کردستان عراق، برای جمهوری اسلامی ایران همانند هر تحول دیگر سیاسی، هم کشور ما را با چالش هایی مواجه ساخته و هم فرصت هایی را فراروی سیاستمداران ما قرار داده است. در این راستا سیاستمداران ما باید با درک واقعیات و تحولات به وجود آمده در منطقه چالش ها را به حداقل رسانده و از فرصت های بدست آمده نهایت استفاده را ببرند. هر گونه سهل انگاری در این امر نتایج ناگواری را برای برنامه ریزان آینده مملکت به دنبال خواهد داشت. چالش های فرارو: ایران به مانند اکثر کشورهای منطقه از اقوام گوناگونی تشکیل یافته است که هر گونه تغییر در شرایط فعلی و منفعت برای یک گروه، انتظارات سایر گروه ها و اقوام را بالا خواهد برد. که این عامل باعث تنش در کشور خواهد شد. حکومتی فدرال کردستان حس ناسیونالیستی کردهای ایران را شعله ور تر خواهد کرد. مطالبات قومی در ایران بیشتر خواهد شد. حکومت فدرال می تواند از طریق تجهیز و امکان دادن به گروهک های دمکرات، کمله و پژاک امنیت ملی ایران را به خطر بیاندازد. در صورت برآورده نشدن انتظارات و توقعات قوم کرد ایران، گرایش این قوم به اقلیم و همگامی با سیاست های حکومت فدرال کردستان عراق بیشتر خواهد شد. نزدیکی اقلیم کردستان عراق به آمریکا و اسرائیل باعث نزدیک تر شدن این دو قدرت به مرزهای ایران شده و فعالیت های جاسوسی آنها در مرزها و داخل ایران بیشتر شده و امنیت ملی ایران را به خطر اندازد. فرصت های بدست آمده تاریخ و فرهنگ کرد با فرهنگ و تاریخ ایران زمین گره خورده است. ویژگی‌های زبانی و قومی ، این قوم را به عنوان یکی از اصلی‌ترین ساکنان ایران زمین مطرح ساخته است. به عنوان اقلیت، تعلق خاطر کرد تبارها به دولت ملی در ایران بسیار قوی تر از سایر کشورهایی است که دارای اقلیت کردی می‌باشند. ملا مصطفی بارزانی می گوید: هر جا کردی در سرزمین اجدادیش زندگی کند آنجا ایران است. بنابراین در مقابل چالش های موجود، باید بر اشتراکات و همسانی‌های تاریخی اصرار داشت. فرایندی که منجر به تبدیل تهدیدات قومی به فرصت‌های بهره‌وری دولت ملی می‌گردد. از آنجا که اقلیم کردستان سرزمینی محصور در خشکی است و از لحاظ زیربنایی اقتصادی و سیاسی بسیار نوپا به حساب می‌آید، هم جواری آن با ایران، به معنای وجود فرصت‌های عظیم سرمایه‌گذاریست. در رابطه با ایجاد دوستی و حسن همجواری با این اقلیم بر سیاستمداران ما واجب است که بر اصول زیر تمرکز نمایند. تبادلات فرهنگی- اجتماعی و تاریخی با کردستان عراق مبادلات و تجارت مرزی با کردستان عراق هماهنگی در زمینه اکتشافات زیرزمینی مانند نفت و گاز سرمایه گذاری در بخش صنعت وزیر ساختها سرمایه گذاری در بخش نیرو- برق... تأکید بر اشتراکات دوطرف نه اختلافات توسعه همکاری های زیارتی و تفریحی همکاری در زمینه شبکه های ارتباطی زمینی همکاری در زمینه آب و کشاورزی همکاری های اطلاعات مرزی و ... برای نیل به مقاصد بالا لازم استکه از تقابل گویی دوطرفه کاسته شود و بر طبل نفاق زده نشود و مطالبات اولیه‌ی کردهای داخل کشور در حد منطقی برآورده شود واز چاپ و انتشار کتب و روزنامه معاند کردها جلوگیری شود تا نفاق و بدگمانی به حسن همجواری تبدیل شود. منابع ابالاس، ادگار (1377)، جنبش کردها، ترجمه اسماعیل فتاح قاضی، تهران: انتشارات نگاهاحمد، کوروش (1381) قدرت یهود در آمریکا از اسطوره تا واقعیت، مجله راهبرد شماره 25احمدیان، امیر (1381) سیاست امنیت آمریکا در خلیج فارس، تهران: انتشارات پژوهشکه مطالعات راهبردیاخوان زنجانی، داریوش (1382) تحلیلی پیرامون رساختار سیاسی عراق، مجله حقوق و علوم سیاسی، ش 226اخوان کاظمی، مسعود و پروانه عزیزی (1390) کردستان عراق ها رگلند ژئوپلتیکی اسرائیل، فصلنامه راهبرد، شماره 60، سال بیستم. ادامز شمدت، دانا (1362) سفری به سوی مردان شجاع در کردستان، ترجمه محمند مجدی، مؤسسه انتشارات سقز امینی معاصر، مجتبی (1383) سیاست خاورمیانه ای جرج بوش در مقابل اسرائیل و فلسطینیان قبل و بعد از حادثه 11 سپتامبر، فصلنامه مصباح، شماره 55، سال سیزدهمبازرگان، مهدی (1362) انقلاب ایران در دو حرکت. تهرانبخارایی زاده، سید مهدی، (1386) بررسی طرح نظام منطقه ای اسرائیل، فصلنامه مطالعات منطقه ای، اسرائیل شناسی- آمریکا شناسی، شماره یک، یک سال نهم برزگر، تیموری، ببری، سلیمی (1390) معادلات سیاسی عراق و امنیت ملی ج.ا.ا فصلنامه سیاست، دوره 41، شماره 4برژنسکی (1382) شن های روان هژمونی، ترجمه معاونت سیاست خارجی، مجله برداشت اول، سال سوم، شماره 21.پتراس، جیمز (1387) قدرت اسرائیل در آمریکا، ترجمه حمید نیکو، تهران؛ موسسه مطالعاتی اندیشه سازان نور پروگرام و به یره وه رمی ناوخوی، پارتی دیموکراتی کوردستانی- یه کگروتوو، نه کونگرد یازده همینی پارتی له 16-26 ناب 1993 دابر یاری له سه ردراوه پور احمدی حسین و محمدرضا موسوی نیا (1385) سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه پس از 11 سپتامبر از منظر رئالیسم، لیبرالیسم و سازه انگاری، ویزه سیاست و روابط بین الملل، شماره بیستم، بهار و تابستان ثقفی عامری، ناصر (1385)، عراق جدید تغییرات ژئوپلتیک، برگردان بیروز ایزدی، راهبرد – شماره سی و نهم بهار جعفری رولدانی، اصغر (1369) روابط عراق و کویت، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی جعفری، علی اکبر (1389) منافع استراتژیک مشترک و اتحاد- آمریکا- اسرائیل، تهران: پژوهشکرده مطالعات راهبردی جوزف، فرانکل (1370) روابط بین الملل در جهان متغیر، ترجمه عبدالرحمن عالم، تهران: دفتر مطالعات سایسی و بین المللی، چاپ 2 چمنکار، محمد جعفر (1387)، جایگاه خلیج فارس در اقتصاد انرژی آمریکا، فصلنامه مطالعات خاورمیانه شماره 3 و 4، سال پانزدهم حاجی یوسفی، محمد (تابستان 1386) سیاست خارجی خاورمیانه آمریکا: مطلب جهانی شدن یا ژئوپلتیک، فصلنامه ژئوپلتیک: سال سوم، ش 2خدایی، خان واوغلان (1384) دکترین امنیت ملی آمریکا: ژئوپلتیک نوین، تشیع در خاورمیانه. کتاب آمریکا، تهران: موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر. خسروی، علیرضا (پاییز 1387) افزایش حضور اسرائیل در عراق: استراتژی گسترش و نفوذی، راهبرد سال 16، ش 48خواجوی، علی(1390)، بررسی وضعیت صنعت نفت و گاز کردستان عراق، ماهنامه ی اکتشاف و تولید، شماره ی82.دهشایر، حسین (1381) 11 سپتامبر نظام بین الملل و هژمونی آمریکا، فصلنامه مطالعات راهبردری، شماره 3 و 4 و سال پنجم، زمستان. دهشیار، حسین (1381) سیاست خارجی آمریکا و هژمونی، تهران: انتشارات خط سوم. دهشیار، حسین (1386)، سیاست خارجی و استراتژی کلان ایالات متحده آمریکا، تهران، نشر قومس، چاپ اول.دیلمی معزی، امین و مرتضی شجاع (1390) آمریکا و راهبرد بازنگری در مرزهای سرزمینی در خاورمیانه، جلسیانی اقتصادی، شماره 248-247.رضوی، سلمان (1387) فرصت های سیاسی عراق جدید برای اسرائیل، عراق پس از صدام و بازیرگان منطقه ای. تهران: پژوهشکده تحقیقات استراتژیک.رفعت، آرام (2007) راهبرد آمریکایی برای کردستان، مترجم مهدی کاظمی به نقل از فصلنامه MER1 سال 11، ش 4.رمضانی. روح الله (1385) چارچوبی تحلیلی برای بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ترجمه علیرضا طیب، تهران: نشر نیزیبا کلام، صادق و محمدرضا عبدالله پور (1390) ژئوپلتیک شکننده کردستان عراق عاملی همگرا در نزدیکی کردهای عراق به اسرائیل، فصلنامه سیاست، دوره 41 شماره 4، زمستان. سجاد پور، محمدکاظم (1384)، ژئوپلیتیک و سیاست خارجی ایران: تداوم و تغییر، مجموعه مقالات نخستین کنگره علمی ژئوپلیتیک ایران،تهران:انجمن ژئوپلیتیک ایران.سعیدی نژاد، حمیدرضا (1380) چرا آمریکا به اسرائیل کمک می کند، فصلنامه سیاست خارجی بهار، شماره یک، سال پانزدهم.عباسی سرمدی، مهدی (1376)، اصل حق آزادی ملت ها در تعیین سرنوشت خود، (مبانی تئوریک و مسائل عملی (بررسی مورد عراق) ، شماره 222-221- سیاسی اقتصادی عزتی، عزت الله (1373) ژئواستراتژی، ویراستار: محسن مدیر شانه چی، تهران: سمت عطار، رسول موحدیان (1386) چشم انداز خاورمیانه بزرگ، تهران: مرکز چاپ و انتشارات وزیر امور خارجه. فراهانی، احمد (1384) کتاب آمریکا، تهران: موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصرفرایاق زندی، داود (1385) راهبردهای امنیتی ایالات متحده در خاورمیانه، تهران پژوهشکده مطالعات راهبردی فردوست، حسین (1374) ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، هران: اطلاعات، چاپ 8فولر، گراهام (1373) قبله عالم، مترجم عباس رنجبر، نشر مرکز، چاپ اولفونتن، آندره (1362) یک بستر دو رؤیا، ترجمه هوشنگ مهدوی، تهران، نو، چاپ 2قربانی شیخ نشین و اکرم قدیمی (1391) بررسی راهبردی سیاست خارجی آمریکا در کردستان عراق و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران، نشریه علمی پژوهشی مرکز تحقیقات استراتژیک- راهبرد 62قهرمانپور، رحمان (1386) رویکرد اسرائیل به منطقه کردنشین شمال عراق، فصلنامه مطالعات منطقه ای اسرائیل شناسی- آمریکا شناسی، شماره یک، سال نهم کاستلز، مانوئل (1380) عطر اطلاعات، اقتصاد، جامعه و فرهنگ، ترجمه حسن چاوشیان و همکاران، تهران: طرح نو، چاپ 2کاویانی، مراد (1387) تحلیل ژئوپلتیکی تحولات کردستان عراق. فصلنامه راهبرد دفاعی سال ششم، شماره 20.کاویانیراد، مراد.(1383).«امنیت ملی از منظر جغرافیای سیاسی».فصلنامه مطالعات راهبردی .سال هفتم. شماره 4.کرمی، هاشم (1389)، تحلیل اثر ژئوپلیتیکی کردستان عراق بر وضعیت سیاسی کردهای عراق، فصلنامه ی سیاسی و اجتماعی روژه ف، سال پنجم، شماره های 14-15-16.کگلی، چارلز دبلیون و وتیکف، آوجین آر (1384) سیاست خارجی آمریکا: الگوها و روندها ترجمه اصغر دستمالچی، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین الملل.کوچرا، کریس (1377) جنبش ملی کرد، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، نگاه، چاپ 2لوئیس، ساموئل (1382) تکامل تدریجی اتحاد نانوشته آمریکا- اسرائیل، ترجمه طاهر زارعی- فصلنامه مطالعات منطقه ای، اسرائیل شناسی- آمریکا شناسی- آمریکا شناسی، سال پنجم، شماره 2لیک، دیوید آی و مورگان، پاتریک. ا م. (1381) نظم های منطقه ای، امنیت سازی در جهان نوین، ترجمه سید جلال دهقانی فیروز آبادی، تهران: پژوهشکرده مطالعات راهبردی.لیوان، تی. هد (1373) باتلاق آمریکا در خاورمیانه، ترجمه رضا حائر، تهران؛ مؤسسه اطلاعات متقی، ابراهیم (1384)، پارادوکس های قدرت و رفتار منطقه ای آمریکا در عراق، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی شماره 69، پاییز 86معین الدین، جواد (خرداد و تیر 1385)، ؟؟؟ ئوپلتیک خاورمیانه و امنیت خلیج فارس، اطلاعات سیاسی اقتصادی ش 226 و 225.منصور، کمیل (1383)، تأثیر حادثه 11 سپتامبر بر منازعه اسرائیل- فلسطین، ترجمه شجاع احمدوند، فصلنامه پژوهش حقوق و سیاست، شماره 8 بهار، سال چهارم. منصوری، جواد (1385) آمریکا و خاورمیانه، تهران: مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه نادری، محمود (1389)، (چگونگی روند دولت ملت سازی در عراق پس از صدام و مایه های ناامنی)، شماره 238، 237، 48 سیاسی و اقتصادی. نجاتی، غلامرضا (1371) تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران (از کودتا تا انقلاب) تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ 3نجاتی، غلامرضا (1371) ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران: اطلاعات، چاپ 8سنیه، افرایم (1381) اسرائیل پس از 2000، ترجمه عبدالکریم مادری نگاهی به ماهیت راهبردی آمریکا در خاورمیانه، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی نیکسون، ریچارد (1362) جنگ طبیعی، ترجمه جعفر ثقفه الاسلامی: تهران، نوین، شماره 323الهی، همایون، (1372) امپریالیسم و عقب ماندگی، تهران: قومس یعقوب زاده فرد، جلیل (1387) اسرائیل و کردهای شمار عراق، فصلنامه مطالعات خاورمیانه مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه، شماره 4، 3، سال پانزدهم American Government sit (2004) Aprer formance Baced roodmap to A permanent two state solution to the 15raeli-palestinian conflict , www.state , gov/v/pay prs/ 2003/2006/pf. Htm. (Auyust 19.2010).American Government sit (2007) middle east peace chronology December 21. www. America. Gov/st/peacesec- English/2001/desember 2001, 122115 4042. htm. (August 11, 2010).Ayerbe, Luis, fernoendo (2005) the American Empire in the New century: Hegemony or Domination "Journal of Developing. David son, prizatiz ng foreign policy middle ast policy vol. xil1, No, z.sum 206, pp142.Jeicej. Terry, Us foreign policy in the middle east, the role of lobbies speeile Intrest group, llohdan: Pluto press, p.p 124.Jointhan Ryhnold, labour likud, the special relation ship (1998-95) Israel Affaris, vol 3, No 3084.Patric seala, A costly frenship, "Nation, jully 21, 2003. pgo. Suma G.Hjjar, The U.S. and Islamic fundamentalism in American foreign policy. (pukin: MCG raw- Hill. 2001, p71). Abstarct: The currrent research, were include political and cultural situation of kurds,specilaly Iraq’s kurd in the decades of (1990-2010).the current existed differences and attempts of kurds in the direction of determination of their political destination also the aims of America and Israel at this region and it’s evolution were established.. In the early of twentieth century, kurdistan was counted under the territory of Ottoman Empire, kurds at the power time of Ottomans and after that wants to establishment a governemt, after Ottoman empire collapse kurdistan was divided three part , with this action the English sow discard in the region. with formation of Iraq country under the domination british, kurds acted a riot because the arthicles of the “Sevr” contract was not operationalised.and kurd lands was divided. The kurds problem has always been shortcoming of Iraqi government and has busied all power regime ruled in Iraq. This problem was made a background for the intervention of foreign countries and ultra powers at this country.eventually,foreign powers who follow their aims and interests at the region.based on the demands and atmosphere condition seeking their destination from the situation of kurds. America and Israel were among the countries which wants to take advantage from this situationof kurd in the direction of their political Interests, therefor , their support or not support is depend on the their interests in the middle east. Key words: Iraq’s Kurdistan Security evolutions, Israel Strategy in Iraq Kurdiatan, Iraq’s Kurdistan,Israel in Kurdistan, America in Kurdistan, middle east. Security changes.

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

نگین ایران زمین دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید